🔰 راه بی نهایت
🔶🔸 انسان بايد در اين محدوده
هفتاد ساله پاهايى تربيت كند
و مركب هايى بيابد
و سرمايه هايى را زياد نمايد
و توشه هايى براى بى نهايت راه بردارد
و سپس راهش را شروع كند و حركتش را دنبال نمايد.
🔹 در اين دنيا پاها ساخته مى شوند
و در آن مرحله راهها پيموده مى گردند.
🔹همه انسانها در يك نقطه انحطاط قرار دارند
و فقط با سرمايه هايى هستند و پاهايى.
🔹«هر كس هر قدر كار بكند
و راه برود بالاتر مى آيد،
تا ثروت، تا قدرت، تا رياست،
تا بهشت آب و نان و بالاتر مى آيد، تا ... تا»
تا آنجايى كه نهايتى ندارد و تا برنمى دارد.
🔹و ايناست كه على آن مرد راه
فريادش بلند مى شود:
«آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق»؛
آه از توشه كم و راه دور.
🔹اگر هدف على،
بهشت نان و آب بود
و بهشت حوريان بود
كه آن توشه ها كم نبود،
با كمتر از اينها به آن همه مى رسند.
🔹على راهى دارد تا بى نهايت
و اين است كه هر چقدر توشه بردارد
چيزى نيست؛
🔹چون هر مقدار در برابر بى نهايت،
صفر است و هيچ است و كم است.
🔹آنهايى كه اين راه دراز را ديده اند
و از اين استعدادهاى عظيم خبر دارند،
اينها در فكر بازارى هستند
و در جست وجوى خريدارى
كه بيشتر سود بدهد
و زيادتر بهره برساند
و سرمايه ها را بارور كند
كه مگر در اين راه به جايى برسند.
🔹اينها شب و روز مشغولند
و شب و روز مى كوشند؛
چون فرصتى ندارند.
🔹اين است كه بايد خوردن و خوابيدن
و رفتن و آمدن
همه اش تجارت بارشد
و كار باشد و عبادت باشد
و حركت باشد و پاى رفتن باشد.
🔹اينها ديگر درنگى نمى كنند
و آرام نمى نشينند
و از بازى ها سر باز مى زنند.
🔹كسانى درنگ مى كنند
و به بازى گرفتار مى شوند كه هدفى ندارند.
📝استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد، ص ۳۲
🌸🍃🌸🍃
پيامبر صلےالله عليه و آله:
«بدانيد كه بهترين انسان ها كسانى هستند كه دير به #خشم آيند و زود راضى شوند.»
#نهج_اللفصاحه
🌺💐🌹
#داستانک
🌿ﺷﺒﻲ ﻣﺎﺭ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻛﺎﻥ ﻧﺠﺎﺭﻱ ﻣﻴﺸﻮﺩ؛ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﺎﺭ ﮔﺸﺘﻲ ﻣﻴﺰﺩ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺍﺭّﻩ ﮔﻴﺮ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻭ ﻛﻤﻲ ﺯﺧﻢ ﻣﻴﺸﻮﺩ.
🌿ﻣﺎﺭ ﺧﻴﻠﻲ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﺭّﻩ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻱ ﺩﻭﺭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻭ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺭّﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﮔﺶ ﺣﺘﻤﻲ ﺳﺖ
🌱ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﻴﮕﯿﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺷﺪﻳﺪﺗﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﻨﺪ، پس ﺑﺪﻧﺶ را ﺩﻭﺭ ﺍﺭّﻩ ﭘﻴﭽﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﻲ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ. ﻧﺠﺎﺭ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺁﻣﺪ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﺭﻩ ﻻﺷﻪ ﻣﺎﺭﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺯﺧﻢ ﺁﻟﻮﺩ را ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ بی فکری ﻭ ﺧﺸﻢ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
🍃 اکثر ما ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﺸﻢ مي ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﻴﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻧﺠﺎﻧﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻳﺮ ﺷﺪه…
🌾ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻛﻨﻴﻢ
🌿ﺍﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎ؛ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ؛ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ؛ ﮔﻔﺘﺎﺭﻫﺎ؛ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﺩﻫﻴﻢ به ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻭ ﺑﺠﺎ ﭼﻮﻥ ﻫﺮکسی ﺍﺭﺯﺵ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺭﻭبه رﻭﻳﺶ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻛنے…
#بهتر_از_کیمیا
#السلام_علیک_یا_روح_الله
از حضرت آیتالله آقا موسی شبیری زنجانی نقل شده است كه:
در سفری كه #امام_خمینی ره و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند حضرت #امام_خمینی ره درصحن حرم امام رضا علیه السلام با سالك الی الله حاج حسنعلی #نخودكی مواجه می شوند.
