eitaa logo
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
12.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
587 فایل
تقدیم به امام زمان علیه السلام [ کپی حلال ] دعامون کنید باعمل کردن به قرآن نورانی شویم اسرائیل رفتنی است فلسطین کلیدرمزآلودظهور است امام خامنه ای 👇 تبلیغات کانال نورالقران @Noorghran 👇ادمین رزرو تبلیغات مدیر @Eerfan313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💖🍃💖🍃 الَّذي: اسم موصول مذكّر جمع آن در قرآن فقط الذين آمده ناگفته نماند محلّ الّتي و الّذي، مادّۀ (ل ت ي- ل ذ ي) بود چنانكه در اقرب الموارد است ولي ما ترتيب المعجم المفهرس را مراعات كرديم. 📗کتاب قاموس قرآن 🍃💖🍃🍃💖🍃🍃💖🍃
🍃💖🍃🍃💖🍃 🔸أَلَم: درد. راغب قيد شدّت را نيز اضافه كرده است «أليم» دردناك «لِلْكٰافِرِينَ عَذٰابٌ أَلِيمٌ» بقره: ۱۰۴ در مفردات و قاموس و اقرب- الموارد، اليم را بمعني اسم فاعل (مؤلم) درد آور گرفته اند، ولي بهتر است بگوئيم صفت مشبهه است مثل شريف و دالّ بر دوام و ثبوت است خاصّه كه عذاب اخروي با آن توصيف شده است، پس عذاب اليم يعني عذاب دردناك دائم «فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمٰا تَأْلَمُونَ» نساء: ۱۰۴ آنها رنج ميبرند، درد زخم ميكشند چنانكه شما رنج ميبريد و درد ميكشيد. كلمۀ اليم ۷۲ بار در قرآن آمده است (المعجم المفهرس). 📗کتاب قاموس قرآن 🍃💖🍃🍃💖🍃🍃💖🍃
🍃💖🍃🍃💖🍃 🔹إِلٰه: معبود. مصدر آن بمعني عبادت و حيرت آمده و اله مثل فعال مصدر بمعني مفعول (مألوه) است (قاموس) گويند: «اله يأله: عبد» از باب منع يمنع (مفردات) و گويند: اله الها: تحير» از باب علم يعلم (اقرب الموارد). پس اگر آنرا از اله بمعني تحيّر بگيريم، خدا را از آنجهت اله گويند كه عقول در درك ذات او متحيّر است و اگر از اله بمعني عبادت بگيريم، از آنجهت اله گوئيم كه او معبود است. راغب در مفردات گويد: حق آن بود كه اين كلمه جمع بسته نشود چون سواي خدا معبودي نيست، ليكن عرب باعتقاد خود كه معبودهائي هست آنرا جمع بسته و گفته اند: آلهة. اين كلمه در قرآن دو محلّ استعمال دارد يكي در بارۀ ذات باري تعالي مثل «وَ إِلٰهُكُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ لٰا إِلٰهَ إِلّٰا هُوَ الرَّحْمٰنُ الرَّحِيمُ» بقره: ۱۶۳ ديگري در بارۀ معبودهاي دروغين كه همه ي آنها را در مقام ذم و انكار نقل كرده است نظير «الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللّٰهِ إِلٰهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» حجر: ۹۶ و نظير «أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّٰهِ آلِهَةً أُخْريٰ» انعام: ۱۹ از آيۀ «وَ مٰا كٰانَ مَعَهُ مِنْ إِلٰهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلٰهٍ بِمٰا خَلَقَ … » مؤمنون: ۹۱ روشن ميشود كه معبود بايد خالق باشد و جز خالق كسي حق ندارد معبود باشد فلذا معبود يكي است. 📗کتاب قاموس قرآن 🍃💖🍃🍃💖🍃🍃💖🍃
🍃💖🍃🍃💖🍃 🔸اللّٰه: علم (اسم) خداوند تبارك و تعالي است، بعضي گويند اصل آن اله است، همزه اش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گرديده است، صاحب قاموس گويد: اصحّ آنست كه علم غير مشتقّ است. بايد دانست: در اين كلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالي منظور نيست و آن فقط علم ذات باري است، ولي التزاما بجميع صفات خدا دلالت دارد و شايد از اين جهت گفته اند: اللّٰه نام ذات واجب الوجودي است كه جامع تمام صفات كمال است. اين لفظ مبارك مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجيد آمده است پنج بار «اللّهم» و بقيّه «اللّٰه» (المعجم المفهرس). وجود حق تعالي و توحيد او اساس دين مبين اسلام و تمام اديان آسماني است، هيچ ديني و هيچ دانشمندي، موقعيّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعريف نكرده و نشان نداده است. 📗کتاب قاموس قرآن 🍃💖🍃🍃💖🍃🍃💖🍃
