eitaa logo
تربیت فرزند نوردیده
82.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
کانال قصه و شعر نوردیده 👇 eitaa.com/joinchat/2079785181Cb3e7c100b0 نظرات و پیشنهادات نوردیده .مشاوره نداریم @nasman تبلیغات @nooredid کانال مدیر نوردیده حسین دارابی👇 eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
مشاهده در ایتا
دانلود
تربیت فرزند نوردیده
. بچه ها با بازي در مسیر رشد قرار می گیرند ما یا نگران آینده هستیم یا در حسرت گذشته در حالی که زندگی
. . در رویکرد هوش متعادل بچه ها را براي یکسال و دوسال آینده تربیت نمی کنیم بلکه براي سی سال آینده تربیت می کنیم. این نگاه راهبردي آگاهی است. حال که من این نگاه را دارم امروز چی کار باید بکنم، دانایی براي امروز است. یعنی من بدانم امروز چگونه رفتار کنم که براي سی سال آینده ي فرزندم سازنده باشد نه مخرب. نگاهی که ما به کودك داریم و برنامه اي که براي کودك داریم این است که بچه ها فهم، درك و مهارت پیدا کنند. تلاش این رویکرد این است که بچه ها فهم پیدا کنند و شبکه ي عصبی مغزشان خوب شکل بگیرد، مفاهیم را در مرحله ي بفهمند و آشنا شوند، در مرحله ي دوم درك کنند و عمق پیدا کند. چون فهم در سطح است ولی درك در عمق یا در ارتفاع است. و بعد مهارت پیدا کنند که بتوانند از توانایی هایشان استفاده کنند. ما معتقدیم که بچه ها با عبور از این سه آیتم به شناخت یا معرفت می رسند و وقتی به شناخت برسند، برپایه ي این شناخت شخصیت شان شکل می گیرد. شخصیت شامل اعتماد به نفس و عزت نفس است. در سال 1420 جوانی که امروز سه ساله است چه شخصیتی باید داشته باشد؟ امروزه در جامعه می بینیم که والدین جوانها و نوجوان ها چه قدر نگران هستند؟ چون برنامه ي راهبردي برایشان نداشتیم. دنبال مقصر هم نمی گردیم چون ما هیچ وقت نمی پرسیم چه کسی! بلکه می پرسیم چرا! دلیلش هم عدم شناخت جامعه از راهبرد است و حتی راهبرد هنوز هم ناشناخته است. جامعه ي ما یک جامعه ي کوتاه مدت است به همین دلیل امروز نگاه نمی کنیم که بچه ي سه ساله ي ما سی سال بعد باید کجا باشد. چشم هم بزنیم سی سال گذشته درست مثل خودمان. بچه ها خیلی زود بزرگ می شوند. در این فرآیند در نهایت منجر می شود به شکوفایی استعدادها. (ادامه دارد...) {قسمت24} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. . در رویکرد هوش متعادل بچه ها را براي یکسال و دوسال آینده تربیت نمی کنیم بلکه براي سی سال آینده ت
. 💠 شکوفایی استعداد هدف ما این است که استعدادهاي بچه ها شکوفا شود. اگر همه ي استعدادهاي بچه ها در همه ي زمینه ها شکوفا شود و در تعادل رشد پیدا کنند، شخصیت متعادل پیدا می کنند. اگر فقط روي بعضی از جنبه هاي رشد کودك تکیه کنیم و به بقیه ي ابعاد توجه نکنیم، نامتعادل رشد می کند و در بزرگسالی شخصیت نامتعادل خواهند داشت. چه قدر آدم هایی را می شناسیم که تحصیلات خوبی دارند ولی ارتباط بلد نیستد با همسرشان قادر به برقراري ارتباط مناسب نیستند یا با خانواده شان مشکل دارند. یک بعد رشد کرده ولی ابعاد دیگر بدون رشد مانده و در نتیجه شخصیت نامتعادل حاصل می شود. رشد و شکوفایی استعداد نیاز به محیط غنی دارد. محیط غنی یعنی فضاي تجربه ي کودك، یعنی خانواده. عامل اصلی محیط غنی، بازي است. رویکرد هوش متعادل تنها ابزاري که براي رشد کودك می شناسد، «بازي» است و محل اصلی بازي و رشد کودك را خانه و خانواده می داند، خانه بار معنوي دارد و عامل اصلی در خانواده نیز مادر است. در حقیقت فضاي خانه و خانواده و حضور مادر، محل رشد و شکوفایی استعدادهاي مختلف بچه ها است. گفتیم شخصیت حاصل فرآیند فهم و درك و مهارت است که اگر در تعادل باشند تبدیل می شوند به شناخت و شناخت به شخصیت. شخصیت متعادل منجر به خودباوري می شود. و شخصیت نامتعادل یا خود شیفتگی می شود یا خود باختگی. تشخیص این سه حالت در زیر سه سال مشکل است ولی ما در اثر تجربه علائم را تشخیص می دهیم. خانواده ها معمولاً در نوجوانی متوجه این حالت ها می شوند که این نوجوان چه قدر خودباوري یا خودشیفتگی یا خودباختگی دارد. پایه ي این سه حالت شخصیت در زیر سه سال گذاشته می شود و در واقع از نوزادي. به همین دلیل در این رویکرد، کلاس بازي مادر و نوزاد از شش ماهگی داریم. چون شخصیت از این سن شکل می گیرد. {قسمت25} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. 💠 شکوفایی استعداد هدف ما این است که استعدادهاي بچه ها شکوفا شود. اگر همه ي استعدادهاي بچه ها در ه
. خودباوري در فرآیند تبدیل می شود به وابستگی سالم. وابستگی اصلاً بد نیست و بچه باید وابسته باشد آن چه که خوب نیست این است که چسبنده نباید باشد و دلبسته نباید باشد. انسان در کل وابسته متولد می شود، وابستگی بد نیست مگر ما به یکدیگر وابسته نیستیم؟ اجتماع یعنی وابستگی. اگر وابستگی نباشد دیگر اجتماع معنا نخواهد داشت. همه ي ما براي زندگی روزمره به هم وابسته هستیم. چه در مشاغل مختلف و چه در تبادل هاي مختلف به هم وابسته هستیم منتهی وابستگی سالم مطرح است و وابستگی سالم یعنی تعامل. وابستگی ناسالم و مخرب و چسبندگی است که آسیب رسان است، در حالی که خودباوري میل به استقلال دارد و خودباختگی و خود شیفتگی میل به اسارت دارند. انسان هاي خودباخته و خودشیفته انسان هاي مستقلی بار نمی آیند و رابطه برپایه ي بردگی و برپایه ي اسارت برقرار می کنند. حال مادر رابطه برپایه ي استقلال با فرزندش برقرار می کند یا برپایه ي بردگی؟ یکی از آسیب هایی که مادر فداکار به فرزندش می زند ایجاد رابطه برپایه ي بردگی است. در جامعه ي ما رابطه برپایه ي بردگی ارزش است. کودك از سه سالگی باید استقلال پیدا کند و راحت از مادر جدا شود اما در بسیاري از موارد این مادر است که توان جدایی از فرزند را ندارد. در متون غربی گفته می شود که نوزاد را از ابتدا جدا بخوابانید اما ما در این رویکرد می گوییم که: تا یک سالگی مادر و کودك در یک رختخواب و از یک سالگی تا سه سالگی در یک اتاق و از سه سالگی به بعد کودك در اتاق جدا بخوابد. به دلیل این که آغوش مادر و تماس پوستی با مادر در دوسال اول لازمه ي رشد کودك است. در غرب از ابتدا بچه ها را براي رفتن و جدا شدن تربیت می کنند به همین خاطر ما غربی ها را بی عاطفه می شناسیم. اما در ایران بچه ها را براي چسبیدن و جدا نشدن تربیت می کنیم تا عصاي پیري مان شوند و حفره هاي خالی زندگی مان را با بچه هایمان پر می کنیم و دلمان نمی خواهد از ما جدا شوند. دقیقا حالت غرب و حالت ما در ایران مصداق کامل افراط و تفریط است. در حالی که بچه ها باید مستقل اما با وابستگی سالم بار آیند. استقلال اصلاً تعارضی با وابستگی ندارد. وابستگی، روش است و ما در عمل به هم وابسته هستیم استقلال، نگاه و تفکر و ذهنیت است. اگر ما تفکر و نگاه استقلال داشته باشیم، بیست نفر با هم در یک اتاق زندگی کنیم، بیست نفر آدم مستقل با هم زندگی خواهیم کرد. اگر تفکر استقلال نداشته باشیم، یک نفر هم که باشیم و یا در کشور دیگري هم زندگی کنیم باز هم وابسته خواهیم بود. (ادامه دارد...) {قسمت26} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. خودباوري در فرآیند تبدیل می شود به وابستگی سالم. وابستگی اصلاً بد نیست و بچه باید وابسته باشد آن
. . رفتارهایی که برپایه ي مهر و محبت باشند و بر پایه ي استقلال و وابستگی سالم باشند رفتارهاي متعادل خواهند بود. در کل استقلال، عزت نفس، اعتماد به نفس، خودکفایی، مسئولیت و غیره همگی از همین سن زیر سه سال شروع می شود. و بارها گفته ام که سن مسئولیت پذیري از زمان چهاردست و پا رفتن است و عدد مشخص نمی کنیم چون بچه ها در مواقع مختلف راه می روند. به محض این که بچه چهاردست و پا می رود یک حق به او داده می شود و حق در برابر مسئولیت است. مادران فداکار هیچ به مسئولیتی به فرزندشان نمی دهند و یک دفعه در بیست و پنج سالگی فرزندشان می گویند دیگر مسئولیت با خودت! کودك باید مسئولیت پذیري را در طول زندگی تمرین کنند. بچه اي که دائم به مادر می گوید «این را بیاور یا اونو بده» یعنی نمی خواهد مسئولیت بپذیرد. حال اگر مادر هرچه او می خواهد بدهد باعث مسئولیت ناپذیر بارآمدن فرزندش می شود و اگر می خواهید که مسئولیت پذیر شود فرصت دهید که کارهایی که در عهده ي توانش است را خودش انجام دهد. چگونه متوجه شویم که در مسیر استقلال یافتن کودکمان هستیم یا در مسیر دلبستگی؟ چند نشانه نام می برم: میل به داشتن بچه ي ایده آل، دلمان می خواهد بچه ي ما بهترین باشد. این حالت از موانع استقلال است چون کودك را نگه می داریم تا آنچه که ما می خواهیم و فکر می کنیم که درست است را بسازیم. اگر هر کودك را به درخت تشبیه کنیم هر کودك درخت میوه اي خاص خودش است، زمانی که من به عنوان والد فرزندم را نگه می دارم تا انچه شود که من می خواهم مثل این می ماند که درخت زردآلو را تحت فشار قرار دهم تا تبدیل شود به درخت موز و پرتقال و آناناس و دائم بهش پیوند می زنم و اجازه نمی دهم که خودش همان چیزي که هست رشد کند. وقتی کودك ایده آل می خواهیم که جامع جمیع شرایط باشد، علامت وابستگی ناسالم است چون هرچیزي که من نشدم فرزندم باید بشود. من بالرین می خواستم بشم نشد حالا دخترم، مهندس می خواستم بشم نشد حالا پسرم و ... نشانه ي دوم، کمال طلبی است. کمال طلبی هم به نوعی شبیه حالت اول است یعنی در هر زمینه اي به بالاترین حد برسد. و چون بالاترین حد وجود ندارد بنابراین هیچ وقت راضی نیستیم. این حالت ها براي پر کردن حفره هاي عاطفی و معنوي خودمان است. همه ي ما در شش سال اول زندگی مان نیازهاي اولیه را نگرفته ایم و خیلی وقت ها می خواهیم این حفره ها را با همسرانمان پر کنیم جوابگو نیست، سعی می کنیم با بچه هایمان پر کنیم. معمولاً این حالت براي بچه هاي اول و به خصوص پسران اول پررنگ است. (ادامه دارد...) {قسمت27} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. . رفتارهایی که برپایه ي مهر و محبت باشند و بر پایه ي استقلال و وابستگی سالم باشند رفتارهاي متعادل
. . نشانه ي دیگري که نشان دهنده ي رابطه برپایه ي وابستگی ناسالم است، حسرت گذشته و احساس گناه و افسوس فرصت هاي ازدست رفته است. والدینی که احساس گناه دارند یعنی دائم در حال زندگی در گذشته هستند. به خصوص والدینی که کلاس می روند و متوجه می شوند که سه سال اول خیلی مهم است و فرزندشان این سه سال را رد کرده و حالا دچار احساس گناه و از دست رفتن فرصت ها هستند و یا به دلایل دیگر. نشانه ي دیگر، نگرانی آینده است. آینده را چه کار کنیم، وضعیت دنیا و جامعه و غیره. حضور در لحظه علامت وابستگی سالم و استقلال است. گذشته رفته، آینده هم به من ربطی ندارد براي آینده برنامه ریزي می کنیم و باید براي آینده برنامه داشته باشیم اما فقط در حد برنامه، لحظه ي اکنون و این جا را نباید از دست بدهیم. هر اشتباهی انجام داده ایم تمام شده و رفته متوجه آن شویم و تکرارش نکنیم. بالاترین لذت زندگی دیدن رشد و تعالی فرزندانمان است. بچه ها هرروز در حال تغییر هستند. ما آن قدر درگیر تربیت و تحصیل و کار و غیره می شویم که متوجه تغییرات فرزندمان نمی شویم. اما اگر در لحظه ي