امام امت ره كه در آن زمان شاید درحدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می گوید با شما سخنی دارم.
حاج حسنعلی #نخودكی می گوید:
من درحال انجام اعمال هستم، شما در بقعه شیخ حرّ عاملی ره بمانید من خودم پیش شما می آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می آید و می گوید چه كار دارید؟
#امام ره خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه #امام_رضا علیه السلام كرد و گفت:
تو را به این #امام_رضا ، اگر (علم) #كیمیا داری به ما هم بده؟
حاج حسنعلی #نخودكی انكار به داشتن علم (كیمیا) نكرد بلكه به #امام ره فرمودند:
اگر ما #كیمیا به شما بدهیم و شما تمام كوه و در و دشت را طلا كردید آیا قول می دهید كه به جا استفاده كنید و آن را حفظ كنید و درهر جائی به كار نبرید؟
#امام_خمینی ره كه از همان ایام جوانی #صداقت از وجودشان می بارید، سر به زیر انداختند و با تفكری به ایشان گفتند:
#نه_نمی توانم_چنین_قولی_به_شما_بدهم .
حاج حسنعلی #نخودكی كه این را از امام ره شنید روبه ایشان كرد وفرمود:
حالا كه نمی توانید #كیمیا را حفظ كنید من #بهتر_از_كیمیا را به شما یاد می دهم و آن این كه:
بعد از نمازهای واجب یك بار #آیه_الكرسی را تا هوالعلی العظیم می خوانی.
و بعد #تسبیحات_فاطمه_زهرا سلام الله علیها را می گویی
و بعد سه بار #سوره_توحید را می خوانی
و بعد سه بار #صلوات می گویی
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و بعد سه بار آیه مباركه:
وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًاوَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَكلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكلُِّ شىَْءٍ قَدْرًا
سوره طلاق انتهای آیه 2و آیه 3
كه این #از_كیمیا_برایت_بهتر_است .
🌹 آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم.
قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور میکردم که جنگ میان حضرت #سیدالشهداء و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا #امام_حسین علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت #سیدالشهداء مشرّف شدم و عرض ادب کردم.
♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.»
عرض کردم: «چطور آقا؟»
فرمودند: «بالاخره معلوم میشود این بساط.»
♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو میگویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمیدانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما میرسد.
♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم.
در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند.
♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد.
📚منبع: #کرامات_امام_خمینی به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰.
🔴شب زیارتی
#امام_باقر علیه السلام فرمودند: «هرکس میخواهد بداند که از #اهل_بهشت است، باید #محبت ما را به قلب خود عرضه کند، اگر قلبش پذیرای آن باشد، پس او #مومن است.
🕌 و هرکسی محبّت ما را داشته باشد، (نشانه اش این است که) باید شوق و رغبت نسبت به #زیارت_حسین علیهالسلام داشته باشد.
💞 پس کسی که حسین علیه السلام را مکرّر زیارت کند، ما او را به عنوان #دوستدار خود میشناسیم (میپذیریم) و او از اهل بهشت است.