🍃🌹🍃🍃🌹🍃 🔹اللّٰهمَّ: اصل آن يا اللّٰه است، حرف نداء از اوّلش حذف شده، و ميم مشدّد در آخر جاي آنرا گرفته است، در قرآن فقط در معناي نداء بكار رفته، در زبان عرب بمعناي تمكين جواب و استثناء نيز استعمال شده است، و در قرآن مجيد فقط پنج بار آمده است. 🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃
🔹أَلْو: (بر وزن فلس) تقصير. كوتاهي (مفردات). «لٰا تَتَّخِذُوا بِطٰانَةً مِنْ دُونِكُمْ لٰا يَأْلُونَكُمْ خَبٰالًا» آل عمران: ۱۱۸، يعني از غير خودتان همراز مگيريد كه در تباهي شما كوتاهي نميكنند «وَ لٰا يَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبيٰ وَ الْمَسٰاكِينَ» نور، ۲۲ صاحبان فضل و وسعت كوتاهي نكنند از اينكه بنزديكان و مساكين چيزي بدهند، كلمۀ «يَأْتَلِ» را در آيه، قسم خوردن معني كرده اند ولي معناي اوّلي بهتر است، گر چه «ائتلي» بمعني قسم خوردن آمده است، زيرا حفظ وحدت معني بهتر است و اثبات اشتراك دشوار ميباشد. ناگفته نماند: مادۀ الو را از باب نصر ينصر و افتعال و تفعيل بمعني تقصير و كوتاهي گرفته اند، و از باب افعال و تفعّل و افتعال قسم خوردن معني كرده اند (اقرب الموارد) در مفردات گويد: «لٰا يَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ» ميشود از باب افتعال باشد بمعني تقصير، و ميشود از آليت باشد بمعني قسم خوردن. در الميزان ذيل آيۀ مذكور گفته: ايتلاء بمعني تقصير، ترك، و قسم خوردن است و هر سه معني در آيه خالي از تناسب نيست، و معني آيه اين است صاحبان فضل و وسعت از دادن، تقصير و كوتاهي نكنند، يا عطا كردن را ترك نكنند و يا قسم نخورند كه چيزي ندهند. 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🍃💜🍃💜🍃 🔸ايلاء: قسم خوردن. ايلاء در فقه اسلامي آنست كسي قسم بخورد كه بزن خود نزديكي نخواهد كرد، زن او ۴ ماه حق اعتراض ندارد، پس از چهار ماه اگر بحاكم رجوع بكند، حاكم شوهر او را ميان دو چيز مخيّر ميكند، و آن اينكه يا طلاق بدهد و از زن جدا شود و يا كفّاره بدهد و بزن خود برگردد، در صورت امتناع وي را زنداني ميكند، تا يكي از دو كار را اختيار نمايد (شرايع) قرآن مجيد فرموده «لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسٰائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ، فَإِنْ فٰاؤُ فَإِنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ، وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلٰاقَ فَإِنَّ اللّٰهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (بقره: ۲۲۶- و ۲۲۷) براي آنها كه قسم ميخورند از زنان خود دور شوند و مقاربت نكنند، چهار ماه انتظار هست، سپس اگر برگشتند خدا آمرزگار و رحيم است، و اگر قصد طلاق كردند، خدا دانا و شنواست. در صورت برگشتن چون قسم خود را شكسته و بر خلاف آن عمل كرده است، بايد كفّاره بدهد چنانكه شيعه قائل است و جملۀ «فَإِنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» دليل آن است كه بر رجوعش عذابي و عقابي نيست رجوع و يا طلاق اگر در عرض چهار ماه عملي شد، هيچ و الّا پس از انقضاء چهار ماه، حاكم اجبار ميكند كه يكي از آن دو را اختيار نمايد. 📗کتاب قاموس قرآن 🍃💜🍃💜🍃💜🍃💜🍃💜🍃
