هوالمقدر
خدا را شاکرم که بنده را لایق لطف بیکران و همیشگیاش کرده است.
بازتاب گسترده خبر انتشار کتاب #تاکسی_دایموند۵۳ در خبرگزاری های مختلف کشور
از سرکار خانم نظامالدین که برای دیدهشدن این کتاب تلاش زیادی میکنند سپاسگزارم.
#بازتاب_خبری
#تاکسی_دایموند۵۳
#ستارگان_درخشان
#دموکرات
#کردستان
#دفاع_مقدس
#روایتخانه
دیروز به دعوت روزنامه اصفهان زیبا مهمانشان بودم تا دربارهٔ کتاب #تاکسی_دایموند_۵۳ گفتوگو کنیم.
از تاکسی دایموند گفتیم و چگونگی تولدش.
امیدوارم دوستان هم که این گفتوگو را بهزودی میخوانند، لذت ببرند...
#اصفهان_زیبا
#ستارگان_درخشان
#روایتخانه
#کردستان
#مصاحبه
https://www.ibna.ir/news/513918/%DA%86%D9%87%D9%84-%D9%88-%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D9%88-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B4%D8%AF
یادداشت سرکار خانم عطایی
نویسنده کتاب آفتاب بر نی و شقایق عاشق بر کتاب تاکسی دایموند۵۳
#کتاب_خوب
#یادداشت
#کردستان
#جنگ
#دفاع_مقدس
لطف رفیق عزیز و کتابخوانم حسن آقای سرگزی به بنده.
از خدا سپاسگزارم که تاکنون هر کس این کتاب رو مطالعه کرده بسیار راضی بوده.
#کتاب_خوب_بخوانیم
#تاکسی_دایموند۵۳
#کردستان
#دفاع_مقدس
#گروهک_دموکرات
هفته گذشته توفیق شد و بههمراه حضرت پدر و دکتر کریمی، شوهرخالۀ گرام رفتیم عیادت آقای دکتر غلامرضا شیران، راوی کتاب #تاکسی_دایموند۵۳
به لطف خدا حالشان خوب و عارضه برطرف شده بود. اما کمی عوارض درمان برایشان ایجاد مشکل کرده که با دعای عزیزان این گام از درمان نیز به خوبی طی خواهد شد.
از همۀ شما درخواست میکنم برای شفای عاجل همۀ بیماران بهویژه آقای دکتر شیران دعا کنید.
سهشنبه ۱۸دیماه۱۴۰۳
#تاکسی_دایموند۵۳
#کتاب_دفاع_مقدس
#ستارگان_درخشان
#عیادت_از_بیمار
#کردستان
معرفی کتاب #تاکسی_دایموند۵۳ به قلم سرکار خانم یزدانی کتابخوان حرفهای
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کردستان
#اسارت
#ستارگان_درخشان
#روایتخانه
نونِ نوشتن
https://eitaa.com/nooneneveshtan
سلام صبح به خیر
اینکه مخاطبان کتابت از اثری که خوندن بسیار راضی باشند و اون رو به بقیه معرفی کنن، بهترین اتفاق برای یه نویسنده است.
لطف سرکار خانم بلوچ از کتابخوانهای حرفهای.
#کتاب_خوب_بخوانیم
#پیشنهاد_مطالعه
#تاکسی_دایموند۵۳
#کردستان
#دموکرات
#اسارت
#ستارگان_درخشان
نون نوشتن
https://eitaa.com/nooneneveshtan
نظر یکی از مخاطبان #تاکسی_دایموند۵۳
سرکار خانم مرادی...
خداراشکر که از خواندن کتاب لذت بردید...
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کردستان
#دموکرات
#دفاع_مقدس
#اسارت
نونِ نوشتن
https://eitaa.com/nooneneveshtan
خدا را شکر که به واسطه دوستان همسرم کتاب زیاد میرسد به منزلمان و توفیق خواندنشان نصیب من هم میشود. مثل کتاب تاکسی دایموند 53. همین اول، حرف آخرم را بزنم: اگر به تاریخ شفاهی، به خاطرات، به تاریخ این کشور و به روزهای بعد از پیروزی انقلاب علاقه دارید خواندن این کتاب را از دست ندهید.