✋🏻 السَّلامُ علَیكَ یا أباعَبدِاللّٰه
👋🏻 السَّلامُ علَیكَ و رَحمَةُاللّٰهِ و بَرَكاتُه
📚 کامل الزّیارات، باب۷۸، ح۴
♦️ برنامه ی روزانه ایت الله بروجردی به مناسبت سالگرد وفات این مرد آسمانی:
همیشه دو ساعت پیش از اذان صبح از بستر برمی خاستند و وضو گرفته نماز می خواندند، سپس در آن دل شب مدتی مطالعه می کردند.
اول وقت نماز صبح را خوانده و بعد از تعقیبات نماز و قرائت قرآن مجدداً مشغول مطالعه کتب مختلف می شدند. آنگاه نزدیک صبح صبحانه مختصری که از نان و پنیر تجاوز نمی کرد، صرف نموده و بعد از آن به کتابخانه تشریف می بردند و تا هنگام درس که اغلب از ساعت ده صبح شروع می شد، به مطالعه و تتبع در پیرامون درس آن روز می پرداختند، ودر این وقت هیچ کس را نمی پذیرفتند.
در ساعت ده دُرشکه و اخیراً تاکسی در خانه می آمد و ایشان سوار شده، مسافت بین خانه و حرم حضرت معصومه علیها السلام را طی کرده و به مجلس درسی که اغلب در حرم و صحن حضرت معصومه علیها السلام و اخیراً در مسجد اعظم برگزار می شد، حضور می یافتند و در مجلسی که بالغ بر هزار نفر از دانشمندان بزرگ و فضلای مستعد نشسته و آماده استفاده از محضر پرفیض آن علامه بزرگ بودند، یک ساعت روی منبر نشسته و درس می گفتند، با دقت به اشکالات دانشمندان گوش می دادند، و جواب اشکال آنها را می دادند.
بعد از درس که به خانه برمی گشتند، داخل اتاقی در اندرون، و گاهی در بیرونی اشخاصی را می پذیرفتند، و طبقات مختلف می توانستند به حضورشان رسیده حوائج خود را معروض دارند، یا آنها که به زیارت آمده و فقط می خواستند مرجع تقلید خود را ببینند و به دستبوسی ایشان نائل شوند، در این جلسات موضوعات گوناگونی مطرح می شد، و ایشان شخصاً به همه آنها رسیدگی نموده و دستورات لازم را صادر می فرمودند.
مقارن ظهر اشخاصی رخصت طلبیده متفرق می شدند و اگر در بیرونی بودند برمی خاستند و می رفتند و مجلس عمومی نیز به پایان می رسید.
در آن موقع به اندرون می رفتند و خود را مهیای وضوء برای نماز می کردند. وضوی ایشان مدتی طول می کشید. قبل و بعد از وضو در اثنای آن آیات قرآن تلاوت می نمودند، سپس نماز ظهر و عصر گزارده و پس از تعقیبات نماز ناهار میل می کردند.
ناهار ایشان هم مانند صبحانه مختصر و بسیار ساده بود، بعد از صرف ناهار به نامه های وارده که به طور متوسط روزانه بین هفتاد تا هشتاد و الی صد نامه بود شخصاً رسیدگی می نمودند.
این کار را در اواخر عمرشان ساعت دوازده شب به اتفاق همسرشان انجام می دادند. بعد از مطالعه نامه ها و تلگرافات واصله، روی پاکت آنها می نوشتند: مربوط به فلان موضوع است تا هنگام رسیدگی مجدد، کار به سهولت انجام گیرد.
یک روز را اختصاص داده بودند به جواب نامه ها و یک روز هم برای پاسخ به استفتائات، جواب نامه ها را منشی مخصوص ایشان آقای حاج حسین احسن می نوشتند. ایشان آنها را مطالعه کرده و عبارات آن را اصلاح فرموده و گاهی خودشان املاء نموده و سپس ذیل آن را مهر و امضاء می کردند.