🔹إِلي: حرف جرّ است، معناي مشهورش، دلالت بانتهاي مكان يا زمان است مثل «سُبْحٰانَ الَّذِي أَسْريٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي» اسراء: ۱، اوّل مكان سير مسجد حرام و انتهاي آن مسجد اقصي است، و نظير «ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيٰامَ إِلَي اللَّيْلِ» بقره: ۱۸۷ كه انتهاي زمان روزه رسيدن شب است (۱) كفّاره اش كفّارۀ قسم است جز اين معني، معاني ديگر از قبيل معيّت، تأكيد، تبيين و مرادفة نيز گفته اند كه محلّ آنها كتب لغت و ادبيّات است. 📗کتاب قاموس قرآن 🍃💜🍃💜🍃💜🍃🍃💜
🔹إِلياس: اين شخص بزرگوار يكي از پيامبران خداست، و از اينكه در قرآن مجيد در رديف انبياء بني اسرائيل شمرده شده ميتوان بدست آورد كه از پيامبران بني اسرائيل است. در مجمع البيان از ابن عباس و محمد بن اسحق و غيره، نقل شده كه: او از انبياء بني اسرائيل و از اولاد هارون برادر موسي ميباشد. در قرآن مجيد دو بار اسم او ذكر شده يكي در سورۀ انعام آيه: ۸۵ كه خداوند او را از صالحان شمرده «وَ زَكَرِيّٰا وَ يَحْييٰ وَ عِيسيٰ وَ إِلْيٰاسَ كُلٌّ مِنَ الصّٰالِحِينَ»، ديگر در سورۀ صافّات كه فرموده «وَ إِنَّ إِلْيٰاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ، إِذْ قٰالَ لِقَوْمِهِ أَ لٰا تَتَّقُونَ. أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخٰالِقِينَ اللّٰهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبٰائِكُمُ الْأَوَّلِينَ. فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ. إِلّٰا عِبٰادَ اللّٰهِ الْمُخْلَصِينَ. وَ تَرَكْنٰا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ سَلٰامٌ عَليٰ إِلْ يٰاسِينَ. إِنّٰا كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» صافات: ۱۲۳- ۱۳۲. يعني: الياس از پيامبران بود، آنگاه كه بقوم خويش گفت: آيا تقوي نميكنيد؟ آيا بعل (نام بت آن قوم) را ميخوانيد و خدا را كه احسن الخالقين است ترك ميكنيد؟! همان خدائيكه پروردگار شما و پروردگار پدران قديم شماست، پس او را دروغگو شمردند، آنها بعذاب احضار شدگانند. مگر بندگان خاصّ خدا (كه در قوم او بودند) براي او در ميان آيندگان نام نيك يا شريعت، باقي گذاشتيم سلام بر الياسيان، ما نيكو كاران را چنين جزا ميدهيم (احتمال دارد كه مراد از «إِلْ يٰاسِينَ» الياس و تابعان او باشند بر «إِلْ يٰاسِينَ» رجوع شود. آيات فوق روشن ميكند كه: اين شخص بزرگوار همچون پيامبران ديگر بر قومي بت پرست مبعوث شده بود و نيز او را مانند پيامبران ديگر تكذيب كرده اند، فريد وجدي او را همان ادريس نبي دانسته كه گويند: جدّ حضرت نوح بود و نيز نقل شده كه «بعل» نام بتي بود در بعلبك، و اين نام، از نام آن بت گرفته شده است و احتمال دارد كه بر اهل بعلبك مبعوث شده باشد. در بارۀ اين پيامبر نيز، چيزهاي غير معقول نقل شده كه قرآن مجيد نامي از آنها نميبرد و در نقل آنها، پاي كعب الاحبار و وهب بن منبّه در ميان است، در تفسير الميزان آنها را از تفسير الدر المنثور نقل و ردّ ميكند و نيز ميگويد: در بعض اخبار شيعه هست كه: الياس هميشه زنده است امّا آنها اخبار ضعيف اند (الميزان ج ۱۷ ص ۱۶۶) 📗کتاب قاموس قرآن 🍃💜🍃💜🍃💜🍃💜🍃
