eitaa logo
🌸🍃کانون دخترانه نورالرضا(ع)🍃🌸
259 دنبال‌کننده
1هزار عکس
431 ویدیو
5 فایل
بسم رب النـــــ💫ــــــور دورهمی دختران امام رضایی فردیس🌿 مسئول کانون نورالرضا(ع): @emamhasaniyam8 اگه صحبتی داری اینجا بهم بگو: @seyyedeh213
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بغض قلم
پرواز در خیال به چند سال بعد اتوبوس ایستاد. با مامان پیاده شدیم و مسئول کاروان گفت:(یک ساعت بعد جلوی باب‌القاسم) همهمه بین کاروان افتاد که یک ساعت برای این همه سال دوری. چه می‌شد کرد. کفش‌ها را به کشوانیه شماره ۶ دادم و از ورودی نسا، وارد شدم. صف طولانی بود ولی صلوات‌ مکرر زائرها، قابل تحمل‌ش می‌کرد. کم کم به خادمه‌ای با لباس‌های سبز و روسری سفید رسیدم. مامان را فرستادم جلو که اول او را بگردد. خادمه تا دید فارسی حرف زدم، مامان را بغل کرد، دست‌های مامان را گرفت. با اینکه مامان دوست نداشت ببوسد، بوسید و به فارسی دست و پا شکسته گفت:(خادمی‌! مدیون ایران!) مامان را گشت و مرا هم غرقه بوسه کرد و برای سلامتی قائد ما از جمع صلوات گرفت. فرش چسبیده‌ به در را کنار زدم و وارد صحن قاسم‌بن‌الحسن(عليه‌السلام) شدم. ۴ گنبد طلایی با پرچم‌های سبز زیر نور آفتاب تا عرش بالا رفته بود. هرکس می‌رسید قبل از سلام یک دل سیر روی سنگ‌فرش‌های سفید می‌افتاد و برای این همه سال دوری می‌گریست. به رسم این همه سال دلتنگی زمین را بوسیدم و سلام دادم به حسن‌بن‌علی، به علی بن حسین، به محمد بن علی و جعفر بن محمد(علیهاالسلام) کبوتر‌ها و قمری‌ها، دور چهار گنبد می‌چرخیدند و روی سقاخانه وسط صحن می‌نشستند. گرمای هوا تشنه‌ام کرده بود، هرچند چترها صحن حرم را پوشانده بودند و پنکه‌های آب‌پاش بی‌وقفه هوا را خنک می‌کردند. به سمت سقاخانه‌ رفتم و لیوان را زیر شیر آب گرفتم. آبی کدر داخل لیوان سرازیر شد. لیوان را با تردید به دهان گرفتم. آب طعم عسل می‌داد، در صحن قاسم‌بن‌الحسن (عليه‌السلام). از فکر و خیال بیرون آمدم و چه خیال شیرینی... تعبیر مےشود بہ خدا خوابهایمـاڹ روزے شود شرابِ عسـل، آبهـایماڹ گردد بقیـع و دور و برش یکسره حرم جانم فداے گـنبد اربـاب‌هـایمـاڹ 🆔 @bibliophil