به قدری در خصوص نامه ها و مطالب و پاسخ آنها دقت می فرمودند که گاهی مثلاً پنج روز یا ده روز قبل که نامه ای خوانده بودند، هنگامی که جواب آن را می خواستند مهر کنند، می گفتند این جواب فلان نامه نیست، به آن موضوع که در نامه نوشته بود مناسب و کافی نیست و دستور می دادند که آن را عوض کنند، و از نو بیاورند تا ایشان ببینند و آنگاه امضاء نمایند. این موضوع خود موجب اعجاب همگان بود و همه از حافظه قوی و هوش سرشار آن پیشوای شایسته اظهار تعجب می نمودند.
بعد از رسیدگی به نامه ها و جواب آنها احیاناً اشخاصی را می پذیرفتند و چون وقت غروب می رسید وضو گرفته و نماز مغرب و عشاء می گذاردند.
نماز مغرب و عشاء را در صحن بزرگ حضرت معصومه علیها السلام به جماعت می گذاردند
♦️کانال تذکرة الاولیاء
🔴🔶مدح امام عصر
وقتی غزل به عشقِ تو آغاز می شود
بال وُ پَـرِ پـریدنِ من باز می شود
وا می شود زبانِ قلم می شود غزل
دارد غَزل نوشته اَم اِعجاز می شود
هیچم ولی همین که تو را می زنم صدا
عرشِ خدا اسیرِ همین ساز می شود
لطفِ خـداست نوکـری آلِ فاطمه
پس صوتِ دلخراشِ من آواز می شود
این نابَلَد همین که به مضمونِ تو رسید
استادِ فَـنُّ و قافـیه پَرداز می شود...
#شعر
اشتیاق
شهید محسن لاجوردی
نشسته بود و صحفه های آلبوم را ورق می زد. عکس های دوستانش را که شهید شده بودند، یکی یکی و به دقت نگاه می کرد. بالای سرش ایستاده بودم. متوجه ی حضور من شد. در همان حال که عکس ها را با حسرت نگاه می کرد، گفت:
« به زودی عکس من هم می آید و بین همین عکس ها.»
و این آخرین باری بود که آلبومش را ورق می زد.
📙 مسافران آسمانی ص 113
کانال تذکرة الاولیا
#تقوا
💠 مراتب تقوا و وظیفه عملی
🔻 گاهی سوال می شود شما به تقوا توصیه می کنید درست؛ ولی برای رعایت تقوا، ما الآن در اجرا چه کار بايد کنيم؟
🔸 در اجرا هم خداوند به کسي ظلم نکرده و نميکند. احوال هر کس را خداوند ميداند و خودش عالَم را اين جور قرار داده، عالَم متنوع است و سطح مردم هم مختلف است.
🔹 اين طبيعت کار است و (خداوند) تقوايي را که انبيا و اوليا رعایت ميکردند از ما نميخواهد، از ما مي خواهد حد و حدودهاي خودمان را مراعات کنيم؛ آنچه را که ميدانيم بايد انجام بدهيم، انجام بدهيم و آنچه را که ميدانيم بايد انجام ندهيم، انجام ندهيم. تقوا ذو مراتب است.
🔸 آقا اميرالمؤمنين عليهالسلام امام المتقين است، يک امر فلّه اي نيست که يک دفعه يک نفر شب بخوابد و صبح جزء متقين و مقربين از خواب بلند بشود، همين مراعات هايي که به مرور ميکنيد، اينها در ساختار روحي شما مؤثر است.
🔹 و اگر راه پيدا کرديد خواهيد ديد که چطور خداوند راههاي خروجي را به شما نشان ميدهد، و چطور خداوند «مِن حيثُ لا يَحتسب» برکات را برای شما مي رساند.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
🔺کانال رسمی نشر آثار حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir
#علامه_قاضی رضوان الله عليه
به شاگردان می فرمودند:
"استقامت بر وحدانیّت خدا، اسم اعظم پروردگار است.
آدمی در این استقامت باید طوری باشد که اگر دیگران خواستند دنیایش را از او بگیرند، خانه اش را، پولش را و ... حتی خواستند او را بکشند، بگوید من خدایم را می خواستم."»