اکنون باشیم متوجه خواهیم شد. در دوجلسه ي پیش دایره ي محور رفتار را رسم کردم و گفتم هر رفتاري با بچه ها داشته باشیم از این دایره ي رفتار با کودك خارج نیست: در دو جلسه ي پیش دو رفتار برپایه ي مهرو محبت را گفتیم؛ ما آزادي را دوست داریم، کنترل را نیاز داریم. انسان آزادي را دوست دارد چون فطرت دارد و محدودیت و کنترل را نیاز دارد چون غریزه دارد. غریزه باید کنترل شود و فطرت باید آزاد باشد تا رشد و تعالی به معناي واقعی و در تعادل انجام شود. رفتارهاي کنترل محور رفتارهایی هستند که بچه را می کشند و رفتارهاي آزادي محور رفتارهایی هستند که بچه را هل می دهد براي استقلال؛ بین این کشیدن و هل دادن باید تعادل باشد. اگر از تعادل خارج شویم به سمت خشونت می رویم. (ادامه دارد...) {قسمت28} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. . نشانه ي دیگري که نشان دهنده ي رابطه برپایه ي وابستگی ناسالم است، حسرت گذشته و احساس گناه و افسوس
. در حال حاضر رفتارهاي توأم با تعادل را می گوییم. جلسه ي پیش رفتار کنترل محور یعنی نوازش را گفتیم. جنین در رحم مادر در آب غوطه ور است و حرکت جنین در این آب یعنی نوازش پوستی! این مایع دائم در حال نوازش پوست جنین است و این نوازش به جنین آرامش می دهد که موجب ترشحات مختلف هورمون ها و آنزیم ها می شود. نوزاد وقتی به دنیا می آید دوباره نیاز به این نوازش دارد و حتی تا آخر عمر نیاز دارد. فلسفه ي ماساژ نیز همین است. نوازش یک رفتار کنترل محور است و به کودك امنیت و احساس تعلق و دوست داشتن می دهد، وابستگی سالم ایجاد می کند. نیاز کودك به نوازش شدن توسط پدر و مادر یک نیاز معنوي و روحی است. انسان داراي جسم و ذهن و روح است. عامل نوازش چه جسمی و چه کلامی و چه روحی، جسم است ولی نیاز روح است. هنگامی که یک کلمه ي زشت به شما گفته می شود کجاي شما درد می گیرد؟ می گوییم مثل خنجر به قلبم رفت! جیگرم آتش گرفت! سوختم از این حرف! خرد شدم! در واقعیت به من چیزي نشده بلکه روح و روان ما است که آسیب می بیند. نوازش کلامی نیاز روح است. نکته اي که می خواهم در این جا بگویم این است که ما نیاز عاطفی نداریم. نیاز جسمی داریم که غذا و پوشاك و غیره است و نیاز ذهنی داریم که تحریک حواس پنجگانه و اطلاعات است و نیاز روحی داریم که دوست داشتن و تعلق و ارزشمندي است. نیاز هاي عاطفی به اشتباه در جامعه ي ما باب شده است. احساسات و عواطف نیاز به تغذیه شدن ندارند بلکه نیاز به رشد دارند. انسان داراي هوش هیجانی است که باید مهارت عاطفی پیدا کنیم و نیاز عاطفی نداریم. یا روح نیاز دارد یا جسم، منتهی چون در علوم روانشناسی روح را قبول دارند از عبارت عواطف به جاي روح استفاده می کنند. وظیفه ي عواطف، اطلاع رسانی است. یعنی احساسات به ما می گویند و خبر می دهند که ما نیاز جسمی یا نیاز روحی را دریافت کردیم یا نکردیم. وقتی گرسنه می شویم، احساس گرسنگی را در کجا دریافت می کنیم؟ در معده احساس می کنیم ولی درواقع در مغز است و مغز توسط احساس آدرس معده را می دهد. یا وقتی جایی از بدن زخم می شود اول اعصاب مغز تحریک می شوند و مغز آدرس محل زخم را می دهد تا ما درد را رفع کنیم و پاسخ دهیم. (ادامه دارد...) {قسمت29} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. در حال حاضر رفتارهاي توأم با تعادل را می گوییم. جلسه ي پیش رفتار کنترل محور یعنی نوازش را گفتیم. ج
. حالا وقتی حوصله مان سر می رود علامت چیست؟ یعنی روح ما نیاز به تغییر دارد. غم نشانه ي این است که شادي ما کم شده است و افسردگی داریم. احساسات مانند درجه ي بنزین اتومبیل کار می کنند؛ بنزین را در باك اتومبیل می ریزیم ولی یک عقربه در جلوي اتومبیل به ما نشان می دهد که بنزین داریم یا نه! نیاز هست یا نیاز نیست! ما بنزین را در محفظه ي عقربه نمی ریزیم بلکه در باك می ریزیم. ما نیز به نیاز هاي جسم و روح پاسخ می دهیم و احساسات همان عقربه ي جلوي داشبورد است که خبر می دهد نیاز برطرف شد یا نه. ما نیاز هایمان را نمی شناسیم و اصلاً نیاز را نمی شناسیم و نمی توانیم به آن ها پاسخ دهیم و دائم شکایت داریم که حالمان خوب نیست. اگر به نیاز روحی مان پاسخ دهیم حالمان خوب می شود. و پایه ي این مسئله از کودکی و نوزادي است. نوزاد یا کودك به محض این که گریه می کند مادر به او شیر می دهد، ممکنه گاهی گریه ي او به دلیل شیر باشد ولی گاهی نیز نوازش می خواهد، شیر می دهیم؛ یک موقع ترسیده و حمایت می خواهد باز هم شیر می دهیم و یا حوصله اش سر رفته و محرك می خواهد باز هم شیر می دهیم به همین دلیل در بزرگسالی هر اتفاقی که بیفتد سراغ یخچال می رویم. یک رفتار آزادي محور نیز توضیح دادیم به نام «ارزیابی مثبت». ارزیابی مثبت نیز رفتاري است که به استقلال کودك کمک می کند. کودك دائماً براي نوازش مراجعه می کند، ارزیابی مثبت به او اعتماد به نفس می دهد که برود. مثل دوتا بند که با کشیدن آن تعادل برقرار می کنیم. این تعادل تبدیل می شود به رفتار برپایه ي مهر و محبت، هم والدین احساس خوبی دارند و هم بچه ها. کودکان در نتیجه ي ارزیابی مثبت، شجاعت پیدا می کنند و با شجاعت یافتن حرکت و تجربه می کنند. در اثر تجربه نظریه پردازي می کند و مغز کودك رشد می کند و دچار اختلالات رفتاري نمی شود. پس ارزیابی مثبت به بچه ها شجاعت می دهد که حرکت کنند و تجربه کنند. (ادامه دارد...) {قسمت30} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. حالا وقتی حوصله مان سر می رود علامت چیست؟ یعنی روح ما نیاز به تغییر دارد. غم نشانه ي این است که شا