اَم: حرف استفهام است، دو جور بكار ميرود متّصله و منقطعه. متّصله آن است كه در رديف الف استفهام واقع شود و بمعني ايّ (كدام) ميايد مثل «وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مٰا تُوعَدُونَ» انبياء: ۱۰۹ يعني نميدانم آيا نزديك يا دور است آنچه وعده ميشويد و نيز بعد از الف تسويه واقع ميشود نحو «سَوٰاءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لٰا يُؤْمِنُونَ» بقره: ۶ يعني براي آنها يكسان است خواه بترساني يا نترساني ايمان نمياورند. بهتر است بگوئيم: در اين صورت الف تسويه و‌ام هر دو بمعني «خواه» ميايند. متّصله از آن سبب گويند كه ما قبل «ام» بما بعدش متّصل است. منقطعه آنست كه از ما بعدش قطع شده و بمعني بل (بلكه) ميايد مانند «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّٰهِ شُفَعٰاءَ» زمر: ۴۳ يعني بلكه جز خدا واسطه هائي گرفته اند.‌ام گاهي به هل داخل ميشود ولي بهمزه داخل نميشود مانند «أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمٰاتُ وَ النُّورُ» رعد: ۱۶، آنچه در بارۀ «ام» نوشته شد همه از اقرب الموارد است، فقط مثل‌ها را از قرآن آورده ايم. 📗کتاب قاموس قرآن
🔹أَمْت: بلندي. مكان مرتفع (اقرب الموارد) «لٰا تَريٰ فِيهٰا عِوَجاً وَ لٰا أَمْتاً» طه: ۱۰۷ يعني در زمين پستي و بلندي نمي بيني از قرينه ي امت فهميده ميشود كه «عوج» بمعني انخفاض و پستي است. در قاموس گويد: امت يعني مكان مرتفع، تپّه‌هاي كوچك، پستي و بلندي، و اختلاف در شيئي. ولي مراد از آن در آيه، بلندي است، و اين آيه عبارت اخري آيه ي ما قبل است كه فرموده «فَيَذَرُهٰا قٰاعاً صَفْصَفاً» قاع بمعني گسترده و صفصف بمعني هموار است. 📗کتاب قاموس قرآن 🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃
🔹أَمْس: ديروز «قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ» قصص: ۱۹ يعني ديروز كسي را كشتي، اهل لغت آنرا روزيكه يكشب پيش از امروز است گفته اند (ديروز حقيقي) در اقرب الموارد هست كه ميشود از آن، روزي از ايّام گذشته را اراده كرد. امس اگر بدون الف و لام باشد مبني است و چون با الف و لام باشد بالاجماع معرب است، در قرآن مجيد فقط چهار بار آمده، آنهم با الف و لام (الامس) در آيه ي فوق ظاهرا مراد ديروز حقيقي است: در بعضي از آيات ميشود گفت كه: مطلق گذشته، مراد است مانند «فَجَعَلْنٰاهٰا حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ» يونس: ۲۴ آنرا درو شده كرديم گويا كه روز پيش يا در گذشته اصلا نبوده. 📗کتاب قاموس قرآن 🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
🔹أَمَل: آرزو، اميد. «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» حجر: ۳ بگذار بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان كند، اين كلمه فقط دو بار در قرآن آمده است: كهف: ۴۶، حجر: ۳ 📗کتاب قاموس قرآن 🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
🔹أُمّة: جماعتيكه وجه مشترك دارند، امّ در لغت بمعني قصد است گويند: «أَمَّهُ: اي قَصَدَهُ» «آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرٰامَ» مائده: ۲ يعني قاصدان خانۀ خدا. بنا بر اين، امّت بكساني گفته ميشود كه قصد مشترك و نظر مشترك دارند، راغب گويد: امّت هر جماعتي است كه يك چيز مثل دين يا زبان و يا مكان آنها را جمع كند. مثلا در آيه ي «كُلَّمٰا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهٰا» اعراف: ۳۸ منظور اشتراك در كفر و شرك است، در آيۀ «إِنَّ إِبْرٰاهِيمَ كٰانَ أُمَّةً قٰانِتاً لِلّٰهِ» نحل: ۱۲۰، ابراهيم بتنهائي يك امّت شمرده شده، گفته اند: او امّتي بود كه فقط يكفرد داشت زيرا كه آنروز فقط او موحّد