و اما بعد. به دلیل درگیری ذهنی خودم با پروژهای مربوط به غرب کشور خواندن این کتاب جذابیتش برایم دو برابر شد. متاسفانه آشنایی من با مردمان و اتفاقات بعد از انقلاب در غرب کشور و زمینههای آن اتفاقات بسیار کم است. فکر میکنم اکثریتمان همینگونه هستیم. یعنی اکثریت ما نامی از بروجردی، کاظمی، کاوه و بقیه شنیده ایم اما با فضای فکری و فرهنگی آن منطقه نا آشنا هستیم. کتاب تاکسی دایموند 53 ماجرای درجهداری ارتشی است که در کنار پاسداران به دست کردههای مخالف جمهوری اسلامی ایران اسیر میشود و دو سالی در اسارت میماند. اسیری که ویژگیهای خاص خودش را دارد: تحصیلکردة آمریکاست، فوق لیسانس دارد و مسلط به زبان انگلیسی. همینها باعث میشود که ما اسارت در دست کردها را از زاویهای دیگر ببینیم.
کتاب، خودنوشته است. یعنی محصول مصاحبه نیست. دکتر غلامرضا شیران خودش خاطراتش را نوشته و جناب عمیدی آن را بازنویسی کرده است. چیزهایی که بعد از این می نویسم نکات من است. یعنی شاید برای خیلیهای دیگر اصلاً به چشم نیاید و مهم نباشد. همانطور که در گروهی کتابخوان این را متوجه شدم.
با توجه به اینکه دکتر شیران خدا را شکر زنده هستند، من اگر بودم حتماً سراغ مصاحبه میرفتم برای پرکردن خلاهای کتاب. کتاب تا صفحات زیادی برای من تختِ تخت بود. انگار راوی خودش را پشت دوربین چشمهایش پنهان کرده بود و به حالتهای مختلف خودش را نشان نمیداد. تا صفحات زیادی و بی اغراق تا انتها من شخصاً خط فکری دکتر شیران را نفهمیدم. نفهمیدم آیا اهل نماز بوده است یا نه؟فقط یک جا آن هم در اواخر کتاب نمازخواندن آقای شیران را میبینیم. حالا این چرا برای من مهم شده است؟ چون در این کتاب نمازخواندن و تقید به دین برای بچههای اسیر خطرناک بوده و در چندین مورد دکتر شیران این کارها را نشانة شجاعت بچههای پاسدار و بسیجی و عنوان کرده. اما من هیچ جا نشانه ای از آقای شیران در این کار ندیدم. حتی درباره انقلاب هم هیچ نشانة مشخصی از خط فکری ایشان در کار نیست. ما با آدمی روبهرو هستیم که تا آخر نه از خودش میگوید نه از خط فکریاش. حتی جایی در اواسط کار یکی از پیشمرگههای کرد جلوی ایشان چای میگذارد و او میخورد. البته میتوان به این ماجراها اینگونه نگاه کرد که با اسیری روبه بعد از انقلابو هستیم که ناخواسته وارد ماجرایی اینگونه تلخ شده و حالا دیدههای او مهم است. نکته بعدی که مرا اذیت کرد این بود که تا نیمه های کتاب و حتی بیشتر، تصویری که از کردهای تجزیهطلب در این متن ارائه شده خیلی باکلاس، مهربان، تحصیلکرده، با ادب و... است. اینکه گفتم کار احتیاج به مصاحبه دارد همین جا به چشم میآید. آقای شیران در میان اسیرانِ دیگر بوده است. باید درباره دیگر اسرا و رفتار زندانبانها با آنها از ایشان سوال میشد. منِ خواننده تقریباً تا گورهشیر احساس سختی خاصی در این اسارت نمیبینم جز شپش و شبخوابیدنهای ناراحت به خاطر کمیِ جا. به نظر بنده کتاب از «گورهشیر» جان میگیرد. تازه از آنجاست که آقای شیران اجازه میدهد ما کمی به دیگران دقت کنیم. هر چند جزیی هر چند گذرا. منِ خواننده تازه آنجا رفتار واقعی زندانبانهای کرد را با اسرای ایرانی میبینم. اینکه آقای شیران شروع به تدریس زبان میکند برایم جالب بود اما باز هم همان تکبعدی ها اذیتم میکرد. باید مصاحبهگر وارد میشد و آقای شیران را به مرور خاطراتش، مرور آدمها، کارها، رفتارها، سختیها، تلخیها، شادیها، حرف ها، پچپچهها، درد دلها، خیانت ها، رفاقت ها و ... وامیداشت.
