eitaa logo
نوربین
261 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
490 ویدیو
8 فایل
یا نور! تاریکی‌های روی هم انباشته نمی‌گذارند ببینیم؛ ما را به "خودت" برسان. ن.ملکی؛ کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی م.فخریه؛ کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی و کارشناسی ارشد مدیریت 🌷ارتباط با ما: @mfakhrieh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ مسأله این نیست که من پاکم، مسأله این است که اگر کسی با عمل من گندید، ناچار گند او به من هم سرایت می‌کند، که من در زندگی می‌کنم. ✨ و مسأله این است که من از محدوده‌ی حصارها و دیوارهای من و خودم گذشته‌ام و در من تمام خلق گنجانده شده و آنها در دل من هم نشسته است.❣ 🖊 علی صفایی حایری 🔅 @banoye_roshanaee
🌿 تنها مخصوص زن نیست که مردها هم باید حساب شده حرکت کنند و گرد و خاک بالا نیاورند و دل‌ها را به خود گره نزنند، که هرکس در سر راه دل‌ها بنشیند، او راهزن است و . 🌿 و این مسأله در آن وسعت مطرح می‌شود که حتی زن و شوهر را هم می‌گیرد، که هیچ یک نباید بر دیگری کنند و هیچکدام نباید این و آن باشند، که دیگری است. و هرکس خلق را در خود نگه دارد و باتلاق استعدادهای عظیم او بشود او هم طاغوت است. 📚 روابط متکامل زن و مرد 🖊 علی صفایی حایری 🔅 @banoye_roshanaee
🌿 در صدر اسلام در میدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان - که این کار بیشتر بر عهده‌ی زنان بود - حتی گاهی با نقاب، در میدان جنگ و رزم‌های دشوار آن زمان، شمشیر هم می‌زد! در عین حال در داخل خانه، فرزندان خود را هم در آغوش می‌گرفت، هم می‌کرد، خود را هم حفظ می‌کرد؛ چون اینها منافاتی با هم ندارد. 📚 زن و بازیابی هویت حقیقی 🖋 فرمایشات مقام معظم رهبری 🔅 @banoye_roshanaee
نوربین
این عکس از پوشش خبری روزنامه دِیلی مِیل هست از صحبت دو زن سیاستمدار راجع به برگزیت. مفهوم تیترش اینه: بی خیال برگزیت. ببین پاهای کی قشنگ تره؟! البته به این روزنامه خیلی نقد شد. حقش بود. بی شرم و شعور گفته بود، چیزی رو که خیلی ها فکر کردن ولی نگفتن.  ......... اولین باری که مادرم منو با حجاب دید خیلی ناراحت شد. چند ماهی بود تو تماسهای مختلف بهش میگفتم. راجع به چیزهایی که از اسلام خونده بودم و دوست داشتم. ولی انتظار نداشت با مسلمون شدن پوششم اینقدر عوض بشه. بحث کردیم با هم. آخرش با تاسف سری تکون داد و گفت حیف! تو میتونستی تو رسانه آینده درخشانی داشته باشی. دیگه تموم شد...  حرفشو قبول داشتم. تا آخر آخر مطمئن شدنم از اسلام حجاب نزاشتم. این رو میدونستم که ظاهر چقدر برای مسولین رسانه مهمه. تو یه شبکه خبری کوچک کار میکردم. دیده بودم که مخصوصا زنها چقدر باید به ظاهرشون دقت کنن. که چطور هم چهره و بدنشون مخاطب رو جذب کنه و هم غیرحرفه ای به نظر نیان. این دقت ها برای خانم ها اصلا کار ساده ای نبوده و نیست. شکایت هایی خوندم از مجری های شبکه های مختلف مخصوصا FOX. از سختی های پوشیدن دامن کوتاه و پاشنه بلند. از فشار نگه داشتن فرم بدن بعد از زایمان. از نگاههای غیرحرفه ای مدیر و همکارا و ... بهشون من این روزها بیشتر یاد این زنها میفتم. آخه این مرضیه ای که تو آینه میبینم، با اون ملانی ایوت بیست ساله خیلی فرق کرده. وقتی دارم لبه روسریم رو صاف میکنم، چروکهایی تو صورتم میبینم که میدونم صاف شدنی نیستن. و این باعث میشه حس کنم... که چقدر خوشبختم! خوشبخت که مجبور نیستم مثل خیلی از زنهای همکارم تو دنیا هر روز کلی وقت صرف ست کردن لباس و درست کردن مو بکنم. خوشبخت که تو شغلم زور دانش و تجربه کاری، به چروکهای ریز و درشت صورتم میرسه. خوشبخت که محجبه ام و با پیر شدن منقضی نمیشم. حتی تو کار رسانه! فردا اول فوریه، روز جهانی حجابه. روز حدودی که قرن هاست خیلی از مردم دنیا انواعش رو رعایت میکنن. و واقعیت اینه که حجاب محدودیت میاره. محدودیت واسه نمایش تن، تا محتوای ذهن بهتر دیده بشه. و محدودیت واسه شرکتهایی که میخوان جای خالی کیفیت تو کالا و خدمات رو با سر و سینه و ساق پای زنها پر کنن. حجاب به مصون بودن کمک میکنه. و مصونیت حق ماست. ولی حیف که خیلی کمن، حامیان حقوق زن... 🖊 مرضیه هاشمی 🔅 @banoye_roshanaee