. در این جلسه راجع به رفتار کنترل محور دیگري صحبت خواهم کرد به نام «حمایت عاطفی». گفتیم که ما نیاز عاطفی نداریم و باید مهارت عاطفی پیدا کنیم. با حمایت عاطفی بچه ها قدرت پیدا می کنند که احساساتشان را بشناسند. این روش، درك احساسات است. بچه ها در زیر شش سالگی احساس خالی هستند، عقل در این سن در حال جوانه زدن است ولی احساسات کامل هستند و همه ي رفتارهایشان برپایه ي احساس است به همین دلیل مهارت درك احساس کودك، یک گام مهم در ارتباط با کودك است. ما به عنوان والدین باید احساسات بچه ها را درك کنیم. اگر بتوانیم احساسات بچه ها را درك کنیم و در احساسات حمایتشان کنیم و همراهشان باشیم، یاد خواهند گرفت که احساسات چی هستند (شناخت احساسات)، چه موقعی نشان دهند، چگونه نشان دهند یا بیان کنند، چگونه از احساسات استفاده کنند و چگونه از آن ها عبور کنند. وقتی بچه ها دچار احساسی می شوند مثل آینه احساسش را بازتاب کنید و او را درك کنید و بعد براي عبور از آن احساس یک جایگزین به او بدهید. غم و خشم لازمه ي زندگی هستند و غم در فقدان می آید، خشم در مانع. هردوي این دو احساس اگر نباشند ما آسیب می بینیم اما چگونگی ابراز این احساسات و عبور از آن ها مهم است. چه عاملی باعث می شود که وقتی از خیابانی رد می شوید و به یک جوب عریض می رسید از مسیر رفته برنگردید بلکه از روي آن بپرید و به مسیر ادامه دهید؟ خشم. خشم به شما کمک می کند که از موانع عبور کنید. خشم انرژي است و حتی قدرت حل مسئله می دهد. درك احساس به رشد عاطفی کمک می کند. براي استفاده درست از احساسات باید ابتدا مثل انرژي برق یا گاز که براي ورود به خانه ابتدا شبکه کشی می شود، شبکه کشی شود و این کار از همین زیر سه سالگی شروع می شود. (ادامه دارد...) {قسمت31} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. در این جلسه راجع به رفتار کنترل محور دیگري صحبت خواهم کرد به نام «حمایت عاطفی». گفتیم که ما نیاز ع
. . ما اجازه ي بروز احساسات به بچه ها نمی دهیم و حتی حق بروز احساسات به آن ها نمی دهیم. احساسات و خشم بچه را به رسمیت بشناسیم و اجازه ي ابراز احساسات به آن ها بدهیم و کمک کنیم که از ان احساس عبور کنند، با جایگزین دادن، صحبت کردن، سرگرم کردن و غیره و در هنگام خشم بچه ها تابع خواسته هایشان نشوید و مشکلشان را حل نکنید. بچه اسباب بازي دارد که نمی تواند درستش کند، عصبانی می شود و داد می زند، مادر فداکار معمولاً زود می آید که چی شده عزیزم صبر کن الآن برات درست می کنم! این که عصبانیت نداره! این بچه یاد می گیرد که هر وقت کمک بخواهد نعره بزند، بزرگ می شود و ازدواج می کند سر همسرش فریاد می کشد چون در ناخودآگاه الگو دارد که هر وقت عصبانی می شوم، نعره بزنم تا یکی بیاید کمک من. در این حالت هوش عاطفی رشد نکرده. در صورت رشد هوش عاطفی یاد می گیریم که خشم را نیاز داریم و باید باشد اما باید بدانیم چگونه از آن استفاده کنیم و چگونه از آن عبور کنیم. بچه ها از خود احساس خیلی ناراحت نمی شوند بلکه از نوع برخورد والدین و اطرافیان بیشتر تأثیر می گیرند یعنی اگر هنگام درگیري با احساسی به خوبی درك شوند به راحتی از آن احساس عبور می کنند ولی اگر درك نشوند و بزرگترها بخواهند حواس او را پرت کنند یا چیزي که با آن برخورد کرده را بزنند و یا بگویند چیزي نشده من از تو محکم تر خورده بودم و یا مثلاً مثل کودك گریه کنند و غیره این کارها احساس کودك را درك نکرده د رنتیجه آن احساس در کودك باقی می ماند و آسیب هاي آن پدیدار خواهد شد. اما اگر مهارت درك احساس را بیاموزیم و در زمان مناسب چه براي کودك و چه براي خودمان و حتی دیگران درك احساس کنیم، انباشت احساسات از بین خواهد رفت. هر زمانی که بچه هاي ما دچار احساس ناخوشایند هستند باید این احساس را بروز دهند و بیرون بریزند، (خیلی مامان بدي هستی! الهی بمیري! دیگه دوستت ندارم و ....) بگذارید حرف هایشان را بزنند، نترسید و برچسب بی ادبی به آن ها نزنید. احساسات کودك باید بیرون ریخته شوند و واضح بیان شوند و به آن ها توجه شود و به عنوان یک واقعیت پذیرفته شوند یعنی حق داري و اجازه داري که احساس داشته باشی و بیان کنی: واي ي ي چه قدر از دست مامان عصبانی هستی! واي؛ واقعیت این است که فرزند من الآن عصبانی است. اگر بچه ها این نفرت و خشم یا غم را بیرون نریزند در ذهنشان می ماند و حتی به صورت ثابت نمی ماند بلکه رشد می کند و به کودك آسیب می زند. و این نفرت ها و خشم ها سال ها بعد خودش را نشان می دهد؛ چه قدر خواهر و برادرهاي مسن ولی قهر می شناسیم؟ چون نفرت ها و خشم هاي کودکی بیرون ریخته نشده. (ادامه دارد...) {قسمت32} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. . ما اجازه ي بروز احساسات به بچه ها نمی دهیم و حتی حق بروز احساسات به آن ها نمی دهیم. احساسات و خش