منبع: دلشده؛ ص۵۵.
♦️کانال تذکرة الاولیاء
🔴 اگر اینگونه باشیم دنیا گلستان می شود ❗️
قال رسول الله صلی الله عليه و آله : لا تُظْهِرِ الشَّمَاتَةَ لأَخِيكَ فَيَرْحَمَهُ اللَّهُ وَيَبْتَلِيكَ ( امالی ، صفحه 297 )
شماته یعنی خوشحالی کردن . یعنی از مشکلی که برای برادرت پیش می آید ، اظهار خرسندی مکن! گاهی ممکن است در دلت خوشحال بشوی که یک رقیبی یا یک مخالفی دچار مشکلی شد ، این دست خود انسان نیست ، در دلِ انسان یک حالتی بوجود بیاید ، اختیاری نیست ، اما اظهار کردنِ آن اختیاری است. ... برادر مومنت یک گرفتاری پیدا کرده ، یا مشکل مالی یا مشکل آبروئی ، یا تنزل مقام یا ... خوشحالی نکن ! چرا ؟
🍂فَيَرْحَمَهُ اللَّهُ وَيَبْتَلِيكَ ، شما که اظهار خوشحالی کردی ، خدا به او ترحم می کند و تورا مبتلا می سازد. ... اظهار خوشحالی شما جفا در حق اوست . هرکسی که مورد جفای مردم قرار بگیرد، خدا به او رحم می کند. این یک قاعده کلی است. اما چرا تورا مبتلا می سازد؟
🍂چون به او ظلم کردی و ظلم یک عاقبتی دارد که خدا بخاطر آن تورا مبتلا کرده است. اینها موجب استحکام پیوند های #اخلاقیِ افراد در جامعه است.
🔵👈 اگر من و شما که مدعیِ اسلامیت هستیم ، این ارزش های #اخلاقی که در اسلام وارد شده است را رعایت کنیم ، دنیا گلستان می شود.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج مورخ 28/11/93 ]
❤️ #مقام_معظم_رهبری ❤️
•┈┈••✾••┈┈•
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
15.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اینکه بعضیاز کودکان بصورت مادر زادی بدون هیچ گناهی بیماری را ارث می برند چطور با عدالت خداوند سازگار است؟
پرسمان اعتقادی استادمحمدی
زلزله روحی
ای عزیز! بداخلاقی، عصبانیت، بدزبانی، پرخاشگری، تحقیر نمودن، شتاب های بی هدف و عجله های بی مورد، فحاشی و نیش زبان، آرامش خانه را به هم می زند و اضطراب و زلزله روحی ایجاد می کند و در روح فرزندت اثر سوء گذاشته و کدورت ایجاد می نماید و او را از مدار سکینه و آرامش و سلامت نفس، به وادی هلاكت آور اضطراب و وحشت سوق می دهد و سیر راهیابی به مقام معنوی صاحبان نفس مطمئنه را به روی او سخت و دشوار می کند.
📙#سلوک_با_فرزند 131
#حمزه_سیدالشهد
حمزه که جان عالم و آدم فدای او
لب باز می کنم که بگویم رثای او
مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود
در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود
شیر خدا و شیر نبی فارس العرب
در انتهای جاده ی مردانگی، ادب
هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها
هم آشنای بی کسی اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود
خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود
شب های مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش
او صاحب تمام صفات حمیده بود
دل را به نور حضرت حق پروریده بود
الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش
یعنی زبانزد همه می شد عبادتش
در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود
🔸شاعر :
#یوسف_رحیمی
🏴شب رحلت حضرت عبدالعظیم(ع)🏴
عبدالعظیم هستی و از نَجلِ مرتضی
جانِ نسیم هستی و از نسلِ مجتبی
یا سیدالکریم ، امیدم به دست توست
این دستِ خالیِ من و این دامنِ شما
*اَنتَ وَلیُّنا* به مقامِ تو شُهره است
بیهوده نیست شورشِ این گریه های ما
وقتی حریمِ قدسِ تو دیدم ، دلم شکست
دستِ خودم نبود ! به لب ذکرِ یا رضا
یَا ابنَ الکریم ! تا به ری آورده ای نسـیم
یک یا حسن بگو و بِبَر تا به کربلا
شاعر: #سید_حسین_معصومی
🌹🌹كرامات حضرت عبدالعظيم عليه السلام / هدیهی سیدالكریم علیه السّلام
🌹 طلبه سیّدی، پس از آنكه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می برد به تهران می آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می گردد. دختری معرّفی می شود و به خواستگاری می روند، مسائل مطابق سلیقه طرفین طی می شود جز اینكه پدر دختر شرطی را برای داماد مطرح می كند، تا پس از تحقّق آن دختر به خانه بخت برود.
