eitaa logo
نورالزهرا(س)
146 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
70 فایل
گزیده اخبار و تحلیل های مباحث سیاسی،اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی و... توجه داشته باشید استفاده از مطالب کانال در سایر کانالها وگروهها با ذکر ای دی کانال هیچگونه اشکالی ندارد و جزء زکات علم محسوب می شود. ارتباط با ادمین: @ZNeysani
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : محمدحسین : 🗓 1328/01/02 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : متاهل شغل : آزاد : 🗓 1363/04/26 🗓 مسئولیت : بسیجی محل : کردستان نام عملیات : درگیری با ضد انقلاب مزار : 🌷شبتون شهدایی🌷 🌹@nooralzahraa 🌹🕊
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی نهضت اسلام خواهی مشروطه (مشروعه) گرامی باد . 🌹 @nooralzahraa🥀🕊
🕊🌹💐🥀💐🌹🕊 🌹 🌹 فرزند : باقر : 🗓 1337/01/01 🗓 محل تولد : اصفهان وضعیت تاهل : متأهل : 🗓 1362/05/15 🗓 مسئولیت : فرمانده سپاه 3 و جانشین لشکر 14 امام حسین (ع) محل : حاج عمران نام عملیات : والفجر 2 مزار : 🕊 @nooralzahraa🥀🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 ✅ اینجا محل کنسول‌گری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند ✅ خبر فوری : مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسول‌گری دیده می‌شوند به من بگویید که چه وظیفه‌ای ... .... 🌹 🌹 🥀 @nooralzahraa🕊🌹
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 ای برادران و خواهران جهادگر، خطاهای منِ گنهکار و روسیاه را که باعث رنجش شما شده ببخشید تا خدای بزرگ از من راضی شود. خدایا مرا که دراثر غرور و خودپرستی گناه می‌کنم ببخش، زیرا این بدن ضعیف من توانایی تحمل آتش جهنم را ندارد و مرا جزء توبه کاران واقعی قرار بده. 🌹 🌹 🌹شبتون شهدایی🌹 🌹@nooralzahraa 🥀🕊
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 🌹 🌹 : 🗓 1331/12/20 🗓 محل تولد : قزوین ـ ضیاءآباد وضعیت تاهل : متأهل تاریخ : 🗓 1359/06/27 🗓 تاریخ : 🗓 1377/01/17 🗓 مدت : : 🗓 1388/05/19 🗓 مسئولیت : سرباز محل : بیمارستان لاله تهران علت : عوامل ناشی از اسارت و جانبازی مزار : 🥀 @nooralzahraa🌹🕊
🌹🕊🏴🌷🏴🕊🌹 صحبتی که با هم داشتیـم ظهر همان روزی که شبش به رسید. یعنی حدودا ما ساعت یک بعد از ظهر روز سه شنبه، شانزدهم خرداد با هم صحبت کردیم و آقا جواد چند ساعت بعد از آن؛ یعنی قبل از به شهادت رسید. من از شب قبلش خیلی دلشوره داشتم. یک دلشــوره و متفاوت. همان روز در تلفنی هم از دلشوره و نگرانی ام برایش گفتم ولی باز مثل همیشـه گفت: "هیچ مشکلی نیست اینجا همه چیز است. اصلا دلشوره نداشته باش." و مثل همیشه سعی کرد من را آرام کند اما این بیشتر شد... همان شب طبق عادتی که داشتیم منتظر تماسش بودم، که تماس نگرفت تا دیروقت هم ماندم. بالاخره ظهر روز از طرف دایی ام خبردار شدم که مجروح شده و تیر به دستش خورده اما بعد گفتند: نه، تیر به خورده و بیهوش است. به هر صورت من با روحیاتی که از سراغ داشتم نمیتوانستم موضوع مجروح شدنش و گذاشتنم را قبول کنم . گفتم: نه! جواد در شــرایط هم که باشــد به من زنگ می زند نمی خواستم تحت هرشرایطی موضوع را قبول کنم اما وقتی مســجد محــل آمدند خانه ما و با صحبتهایی که شـد شـک من درباره جــواد را به یقین تبدیل کردند. سری های قبل اصلا آماده شنیدن نبودم ولی این سری باتوجه به دلشوره ای که به سراغم آمده بود، انگار تر شده بودم راوی : 🌹 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🌷🥀🌷🕊 شهید امیرسرلشکر خلبان احمد کشوری تاریخ تولد : 🗓 1332/04/31 🗓 محل تولد : کیاکلا _ مازندران وضعیت تاهل : متاهل تاریخ شهادت : 🗓 1359/09/15 🗓 محل شهادت : ایلام _ میمک _ تنگه بینا علت شهادت : سرنگونی بالگردش توسط میگ عراقی مزار شهید : بهشت زهرای تهران https://eitaa.com/nooralzahraa
🇮🇷🌴🌹🕊🌹🌴🇮🇷 🌹 🌹 : 🗓 1336/02/01 🗓 محل تولد : تهران : 🗓 1361/11/22 🗓 محل : فکه - کانال کمیل عملیات : والفجر مقدماتی مزار : 🇮🇷 https://eitaa.com/nooralzahraa
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 🌹 🌹 : 🗓 1336/06/01 🗓 محل تولد : اصفهان وضعیت تاهل : متأهل شغل : پاسدار : 🗓 1365/12/08 🗓 مسئولیت : فرمانده لشگر امام حسین (ع) محل : شلمچه عملیات : کربلای 5 مزار : https://eitaa.com/nooralzahraa
🌷🌼🌺🌸🌺🌼🌷 یک اتفاق عجیب در تدفین فرمانده مدافع حرم: می‌دانم زنده‌ای! با تو زندگی می‌کنم، خیلی‌ها نمی‌توانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور را حس می‌کنم . قابل گفتن نیست، شاید خیلی‌ها نتوانند این موضوع را درک کنند، حتی شاید برای برخی خنده‌دار باشد اما من حضور را حس می‌کنم. خودش این را به من نشان داد، این موضوع را با بسته شدن چشم‌ها و دهانش در ثانیه‌های آخری که مراسم تدفین و تلقین تمام شده بود، به من نشان داد. نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه می‌شود، اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت، مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند، با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن مهیا شود. اولین باری که پدرش را دید خیلی به چهره‌اش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود . خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبه‌ها را خارج کنند و مهیای دیدن شود. وقتی خانواده از زمان آقا تعریف می‌کردند، گفتند که چون مقداری بی‌تابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیه‌های آخر کنار باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود، همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی را نشانم می‌دهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر بمانم. سعی کردم که خیلی محکم باشم ، وقتی که می‌خواستند را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم، از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری را دیدم . یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه : می‌خواستی نشانم دهی که زنده‌اند؟ همه اینها را می‌دانم . من با تو زندگی می‌کنم همیشه به من می‌گفت که او را از زیر رد کنم، تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر رد کنم، وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی که داخل قبر بود دادم، گفتم که این را روی صورت بگذارند و بردارند، به محض اینکه را روی صورت گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم بسته شد . همانجا گفتم : می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم . راوی : https://eitaa.com/nooralzahraa
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 🌹 🌹 تاریخ تولد : 🗓 ۱۳۳۴/۰۱/۱۲ 🗓 مسئولیت : فرماندهي تيپ ۲۷ حضرت رسول اکرم (ص) تاریخ : 🗓 ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ 🗓 محل : جزایر مجنون نام عملیات : خیبر مزار : https://eitaa.com/nooralzahraa