بود. راغب گويد: يعني او در عبادت خدا در مقام يك جماعت بود گويند: فلاني بتنهائي يك قبيله است. ابن اثير در نهايه نقل ميكند: در باره ي قسّ بن ساعده آمده: «يبعث يوم القيمة امّة واحدة». در آيه ي «وَ قٰالَ الَّذِي نَجٰا مِنْهُمٰا وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» يوسف: ۴۵، امّت را مدّت معني كرده اند يعني آنكه از دو نفر زنداني نجات يافته بود و بعد از مدّتي يوسف را ياد آورد، گفت: الخ. شايد از جهت يكنواخت بودن روزها و سالهاي گذشته، بآنها امّت اطلاق شده است راغب گويد: «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» يعني بعد از گذشتن اهل يك زمان يا اهل يك دين، يوسف را ياد آورد، اين معني بنظر قوي ميايد. 📗کتاب قاموس قرآن 🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
🔹أُمم: جمع أمّت است، آيه ي «وَ مٰا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لٰا طٰائِرٍ يَطِيرُ بِجَنٰاحَيْهِ إِلّٰا أُمَمٌ أَمْثٰالُكُمْ» انعام: ۳۸، صريح است در اينكه جنبندگان و طيور داراي تشكيلات و نظامات اند و در زندگي اهداف مشترك و مقررات مخصوصي دارند. امروز، اين مسئله كاملا روشن شده است، نظام زندگي كه ميان مورچه ها، موريانه ها، ماهيان و غير آنها برقرار است واقعا مايه ي اعجاب ميباشد و آيه ي فوق، بسيار قابل دقّت است. 📗کتاب قاموس قرآن 🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
🔸أُمّي: درس نا خوانده. راغب گويد: امّي كسي است كه نوشتن و خواندن بلد نيست و از قطرب نقل ميكند كه: اميّة بمعني غفلت و جهالت است، و امّي از آن معني است، در الميزان فرمايد: امّي منسوب بامّ (مادر) است زيرا مهرباني مادر مانع از آن ميشد كه فرزندش را بدست معلّم بسپارد، فرزند فقط بتربيت مادر اكتفا ميكرد. «وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لٰا يَعْلَمُونَ الْكِتٰابَ إِلّٰا أَمٰانِيَّ» بقره: ۷۸ يعني قسمتي از يهود بيسوادند، كتاب را جز دروغهائيكه علماء آنها ميسازند، نميدانند. كلمۀ امّي در دو جا، صفت حضرت رسول (ص) آمده «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ … فَآمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ» اعراف: ۱۵۷- ۱۵۸، امّي و درس ناخوانده بودن، يكي از دلائل نبوّت و من عند اللّٰه بودن آنحضرت است زيرا كه بعد از نبوّت عاليترين احكام و علوم را آورد و دنيا را عوض كرد. و اين كار از درس ناخوانده محال است مگر آنكه اين موهبت از جانب خدا باشد، آيه ي «وَ مٰا كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتٰابٍ وَ لٰا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتٰابَ الْمُبْطِلُونَ» عنكبوت ۴۸، هم معني امّي را در بارۀ آنحضرت روشن ميكند و هم دلالت بر نبوّتش را، يعني تو پيش از نزول وحي، كتابي نميخواندي و با دست نمينوشتي و اگر غير آن بود، اهل باطل در كار تو شكّ ميكردند و ميگفتند در اثر خواندن و نوشتن چنين چيزها را آورده است. «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ» جمعه: ۲ او كسي است كه در ميان درس ناخوانده ها، پيغمبري از خودشان برانگيخت، مراد از اميّين، اهل حجاز است. يهود ظاهرا غير يهود را اميّين ميخواندند چنانكه قرآن از آنها نقل ميكند «لَيْسَ عَلَيْنٰا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ» آل عمران: ۷۵. در الميزان فرمايد: اهل كتاب مشركين عرب را اميّين ميخواندند و آيه ي فوق را شاهد ميآورد ولي گفتيم از آيه بنظر ميايد كه يهود، مطلق غير يهود را اميّين ميخواندند زيرا ميگفتند: در بارۀ اميّين و خيانت بآنها بر ما مسئوليّتي نيست، پس قهرا منظورشان مطلق غير يهود است نه فقط مشركين عرب. در جوامع الجامع فرموده: ميگفتند در كتاب ما، غير يهود را حرمتي نيست. 📗کتاب قاموس قرآن 🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