🌺 شرط پدر دختر تهیه این اقلام بود: یك جفت گوشواره، 4 عدد النگو، 2 عدد پیراهن، 2 قواره چادری و 2 جفت كفش.
🌹 اگر چه درخواست خانواده عروس چندان سخت و چشمگیر نبود، لكن برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود. ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم می شود. امّا قبل از حركت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در شهرری توقّف می كند.
🌺 آن عالم بزرگوار قبل از آنكه به حرم مشرّف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می ایستد. تمام حواسش به شرطی است كه از عهده انجام آن برنیامده است. در این لحظه كاملاً متوجّه آن حضرت می شود و مشكل را با آن وجود مقدّس در میان می گذارد. در حالتی دل شكسته زار زار می گرید و برای آنكه كسی متوّجه نشود عبایش را روی صورتش می گیرد.
🌹چند لحظه بعد، كسی دست روی شانهاش می گذارد و آرام به گوشش می خواند: كه آقا، بسته تان را بردارید تا خدای نكرده كسی آن را نبرد! و ایشان ناراحت از اینكه او را از چنین حالی بیرون آورده اند، مكثی می كند و بعد چشم می اندازد، بسته ای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمی كند، امّا، بلافاصله طنین صدایی را كه لحظاتی قبل او را متوجّه این بسته كرده بود در ذهنش می نشیند. نگاه جستجو گرش كسی را نمی یابد. بسته را می گشاید. درون بسته این اشیاء به طور مرتّب چیده شده بود:
🌺 2 جفت كفش زنانه، 2 قواره چادری، 2 عدد پیراهن، 4 عدد النگوی طلا و یك جفت گوشواره.
🌹 «اين طلبه كسی نبود، جز مرحوم آيت الله العظمی مرعشی نجفی از علماء فقيد و مراجع تقليد عظام كه پس از اين كرامت نيز «خادم افتخاری» آستان مقدّس حضرت عبدالعظيم عليه السّْلام شده و تا آخر عمر شريفشان اين مدال خادمی را به سينه داشتند.»
🔰 خودمان را به چه می فروشیم؟
🔷🔹 اين خريدارها چيزى ندارند. چيزى به من نداده اند
و چيزى به من باز نمى گردانند
و اگر لذت مى برم به خاطر اين است
كه نمى دانم چه از دست داده ام.
🔹 درست مثل آن پيرزال كه بشقاب عتيقه را با يك دست بشقاب گلى رنگ مبادله كرده بود و خوشحال بود و لذت مى برد،
🔹غافل از آنكه با همان بشقاب مى توانست صد هزار تا از همين ها را يكجا بخرد و درست مثل آن كودك كه اسكناس صدتومانى را با ده تا كاكائو عوض مى كند و زود در مى رود
كه نكند طرف پشيمان شود و معامله را به هم بزند.
🔹 ما امروز خوشحاليم كه خودمان را داده ايم
و چند تا بارك اللّه و چند تا خانه
و چند تا ماشين
و چند تا فلان و بهمان گرفته ايم
و فرار هم مى كنيم كه نكند طرف معامله۲ را به هم بزند.