مدیران فرهنگی! دوستان این‌طرفی و آن‌طرفی! دود این دوقطبی به وجود آمده برای 21 تیر در چشم آرمان‌هایی خواهد رفت که همین مردم برایش خون و جان و مال و آبرو دادند، حواستان هست دارید چه می‌کنید؟ حجاب و عفاف قرار است کدام وجه و ، این ارزشمندترین نعمات "جمالی" خداوند را تأمین کند؟! راه افتادن بانوان محجبه در خیابان و شعاردادن‌هایی که فقط شکاف را بیشتر می‌کند، مطابق کدام بخش از سلوک دینمدارانه است؟ و آن طرف هم دوستان مثلا روشنفکر که عزمشان را جزم کرده‌اند تا پویش مقابل و مخالف را راه بیندازند! ازین بهتر نمی‌شود مقدس را تبدیل به تفرقه‌ کرد و مردمِ برادر را به دو لشگرمقابل هم مبدل... دست هردوطرف مریزاد و قبول حق! @ghalamzann
من و دخترم، او و دخترش نشسته‌ایم و منتظریم کارمان راه بیفتد، دخترش موهای اش را دور شانه‌اش ریخته و یک کوچک روی موهایش طوری نشانده که از پشت و جلو کاملا بیرون باشند. مادر اما پوشیده و با حجاب کامل نشسته است. طبق ناخودآگاه عاشقم که و را از هر نوعش می‌پرستد، با دخترک حرف میزنم. می‌گوید تولد 20 سالگی‌اش شده و می‌خواهد مژه بکارد و عکس بگیرد تا یادگاری بماند. می‌گویم چقدر نوجوان‌طور است چهره‌ات، از آنها که اصلا پیر نمی‌شوند. محجوبانه می‌خندد و به واقع حجب و حیای دخترانه دارد و چهره‌ای که از همان نگاه اول دوستش دارم. مادرش وارد صحبت می‌شود با لحنی که ارتعاش دارد و هنوز نمی‌دانم چرا... می‌گوید قرار بود به مناسبت تولدش کلیپ درست کند و در اینستاگرام بگذارد اما دسترسی نداریم و مجبور است فقط عکس بگیرد. به شکل و شمایل محجبه این حرفها نمی‌خورد اما چیزی نمی‌گویم و دوباره با جوان مشغول صحبت می‌شوم. حتی خندیدن‌هایش محجوبانه است. می‌گویم وارد بهترین دهه زندگی داری میشوی خوش به حالت... می‌گوید برای همین میخواهم تولد متفاوتی بگیرم. داریم با هم حرف می‌زنیم که مادر با صدایی که همان ارتعاش عجیب را دارد می‌آید وسط کلام‌مان و می‌پرسد دختر شماست؟! می‌گویم بله... می‌پرسد چه رشته‌ای می‌خواند و بعد ابراز حیرت می‌کند از پاسخی که می‌شنود و هنوز نمی‌دانم چرا... بعدتر با صدایی که حالا دیگر کاملا مرتعش است و چشمانی که حتی مردمکش دارد تکان می‌خورد، می‌گوید به زودی سرنگون میکنیم اینهارا و از شرشان راحت می‌شویم. برای لحظاتی می‌مانم و بعد خیلی عادی می‌گویم هرچه خدا بخواهد و خیر باشد! با عصبانیتی که ربطی به آن جمع و فضا و دوستی چنددقیقه‌ای من و دخترش ندارد، صدایش را بلند می‌کند و می‌گوید من آدم معتقدی هستم اما از دخترم خواسته‌ام حجابش را بردارد و به خیابان برود تا اینها سرنگون بشوند. با لبخند میپرسم چطور معتقد هستید اما از دخترتان این را خواسته‌اید؟! می‌گوید بخاطر گرانی‌ها، اختلاس‌ها، دروغگویی‌ها... میگویم اینها که گفتید قبول اما چرا دخترتان باید حجابش را بردارد؟... می‌گوید به نشانه اعتراض... می‌گویم حکم خدا چه ربطی به خطای مسئولین دارد؟ میگوید جواب خدا را خودم میدهم مشکلی نیست اما اینها باید ادب شوند. میپرسم با برداشتن دختر شما اینها ادب می‌شوند؟ صدایش را بلندتر می‌کند و می‌گوید بله هرکاری میکنم که اینها ادب ‌شوند و بعد حرفهایی می‌زند که نوشتنش را هم دوست ندارم و عجیب است که دخترک 20 ساله در تمام این مدت محجوبانه نگاهش به پایین است. بغضم می‌گیرد برای دختری که هنوز دارد هنوز است و هنوز یاد نگرفته صدایش را بلند کند. دوباره سر صحبت را با دخترک باز میکنم و می‌گویم ان شاء الله جشن بعدی جشن دوتاشدنت باشد خانوم... لبخند محجوبانه‌ای می‌زند و مادرش غرش‌وار میان کلامم می‌آید و می‌گوید عروسش نمیکنم تا وقتی که از این کشور بفرستمش برود و آنجا هرکاری که خواست بکند...دخترک همچنان در سکوت است و مادر دارد با صدای بلند به بدوبیراه می‌گوید و من این میان دلم میخواهد دخترک زیبا را در بر بگیرم و از چنگال مادری که عقده‌های فروخفته‌اش را دارد سر دخترک جوانش جبران می‌کند و اصلا نمی‌دانم چگونه مادر شده است، بیرون بیاورم... ف. حاجی وثوق 🌿🌼🌿🌼🌿🌼 "لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِق‏"؛ اطاعت از مخلوق که به معصیت خالق منجر شود از هیچ کسی پذیرفته نیست. 📗نهج البلاغه 🔅@banoye_roshanaee