🔹أَمام: (بفتح اول) جلو. «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسٰانُ لِيَفْجُرَ أَمٰامَهُ» قيامة: ۵ بلكه انسان ميخواهد در آينده (نيز) بد كاري كند، ظاهر معني آيه اين است كه گفته شد. اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است. 📗کتاب قاموس قرآن 🏴🏴🏴
🔸أَمّا: امّا بفتح اوّل حرف شرط و تفصيل و تاكيد است و استعمال آن در تفصيل بيشتر است مثل «أَمّٰا أَحَدُكُمٰا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ» يوسف: ۴۱ «فَأَمّٰا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطّٰاغِيَةِ وَ أَمّٰا عٰادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ» حاقّه: ۵- ۶ مي‌بينيم كه: امّا ميان دو كس و دو قوم تفصيل ميدهد و آنها را از هم جدا ميكند. 📗کتاب قاموس قرآن 🏴🏴🏴🏴
🔹أَمن: ايمني. آرامش قلب. خاطر جمع بودن. امن و امانة و امان در اصل بيك معني اند (مفردات) «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» بقره: ۲۸۳ اگر بعضي از شما ببعضي خاطر جمع باشد، يعني باو اطمينان داشته باشد كه خيانت نخواهد كرد، «أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُريٰ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنٰا بَيٰاتاً وَ هُمْ نٰائِمُونَ» اعراف: ۹۷، آيا اهل شهرها ايمنند كه عذاب ما شبانه آنگاه كه در خوابند بسوي آنها بيايد. «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثٰابَةً لِلنّٰاسِ وَ أَمْناً» بقره: ۱۲۵ خانه ي كعبه را براي مردم مرجع و ايمني قرار داديم آمن: خاطر جمع، كسيكه در او ايمني است و يا شهريكه ايمن است «مَنْ دَخَلَهُ كٰانَ آمِناً» آل عمران: ۹۷ «رَبِّ اجْعَلْ هٰذٰا بَلَداً آمِناً» بقره: ۱۲۶، لازم نيست در آيه ي اخير، آمن را ذا امن معني كنيم، بلكه شهر ايمن مثل شخص ايمن كاملا صحيح و درست است اينگونه چيزها در قرآن بسيار است مانند «يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» دهر: ۱۰ كه عبوس و قمطرير صفت يوم آمده و مانند «وَ كٰانَ يَوْماً عَلَي الْكٰافِرِينَ عَسِيراً» فرقان: ۲۶ «آمنة» بمعني امن است، (انفال: ۱۱) أمين در لغت بمعني فاعل و مفعول (آمن مأمون) هر دو آمده است در آيه ي «وَ أَنَا لَكُمْ نٰاصِحٌ أَمِينٌ» اعراف: ۶۸ و نظائر آن ممكن است، امين بمعني اسم فاعل باشد، يعني من به شما ناصح و خير خواهم و مطمئنم كه خير خواهم، و همچنين در آيه ي «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ» شعراء: ۱۰۷ و امثال آن، يعني از رسالتم مطمئنم و ايضا ممكن است بمعني مفعول باشد. آيات «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقٰامٍ أَمِينٍ» دخان: ۵۱ «وَ هٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» تين: ۳ مثل بَلَداً آمِناً اند. بنا بر آنچه گذشت، امانت را از آنجهت امانت گويند كه شخص امانت گذار از خيانت آنكه امانت پيش اوست مطمئن و ايمن است «۱» مؤمِن فعل امن اگر متعدّي بنفسه باشد بمعني ايمني دادن است مثل «وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» قريش: ۴ يعني آنها را از ترس ايمن گردانيد و مؤمن كه از اسماء حسني است از همين معني است، يعني ايمني دهنده (مفردات) «لٰا إِلٰهَ إِلّٰا هُوَ الْمَلِكُ- الْقُدُّوسُ السَّلٰامُ الْمُؤْمِنُ» حشر: ۲۳. آياتيكه آمن و آمنوا و ساير مشتقّات آن بمعني ايمان آوردن است، اكثرا با باء و گاهي با لام متعدّي شده اند مثل «كُلٌّ آمَنَ بِاللّٰهِ» بقره: ۲۸۵ و مثل «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ» عنكبوت: ۲۶. 