🔹 غافل از اينكه ما را به بيش از اينها خريدارند
و غافل از اينكه اينها قيمت يك لحظه ما نيست.
🔹چه مى گويم، نه اينها كه
تمام الماسها و نفتها و طلاها و نقرهها و تمام زمين و حتى تمام بهشت
قيمت يك لحظه ما نيست.
🔹ما در يك لحظه مى توانيم بيش از زمين و بيش از بهشت به دست بياوريم. مى توانيم به رضوان و لقا دست بيابيم، كه:
🔹«رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اكْبَرُ »
اما در يك عمر به پشيزى قانع شده ايم و خوشحال هم هستيم.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب رشد، ص۴۱
🔸 از آیت الله بهجت(ره) سوال شد:
🔹چه کنیم که نماز صبحمان قضانشود؟
فرمودند: کسی که باقی نماز هایش را در اول وقت بخواند خداوند او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.
#درس_اخلاق
#آیت_الله_حق_شناس
وقتی که من از این سرمایه عزیزی که عمر من است باید محافظت کنم و پروردگار این را برای من قرار داده است تا با آن تجارت آخرت بکنم، هی شیطان از این طرف و آن طرف می آید و با اینکه خداوند فرموده: إنه لكم عدو مبين (۴) او دشمن آشکار شما است، و فرموده: فاتخذوه عدواه، او را دشمن بگیرید؛ اما من روی عدم توجه و غفلت، او را دوست تصور کردم و سرمایه ام را به او دادم!
متاعی که من رایگان دادم از کف
تو گر می توانی مده رایگانی
#مواعظ ج1 ص116
🎤برگرفته از سخنراني آيت الله ناصري
⭕️من و شما اگر به گناهانی که شیوع پیدا کرده است راضی باشیم، همان آثار گناه را برای ما هم مينویسند، ولو آن گناهان را انجام نداده باشيم. جشنهايي که برای عقد و عروسیها گرفته ميشود، و فسادهایی در آن انجام ميشود. حالا عده ای هستند اهلش هستند، آنها ضررش را ميبينند و ما فعلاً با آنها کاری نداریم؛
🔵👈 ولي یک عدهای ظاهر الصلاح هم مينشينند و ميگویند: «اگر بخواهیم بلند بشويم و از این مجلس برویم، بد ميشود و صاحب مجلس ناراحت می شود». عزیز من! بد ميشود؟ برای کی بد ميشود؟
🔴👈 تو که اینجا نشستی، خدا راضی نیست. امام زمان علیه السلام راضی نیست. ائمه علیهم السلام راضی نیستند. قرآن از تو شکایت ميکند. اينها همه از بودن تو اینجا ناراضیاند. آن وقت تو ميگويي اگر بلند بشوم، صاحب خانه بدش ميآید؟
🔴👈 خدا ناراضی، پیغمبر ناراضی، انبیا ناراضی، اولیا ناراضی، قرآن ناراضی، اينها را تحمل ميكنی تا فاميل راضی باشد؟ برای این که فلانی از تو خوشش بیاید؟ آن وقت تو مؤمن هم هستی؟ اسم خودت را مؤمن ميگذاری؟
🎙🌸 استاد آیت الله #ناصری
#نکات_بسیارمهم_اخلاقی 👌😍👌
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃
🌹 درس اخلاق🌹
🔰 چه کنم تا دچار خسران نشوم؟
فكر من اسير كمها شده،
در حالى كه مى توانستم با فكرم، خودم و محرك هايم را بشناسم
🔹و با عقلم، سرمايه ها و بازارها و خريدارها را بسنجم.
🔹اگر فكر مى كردم، مى يافتم كه محرك هاى من بايد از من عظيم تر باشند و از من بزرگتر باشند.
🔹آيا دلم و دل خلق و جلوه هاى دنيا از من بزرگترند كه شب و روز، مرا مىچرخانند.