. بچه ها باید ترس هایشان را بیرون بریزند. "می ترسی عزیزم بدو بیا بغل مامان تازه بابا هم هست" ولی ما می گیم: "ترس نداره تو رستمی، پهلوانی و..." بچه مثل بید می لرزد ولی میگه من رستمم! درك احساسات به معنی تأیید عمل و رفتار نیست، یعنی بچه باید بداند که در ابراز احساسات آزاد است ولی در عمل محدود است. تا وقتی با حرف تخلیه احساس می شود باید حمایت شود ولی اگر اقدام به زدن کند با اقتدار باید جلوي او را بگیریم. «زدن نداریم»، هر بار هم تکرار کند باز هم با اقتدار جلوي او می ایستیم. به چشم هاي کودك نگاه کنید و بگویید که نباید بزند و حق زدن ندارد، تا زمانی که کودك نگاهش را از نگاه شما برنداشته است شما باید در چشمان او نگاه کنید هر وقت او نگاهش را برداشت شما هم موضع را تغییر دهید و نگاهتان را از روي کودك بردارید که البته بسیار بسیار تأکید می کنم که این کار باید با اقتدار یعنی قدرت بعلاوه ي مهربانی و بدون احساس ناخوشایند از طرف مادر باشد. یعنی مادر با احساس درونی و نگاهش به کودك می گوید که عزیز دلمی و دوستت دارم ولی این کارت را دوست ندارم و این کار را نباید انجام بدهی. احساسات خوب و بد ندارند و باید باشند. اگر در درك احساس درست عمل کنیم روشنایی زندگی خواهند بود (ادامه دارد..) {قسمت33} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. بچه ها باید ترس هایشان را بیرون بریزند. "می ترسی عزیزم بدو بیا بغل مامان تازه بابا هم هست" ولی ما
. . کلمه ي رفتار را خیلی نمی پسندم و از این به بعد سعی می کنم از کلمه ي ارتباط با کودك استفاده کنم چون رفتار با کودك برگرفته از رویکرد رفتارگرایی است و همین مسئله در ذهن ما رسوخ کرده که ما می خواهیم رفتار بچه ها را درست کنیم! واتسون و اسکینر و پاوولف که از دانشمندان برجسته ي رویکرد رفتار گرایی هستند، عمده ي مطالعاتشان بر روي حیوانات بوده و بعد تعمیم به انسان می دادند. در نتیجه خیلی وقت ها رفتارهایی که با بچه ها می شود همانند رفتارهایی است که با حیوانات سیرك انجام می شود مثل شرطی کردن. شرطی کردن و تنبیه و تشویق و اگر و چون، ویژگی هاي اصلی رفتارگرایی هستند. اگر این کار را انجام بدي جایزه میدم و اگر این کار را انجام بدي تنبیه می شوي! چون این کار را کردي، من هم این کار را می کنم و... این روش به دلیل این که خیلی خوب جواب می دهد در ایران بسیار مرسوم است با تفاوت این که این رویکرد در کشورهاي پیشرفته پنجاه سال است که در رفتارهایش تجدید نظر کرده و جدید شده ولی در جامعه ي ما همان روش هاي منسوخ صد سال پیش ادامه دارد. چون ما خیلی دوست داریم که بچه ها را تربیت کنیم و رفتارشان را اصلاح کنیم در حالی که امروزه روش هاي بسیار بهتري آمده است که دیگر نیازي به تشویق و تنبیه نیست. ما سعی داریم بر اساس یافته هاي جدید علمی و مطالب اصیل سنتی خودمان عمل کنیم بنابراین هر جا از رفتار نام بردیم منظور اصلی همان ارتباط با کودك است. ما اگر با کودك خوب ارتباط برقرار کنیم دیگر هیچ نیازي به تنبیه و تشویق و جایزه و غیره نخواهد بود. به خصوص از همین سنین زیر سه سال اگر بدانیم که چگونه با کودك ارتباط بگیریم دیگر نیازي به شرطی کردن نیست. پرندگان فالگیر و یا دلفین هاي نمایشی، گرسنه هستند، هروقت طعمه را در دست مربی ببیند یک شیرجه یا حرکت نمایشی می کند تا غذا را از مربی بگیرد یا پرنده ي فالگیر شرطی شده که یک پاکت بردارد و یک دانه شاهدانه از لاي انگشتان فالفروش بردارد. هرکدام از این حیوانات اگر سیر باشند این کارها را انجام نخواهند داد. خیلی وقت ها می بینیم که والدین بچه ها را تشنه و گرسنه ي مهرومحبت نگه می دارند و آن را مشروط می کنند بر این که رفتارت درست باشد این کار درست مانند همان دانه ي شاهدانه است؛ اگر می خواهی من دوستت داشته باشم باید این جوري رفتار کنی یا این کار را انجام بدي! (ادامه دارد...) {قسمت34} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. . کلمه ي رفتار را خیلی نمی پسندم و از این به بعد سعی می کنم از کلمه ي ارتباط با کودك استفاده کنم چ
. وقتی والدین مشروط با کودک سخن می گویند؛ "اگر این کار را کنی دیگه دوستت ندارم! دیگه مامانت نمی شم!" این رفتار والدین مثل همان رفتار فالفروش است که شاهدانه را گرو نگه می دارد، پدرو مادر هم مهر و محبت خودشان را گرو نگه می دارند تا کودك آن کاري را که مد نظرشان است انجام دهد بعد او را مورد توجه قرار دهند، کودك هم انجام می دهد چون همان طور که آن پرنده به دونه نیاز دارد بچه ها هم به مهرو محبت والدین به خصوص مادر نیاز دارند. برمی گردیم به دایره ي رفتار با کودك، گفتیم که رفتار مهرو محبت به رفتارهایی اطلاق می شود که به اندازه ي کافی کنترل و به اندازه ي کافی هم آزادي داشته باشد، بین رفتارهایی که کنترل می کند و بین رفتارهایی که آزادي می دهد تعادل برقرار باشد. رفتارهاي کنترل محور رفتارهایی هستند که کودك را به والدین نزدیک می کند و والدین با این رفتارها بر روي بچه ها کنترل ایجاد می کنند؛ رفتارهاي آزادي محور رفتارهایی هستند که کودك را از والدین دور می کند. منظور هم نزدیک کردن سالم یعنی وابستگی متعادل و صحیح و هم دور کردن سالم یعنی آزادي و استقلال صحیح است. انسان مستقل از همه بریده نیست، وابستگی دارد ولی وابستگی سالم دارد. در رفتارهاي مهرو محبت بر پایه ي آزادي در جلسات پیش ارزیابی مثبت را گفتیم. گفتیم ارزیابی مثبت یعنی تأیید کار بچه ها و نکته ي مهم این که کاري که انجام می دهند را باید تأیید کنیم نه کاري که ما دلمان می خواهد انجام دهند. رفتار آزادي محور دوم که در این جلسه درباره ي آن صحبت خواهیم کرد «مشارکت» است. یعنی والدین در کار بچه ها که بازي است مشارکت کنند و بچه ها هم در کار والدین مشارکت کنند. در واقع مشارکت عامل مهم کسب مهارت هاي فردي و اجتماعی است به شرط این که با یک نگاه کلی نگر انجام شود. منظور از آزادي این نیست که بچه ها به حال خودشان رها شوند منظور از آزادي این است که بچه ها شناخت پیدا کنند و مستقل باشند نه این که رها باشند که هرکاري دلت می خواهد بکن. (ادامه دارد...) {قسمت35} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. وقتی والدین مشروط با کودک سخن می گویند؛ "اگر این کار را کنی دیگه دوستت ندارم! دیگه مامانت نمی شم!"