📗کتاب قاموس قرآن 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔹أَمَة: كنيز مملوك. «وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ» بقره: ۲۲۱، جمع آن در قرآن اماء آمده «وَ الصّٰالِحِينَ مِنْ عِبٰادِكُمْ وَ إِمٰائِكُمْ» نور: ۳۲. 📗کتاب قاموس قرآن 🏴🏴🏴🏴
🔹أَنْ: (بفتح الف) حرفي است بر چهار وجه باشد: حرف مصدري ناصب مضارع مثل «وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ» بقره: ۱۸۴ يعني «صومكم خير لكم». مخفّف از ثقيله مثل «عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضيٰ» مزمّل: ۲۰ كه در اصل انّ بود، مفسّره كه ما قبل خود را تفسير ميكند مثل «فَأَوْحَيْنٰا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ» مؤمنون: ۲۷. تأكيد مطلب و اغلب پس از حرف لمّا واقع ميشود نحو «فَلَمّٰا أَنْ جٰاءَ الْبَشِيرُ أَلْقٰاهُ عَليٰ وَجْهِهِ» يوسف: ۹۶. 📗کتاب قاموس قرآن 🏴🏴🏴🏴🏴
🔸إِنْ: (بكسر الف) بر چهار وجه باشد: ۱- حرف شرط كه دو (شرط و جزاء) را جزم دهد، مثل «إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ». ۲- مخفّف از ثقيله و اكثرا در جوابش لام مفتوح مييايد. مثل «إِنْ كٰانَ وَعْدُ رَبِّنٰا لَمَفْعُولًا». ۳- حرف نفي و بيشتر در جوابش الّا ميايد مثل «إِنِ الْكٰافِرُونَ إِلّٰا فِي غُرُورٍ … إِنْ أَرَدْنٰا إِلَّا الْحُسْنيٰ» در قاموس گويد: اينكه گفته اند در جوابش هميشه الّا و يا لمّا ميايد مثل «إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمّٰا عَلَيْهٰا حٰافِظٌ» مردود است زيرا در قرآن مجيد آمده «إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطٰانٍ» يونس: ۶۸ «إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ مٰا تُوعَدُونَ». ۴- تأكيد نفي مثل: ما ان يخرج زيد. 📗کتاب قاموس قرآن ⚫️♦️⚫️♦️⚫️♦️⚫️
🔹انَّ: (بفتح و كسر) هر دو حرف تأكيداند و براي تأكيد مطلب ذكر ميشوند مثل إِنَّ اللّٰهَ عَليٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» فرق مشهور ميان اين دو حرف آنست كه ما بعد انّ (بكسر اوّل) جمله ميباشد و ما بعد انّ (بفتح اوّل) در حكم مفرد است. 📗کتاب قاموس قرآن ⚫️♦️⚫️♦️⚫️♦️⚫️
🔸إِنّما: (بفتح و كسر) همان انّ و انّ است كه ماء كافّه بر آن داخل شده و معني فقط و اين است جز اين نيست، ميدهد، مثل «قُلْ إِنَّمٰا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحيٰ إِلَيَّ أَنَّمٰا إِلٰهُكُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ، » فصلت: ۶، كه انّماي اوّل بكسر و دوّمي بفتح است در قاموس گويد: انّما بفتح و كسر هر دو مفيد حصر است و هر كه گويد: افادۀ حصر مخصوص به انّما بكسر اول است، سخنش مردود ميباشد. ولي در اقرب الموارد آمده: انّما بكسر مفيد حصر و حرف حصر است و جمهور گويند: انّما بفتح، مفيد حصر نيست ناگفته نماند در آيۀ فوق هر دو مفيد حصراند. 📗کتاب قاموس قرآن ⚫️♦️⚫️♦️⚫️♦️⚫️♦️⚫️
🔹أَنا: ضمير رفع و در مذكّر و مؤنّث يكسان باشد مثل «إِنْ أَنَا إِلّٰا نَذِيرٌ» اعراف: ۱۸۸. 📗کتاب قاموس قرآن ⚫️♦️⚫️♦️⚫️♦️⚫️