اگر من در خودم و در اينها فكر كرده بودم، رشد مى كردم و بزرگ مى شدم و در نتيجه از اينها آزاد مى گرديدم،
همان طور كه از تيله هاى ديروز و بت هاى كودكى و معشوق ها و درّه هاى پيشينم آزاد شده ام.
🔹 من بايد به سوى كسى مى رفتم كه از من بزرگتر باشد.
🔹چه كسى بزرگتر از من، جز حاكم بر من؟
🔹 من بايد با كسى معامله مى كردم كه چيزى داشته باشد،
چه كسى داراتر از مالك من؟
🔹 من بايد سراغ بازارى را مى گرفتم كه قدرت جذب داشته باشد
و چه بازارى وسيع تر از بازار آخرت؟
🔹من بايد در راهى مى دويدم كه بن بست نداشته باشد و چه راهى بهتر از بى نهايت؟
🔹و اگر به سراغ ديگرى رفتم و در جاى ديگرى، ناچار به بن بست مى رسم و به ديوار و به عصيان و چه بسا بميرم و به تولدى ديگر هم دست نيابم و در اتاقى كه افتادن يك پرده آسمانش را مى گيرد مدفون شوم.
🔹اگر در بازار ديگرى معامله كردم، ورشكست مى شوم و خسارت مى بينم و اين خسارت نتيجه اى حتمى است در هر عصرى از عصرها؛
🔹از عصر حجر گرفته تا عصر فضا و در هر دوره اى از دوره هاى زندگى؛
از كودكى و جوانى گرفته تا كمال و پيرى.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚کتاب رشد، ص ۴۴
🍃🍂🍃
#آیت_الله_حائری_شیرازی
🔸تلاش مداوم، مانع سقوط انسان🔸
🚲برای اینکه از دوچرخه نیفتی، باید رکاب بزنی. اگر رکاب بزنی نمیافتی؛ اما اگر پایت را از روی رکاب برداری یا پا نزنی، سقوط میکنی.
✅ این عالم نیز همینطور است. آنها که میخواهند سقوط نکنند، باید پا بزنند، کار کنند و همۀ سعی و تلاششان را برای پیشرفت بهکار گیرند.
💥 #نفسِ_انسان مثل #حوضهای_قدیمی است که وقتی تکانش میدهی، لجنهایش بالا میآید!
«بزرگان، نفس انسان را به حوضهاي قديمي يا خزينههاي قديمي مثال ميزنند که ته آنها لجن مينشست و روي آنها آب صاف بود که با يک تکان آب آلوده ميشد.
گاهي نفس ما هم اينگونه است. يک چيزهايي ته نفس ما وجود دارند که #يک_تکان براي بر هم زدن و کثيف کردن وجود ما کافي است.
آدمي که #خيال_ميکرد خيلي نفس آرامي دارد و خيال ميکرد که در زندگي #حسود_نيست؛ ناگهان ميبيند وضع رفيقش از او بهتر شده، در صورتي که از او کمتر درس خوانده! [با خودش میگوید] چطور وضع او بهتر شده؟! میبینید که همه وجودش به هم ریخته است!
اي بندۀ خدا! از خدا درخواست کن! چه کار داري خدا به او چي داده است!؟ چرا سر در کيسۀ مردم ميکني؟ ادعاي زيادي هم نباید داشته باشیم.»
#استاد_میرباقری
!بایسته های بعد از ماه مبارک رمضان. حجت الاسلام ناصری99.3.19.mp3
6.81M
#سخنرانی_صوتی #رمضان
🎧 موضوع: بایسته های بعد از ماه مبارک رمضان
🎙 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
🗓 تاریخ: ۱۳۹۹/۳/۱۹
⏱ زمان: ۲۸ دقیقه
🔻بسیار قابل استفاده؛ به همه عزیزان همراه توصیه میشود این سخنرانی را از دست ندهند.
🔺 @nasery_ir
4_5978974215565477473.mp3
3.7M
🔴🔶عظمت امیرالمومنین علیه السلام
حجت الاسلام عالی