. . هدف رویکرد هوش متعادل این است که بچه به ترتیب به فهم، درك، مهارت، درك فرآیند و یادگیري واژگان برسند که از این طریق به شناخت می رسند. یک سیب را در نظر بگیرید بچه ها سیب را می شناسند و با حواس پنجگانه شان آن را لمس می کنند و می فهمند که سیب است، کمی که بزرگتر شدند با گفتن و شنیدن کلمه ي سیب، سیب در ذهنشان مجسم می شود، در این مرحله که مرحله ي درك است خود دو قسمت دارد:1 -ادراك 2 -درك مرحله ي ادراك از دوسالگی شروع می شود که وقتی مثلاً می شنود سیب تصویر آن در مغز کودك نقش می بندد و می فهمد که راجع به چه چیزي صحبت می کنیم. در ادراك تمام اجزاي سیب را می شناسد و درك می کند مثل پوست، هسته، دم، درخت و هرچی که به سیب مربوط شود و در واقع ذهن شکوفا می شود و ادراك پیدا می کند، سیب کال، رسیده، قرمز، زرد، سبز، سیب بزرگ، کوچک، مرباي سیب، کمپوت سیب، سیب خشک شده. قبل از دوسالگی فقط حواس پنجگانه ي کودك تحریک می شود مثل وقتی می گوییم سیب، حس شنوایی او تحریک می شود وقتی می خورد حس چشایی و وقتی سیب را می بیند و قل می دهد روي زمین حس بینایی و وقتی آن را بو می کند حس بویایی کودك تحریک می شود. تحریک حواس پنجگانه اصلاً به منظور آموزش نیست بلکه هدف تحریک حواس و تشکیل شبکه هاي عصبی مغز است. بعد از دو سالگی می رسد به مرحله ي ادراك. منظور از دو سالگی هم دقیق و درست روز تولد کودك نیست، همپوشانی دارد و نمی توان زمان خیلی دقیق داد بلکه یک طیف و محدوده است. اما در نظریه هاي علمی براي تفکیک مطالب دقیق و رند عدد می گویند. کودك وقتی می تواند خیلی خوب ادراك داشته باشد و با شنیدن هر چیزي آن را تصور و درك کند که در محیط غنی تجربه کرده باشد. نمی توانیم کودك را صرف با عکس ها آشنا کنیم بلکه کودك باید با بازي همه ي سائل را تجربه کند و حواس او تحریک شود، کلام صرف به ادراك کودك کمکی نمی کند. علاوه بر ادراك، درك هم در کودك در حال شکل گرفتن است یعنی وقتی می گوییم سیب چه احساسی در کودك شکل می گیرد. خود ما وقتی سیب را می بینیم چه احساسی داریم؟ چه قدر قشنگه، زیبایی سیب به ما یک احساسی می دهد که ما به آن درك می گوییم یعنی درك زیبایی. حال خوش را ناخوشی که با دیدن یا شنیدن پدیده اي پیدا می کنیم را درك می گوییم. پس ما مرحله ي درك را به دوبخش ادراك و درك تقسیم کردیم که مشخص شود. بعد از درك، مسئله ي کسب مهارت هاي مختلف است. مثلاً سیب را که کودك در دست می گیرد مهارت خوردن و یا گاز زدن و خرد کردن و چشیدن و غیره را داشته باشد. بعد کودك باید در معرض فرآیند تولید سیب قرار بگیرد. باز هم تأکید می کنم که به بچه ها آموزش نمی دهیم بلکه کودك را به باغ سیب می بریم تا بتواند شکوفه ي سیب را ببیند و چندماه بعد دوباره به آن باغ برود و جوانه ي آن را ببیند و دوباره چندوقت بعد سیب روي درخت را ببیند. فرآیند را باید خودشان تجربه کنند. کودك باید بتواند از شکوفه و چاغاله و میوه رسیده بر روي درخت و در مغازه و در خانه همه را ببیند. یا مثلاً ببیند که مادر سیب را پوست می کند و می خورند یا مربا درست می کند. فرایند یعنی مراحل تولید و تشکیل هرچیزي را ببیند. بچه هاي امروزي درك منشأ ندارند و فکر می کنند همه چیز در کارخانه تولید می شود و سیب در کارخانه قالب زده می شود و تولید می شود! بچه هاي ما درخت میوه ندیده اند! وقتی در مورد فرآیند صحبت می کنیم یعنی فرآیند باید در یک تجربه ي عینی اتفاق بیفتد به همین دلیل در پارك رفتن ها و پیک نیک ها و مسافرت ها اگر جایی درختان میوه دیدید توقف کنید تا بچه ها درختان میوه و فرآیند تولید آن را ببینند. حتی توضیح هم ندهید همین که در محیط قرار بگیرند کافی است و بچه ها خودشان تجربیات را از محیط و طبیت دریافت می کنند. {قسمت36} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. . هدف رویکرد هوش متعادل این است که بچه به ترتیب به فهم، درك، مهارت، درك فرآیند و یادگیري واژگان بر
. . از کلمات در قالب شعر یا قصه یا گفتگو جهت تقویت شنیدن واژگان براي کودك استفاده می کنیم تا خزانه ي لغت بچه ها وسیع تر شود. به هر میزان که این خزانه وسیع تر باشد در سالهاي بعد کودك مفیدتر خواهد بود و قدرت تفهیم و تفهمشان بالا می رود. این مسئله از همین سن شروع می شود چون مغز بچه ها در این سن آماده ي یادگیري است. و به این نکته توجه کنید که مغز کودك زیر سه سال پنج فایل باز دارد یعنی در آن واحد با حواس پنج گانه اش هرچه بگیرد بلافاصله به ذهنش می رود و ضبط می شود. از سه سالگی تا هفت سالگی آرام آرام این فایل ها بسته می شود و فقط یک فایل باقی می ماند که در این زمان مطالب باید به نوبت وارد ذهن شوند به همین دلیل قدرت دریافت بچه ها با ما بزرگسالان اصلاً قابل مقایسه نیست. دیدید بچه ها هم بازي می کنند و هم تلویزیون نگاه می کنند و هم حواس و گوششان به تلفن صحبت کردن شما است و شما یک جمله اي پاي تلفن می گویید و می بینید چندوقت بعد فرزندتان آن جمله را تکرار کرد و حسابی تعجب می کنید که این بچه که مشغول بازي بود و حواسش به من نبود! ممکنه حواسشان نباشد اما اگر حتی یک گوششان هم بشنود کافی است. یا تلویزیون حرفی می زند، کودك یک دفعه هم بشنود کافی است تا آن را یاد بگیرد. خوب است که بچه ها خزانه ي لغات یا حرف بد داشته باشند! حرف بد بچه ها را نشنوید، کلمه ي زشت براي بچه ها مثل اسباب بازي جدید می ماند که جذاب و جدید است. بچه ها عاشق چیزهاي جدید هستند چون ذهنشان فعال است و کشف دارد مثلاً یک کلمه اي که ممکن است ناسزا هم باشد را تا به حال نشنیده اند یک دفعه در تلویزیون می شنوند بلافاصله آن را ضبط می کنند و تکرار می کنند. اولین عاملی که بچه ها کلمات زشت را زود یاد می گیرند به علت نو بودن آن ها است. اگر کودك زیر سه سال کلمه ي زشت به زبان آورد در اکثر مواقع سعی کنید که نشنوید و خود را به نشنیدن بزنید؛ براي سه تا چهار سال به بالا وقتی حرف بد زد او را به کناري ببرید و بگویید: عزیزم چی گفتی؟ گفتم پدر.... خوب از کی یاد گرفتی؟ کجا شنیدي؟ این حرف خوبی نیست و به این حرفها حرف بد یا فحش میگن من هم بلدم مثلاً مادر... هم میگن توله.... هم میگن! هروقت شنیدي بیا به خودم بگو من بهت یاد میدم چون من پونصدتا از اینا بلدم، بابا که هزارتا بلده. (تعجب نکنید مگر چند نفر از شما اصلاً فحش بلد نیستید و به کار نمی برید؟!) پدر و مادر مظهر قدرت و خداي بچه هستند پس از این که به بچه بگویید که بلد هستید نترسید چون پدرو مادر قدر همه چیز را می دانند حتی فحش. ببین عزیزم بلدیم ولی همه جا نمی گیم بیا الان با هم پدرگُل بازي کنیم، صندلی پدرگل، میزپدرگل، عروسک پدرگل، با این کار نو بودن این کلمه خاصیتش را براي بچه از دست می دهد و مستعمل می شود می رود و یکی دیگه یاد می گیرد. (ادامه دارد...) {قسمت37} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. . از کلمات در قالب شعر یا قصه یا گفتگو جهت تقویت شنیدن واژگان براي کودك استفاده می کنیم تا خزانه ي
. عامل دومی که باعث می شود بچه ها از فحش استفاده کنند، جلب توجه است. کودك هرکاري می کند مادر نگاهش نمی کند ولی یک دفعه که میگم پدرگُل، همه ي توجه ها میاد طرف من! پس این کلمه براي جلب توجه خوبه! میره وسط مهمونی و مثلاً به مادربزرگش میگه حالا ده نفر بهش توجه می کنند: اه اه بی ادبی نکن، زشته، عیبه، یا همه می خندن! بچه که این حرف ها رو متوجه نمی شه فقط جلب توجه و احساس ها را درك می کنه با خودش میگه عجب کاري کردم ده نفر رو مشغول خودم کردم. بارها گفته ام که بچه هاي زیر شش سال درك انتزاعی ندارند. بچه ها هیچ درکی از بد و خوب و قول و آبرو و غیره ندارند ممکنه که وقتی ما این کلمات را به زبان می آوریم ظاهراً با عکس العمل کودك فکر کنیم که متوجه منظور ما شده اما در واقع کودك متوجه احساس و توجه ما میشه نه مفهوم حرف هاي ما. بچه ي زیر شش سال جز حواس پنجگانه هیچ چیز دیگري ندارد و مفاهیم انتزاعی هم با حواس پنجگانه درك نمی شوند بنابراین در این سن کودك هیچ درکی از این مفاهیم انتزاعی ندارد. وقتی به بچه می گوییم که قول بده دیگه این کاررا نکنی بچه با خودش فکر می کند که من چی باید بدم! اما دراثر فشار تکرار می کنه که باشه قول میدم و می بینه که به به با این حرف من مامان خندید و دفعات دیگه هم تکرار می کنه تا مادر را خوش حال کند. حاصل مراحل فهم و درك و مهارت و فرآیند و واژگان، شناخت است. حاصل شناخت و معرفت، عزت نفس کودك است. و بر پایه ي عزت نفس، اعتماد به نفس است یعنی شخصیت. نکته ي مهمی که در این جا مطرح می شود این است که عزت نفس کودکان برپایه ي اعتماد به نفس والدین شکل می گیرد. والدینی که متزلزل و ضعیف هستند و ایمان به روش خود ندارند و محکم نیستند عزت نفس کودك را تخریب می کنند. متزلزل بودن در مقابل بچه ها به آن ها آسیب می زند. ما همیشه گفتیم که حتی اگر اشتباه عمل کردید باز هم محکم باشید و نترسید چون عزت نفس شخصیت را می سازد. (ادامه دارد...) {قسمت38} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. عامل دومی که باعث می شود بچه ها از فحش استفاده کنند، جلب توجه است. کودك هرکاري می کند مادر نگاهش ن
چگونه مشارکت را ترتیب بدهیم؟ مشارکت نیاز به یک نگاه کلی نگر دارد. نگاه کلی نگر نگاهی است که مجموعه را می بیند. بچه ها این گونه می بینند و جزئی نگر نیستند. نگاه کلی نگر یک نگاه سیستماتیک است و نگاه جزئی نگر نگاه مکانیکی است. در نگاه جزئی نگر به اجزا توجه می کنیم و در نگاه کلی نگر مجموعه را می بینیم. کار بچه ها بازي است و کار والدین به خصوص مادر کارِ خانه است. مشارکت یعنی زندگی را تبدیل به بازي کنید. وقتی زندگی تبدیل به بازي شود کار بچه هم که بازي است خودبخود مشارکت انجام شده است و هم بچه ها در کار والدین مشارکت کرده اند و هم والدین در کار بچه ها. در نگاه جزئی نگر بچه ها بازیشان را می کنند و آدم بزرگ ها کارهاي دیگري می کنند، من به عنوان بزرگتر می روم در بازي بچه ها شرکت می کنم ولی بچه ها اصلاً نباید به کار من وارد شوند! واقعیت این است که زندگی یک بازي است. همه ي کارهاي روزمره را به بازي تبدیل کنید. بازي کار به خصوصی نیست بلکه هرکاري که براي شادي و نشاط انجام می دهیم بازي است. کارهاي روزمره را به بازي تبدیل کنید و بچه ها را دعوت به بازي کنید، وقتی ما زندگی را تبدیل به بازي می کنیم کودك وارد بازي ما می شود. معناي مشارکت وارد شدن نیست. به یاد داشته باشید که در بازي بچه ها مشارکت کنید وارد بازي آن ها نشوید. فعالیت