کتاب تاکسی دایموند 53 را حتماً باید خواند. آرام هم خواند. باید روی آن قسمت مصاحبه برتولینی ماند که از آقای شیران میپرسد«تو در کردستان چه میکنی؟» و باید برای جواب غلامرضا شیران مدتها فکر کرد که جواب داد:«اینجا کردستانِ ایرانه. پس من در ایران، یعنی کشور خودم هستم». کتاب تاکسی دایموند را بخوانید. کتاب برشی از زندگی مردی تحصیلکرده در آمریکاست که ناخواسته وارد ماجرایی شده که انتهایش اسارت است. به همین اندازه هم اسارتش با بقیه فرق میکند.
لطف سرکار خانم فرزامنیا برای خواندن و معرفی کتاب تاکسی دایموند53
#کتاب_بخوانیم
#تاکسی_دایموند53
#معرفی_کتاب
#کردستان
#دفاع__مقدس
#ستارگان_درخشان
نونِ نوشتن
https://eitaa.com/nooneneveshtan
تاکسی دایموند ۵۳
(خاطرات خودنوشت غلامرضا شیران)
بازآفرینی و تدوین: محمد مجید عمیدی مظاهری
وجود اختلافات قومی و مرزی برای هر دشمن و بیگانه پرستی غنیمت است. دشمنان همیشه سعی میکنند چنین اختلافاتی را بهعنوان یک اهرم فشار در آستین روابط خارجی خود نگاه دارند. در جریان جنگ ایران و عراق شاهد بهرهبرداری کشورهای متجاوز از احزاب و گروهک های کرد ضدانقلاب، علیه جمهوری اسلامی بودیم.
مهمترین این موارد، تحریک سرکردگان گروهک تروریستی کومله و دموکرات در مرزهای غربی بود. تحرکات این دو گروهک در فضای سیاسی سال های ۵۸ تا ۶۰ با فراز و فرودهایی تداوم پیدا کرد. اما تقویت و تاثیر سیاسی مهم آن، بیشتر بهدوران پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و نقش آنها در حرکتهای جداییطلبانه و همکاری با رژیم صدام در جنگ علیه ایران مربوط میشود.
این احزاب در طول سال های دفاع مقدس هم با همکاری صدام با انسداد جاده ها، تهدید و آدم ربایی، مین گذاری و اعزام تیم های ترور و حمله به نظامیان و غیرنظامیان، حمله به مراکز دولتی و عمومی ، حمله به شهرها از جمله دیواندره و مریوان و سقز و کامیاران و به شهادت رساندن بسیاری از هموطنان کرد و غیرکرد نقش زیادی در کمک به رژیم بعث عراق داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل فروپاشی اقتدار دولت مرکزی، در کردستان نیز همانند برخی دیگر از نقاط کشور وضعیت پیچیدهای حاکم شد. نیروهای سیاسی مختلف در کردستان درصدد جمعآوری نیرو و تقویت خط سیاسی خود برآمدند. در این زمان، در بیشتر مناطق کردنشین، بازار خرید و فروش اسلحه بهشدت رونق گرفت. در کردستان گروههایی مانند کمونیستها، لیبرالها، ملیگراها و سلطنتطلبان هریک درصدد تقویت قدرت خود و مقابله با استقرار نهادهای انقلابی جمهوری اسلامی در این منطقه بودند
#تاکسی_دایموند_۵۳ ماجرای #غلامرضا_شیران جوان اصفهانی است که بعد از تحصیل در آمریکا به ایران برگشته و در ارتش دوره سربازیش را طی می کند. آبان ۶۱ او برای ماموریتی عازم #کردستان می شود و از آنجا با گروهی به سمت بانه و بعد سردشت می رود که مورد حمله افراد حزب #دمکرات و #کومله قرار گرفته و با شهادت تعدادی از همراهانش او به اسارت گرفته می شود.
او در طی دوسال اسارت در زندان های این گروهک ها روزهای غمبار و عجیبی را پشت سر می گذارد که فاجعهٔ تیرباران زندانی ها در مسیر زندان ها و بمباران زندان دوله تو یکی از این اتفاقات است.
این کتاب بخشی از تاریخ شفاهی ما و گم شده در روزهای جنگ تحمیلی است که کمتر به آن پرداخته شده است. این کتاب خوب را به قلم #محمد_مجید_عمیدی_مظاهری بخوانید.