هاي خانه را به صورت بازي انجام دهید. دو چیز بازي بچه ها را محدود می کند: 1- خطر جانی براي خودشان و دیگران 2- ایجاد اشکال جدي در محیط. به غیر از این دو حالت می توانید به بچه ها کار بدهید، بهم ریختگی موردي ندارد فقط اشکال جدي ایجاد نشود، خطري هم تهدیدش نکند. بچه ها عاشق بیگاري هستند مثل بردن وسایل سفره، شستن ظرف، بازي با پوست سیب زمینی و غیره، هنگام کار با کودك حرف بزنید توضیح و فهمیدن کودك منظورمان نیست بلکه منظور فقط شنیدن کودك و تقویت شنوایی او است، می خواهیم کتلت درست کنیم حالا سیب زمین رو رنده می کنیم، دوتا تخم مرغ می شکنیم تق تق چه صدایی میده! از فریزر گوشت بیاریم، پوست سیب زمینی ها را در اختیار بچه قرار بدهید و حتی اگر خطري نداشت کمی سیب زمینی رنده کند یا با رنده هاي سیب زمینی بازي کند. اگر بچه ها به شما اعتماد کنند و مطمئن باشند که مامان همیشه اجازه ي این کار را به من می دهد، با شما همکاري خواهند کرد و به حرف هاي شما گوش خواهند کرد، حالا کتلت رو هم می زنیم و نمک می ریزیم و همین طور که کار می کنیم براي کودك حرف هم می زنیم تا هم فرآیند را کودك ببیند و متوجه شود و فهم و ادراك او تقویت می شود و هم خزانه ي واژگان او بیشتر می شود و بچه در مسیر رشد قرار می گیرد. (ادامه دارد...) {قسمت39} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
چگونه مشارکت را ترتیب بدهیم؟ مشارکت نیاز به یک نگاه کلی نگر دارد. نگاه کلی نگر نگاهی است که مجموعه
. به هر میزان که به بچه ها کار بدهید و اجازه دهید که به شما کمک کنند، عزت نفس آن ها بالا خواهد رفت. عزت نفس یعنی احساس ارزشمندي. کودك به خودش فکر کند که اگر من نبودم الان مادرم چی کار می کرد؟! همین که کودك احساس ارزشمندي پیدا کند براي بچه خیلی مهم است و براي او کافی است و دیگر به جایزه نیازي ندارد. تشویق باید درونی باشد و احساس رضایتمندي که کودك از انجام کاري به دست می آورد بزرگترین تشویق براي بچه است و لازم نخواهد بود که ما از بیرون تشویق کنیم؛ کافی است که خوشحالی خودتان و برق چشمانتان را به کودك بعد از انجام کارش نشان بدهید و همین کافی است. کودك باید احساس ارزشمندي را از درون بگیرد. به هرمیزانی که اجازه دهید کودك تجربه کند و شما شادمان و خوشحال باشید کودك ارزشمندي را از درون خودش می گیرد و از این که از بیرون به او احساس ارزشمندي بدهند (جایزه و باج و تشویق هاي افراطی) بی نیاز می شود. بچه ها بازي می کنند و می سازند و خراب می کنند و باید خودشان از درون خودشان تأیید شوند. به هر میزان که اجازه دهید کودك در محیط تجربه کند و شما شادمان و خوشحال باشید، کودك احساس ارزشمندي می کند و از درون خودش تشویق می شود و نیازي به تشویق هاي بیرون نخواهد داشت. کودك نباید محتاج تأیید بیرونی شود بلکه با رفتار درست والدین باید تأیید را از درون خودش بگیرد. تأیید والدین براي کارهاي بچه ها باید در حد یک کلمه و بیشتر حالت چشم و چهره باشد، خنده و ذوق واقعی. همین حد براي بچه کافی است و کافی است که احساس کند دیده شده و مادر یا پدر را خوشحال کرده است. (ادامه دارد...) {قسمت40} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. به هر میزان که به بچه ها کار بدهید و اجازه دهید که به شما کمک کنند، عزت نفس آن ها بالا خواهد رفت.
بچه ها را محتاج تأیید از بیرون بار نیاورید. این مسئله گریبانگیر خیلی از جوان هاي امروزي است به خصوص دختران و توجه از بیرون می خواهند. در روابط همسران هم همیشه خانم ها گله می کنند که همسرم به من توجه نمی کند! آقا هم می گوید: من توجه نمی کنم! پس تا دوازده نصف شب براي چه کسی کار می کنم؟! آقایون کار را توجه به خانم ها می دانند ولی خانم ها زبان دیگري براي توجه می خواهند در نتیجه بین شان مسئله پیدا می شود. در حالی که انسان تأیید را باید از درون بگیرد. یک نکته اي که خیلی مهم است بحث بازي والدین با هم است. بازي همسران با هم مخرب است یا سازنده است؟ بازي که با هم دارند «زندگی مشترك»، رابطه ي بین پدرومادر مخرب است یا سازنده؟ ما مرتب تأکید می کنیم که نمی شود پدرمادر با هم سرحال نباشند و بچه سرحال باشد! اگر رفتار پدرومادر با هم رفتار بر پایه ي مهر و محبت نباشد، میانشان شادمانی نباشد می شود بازي مخرب و بچه ها در این بازي مخرب مشارکت می کنند. مراقب باشید. ما دومنزلت داریم: 1 -منزلت همسري 2 -منزلت پدر و مادري؛ اگر خداي ناکرده همسران خوبی براي هم نیستیم و اختلاف نظر و اختلاف عقیده و اختلاف سلیقه داریم اما یک وجه مشترك داریم که فرزند یا فرزندانمون هستند. پس پدر و مادرهاي خوبی باشیم. اگر احیاناً بازي مخربی بین پدر و مادرها هست، بچه ها را وارد این بازي نکنید. در مقابل بچه ها سازنده بازي کنیم تا آن ها الگوي بازي سازنده داشته باشند. اختلافات ما سرجاي خودشان و حتی خداي ناکرده در جدایی ها هم باید بازي سازنده داشته باشیم. همیشه گفته ام که ما نسل امروزي ها نگاه نیوتنی و نگاه جزئی نگر و مکانیکی داریم. همه چیز را خرد می کنیم و بعد برخورد می کنیم. مثالی که در مورد نگاه نیوتنی خیلی بارز است، وضعیت آپارتمان هاي امروزي است که اتاق خواب و اتاق هریک از افراد خانواده جدا است، ناهارخوري جدا است و پذیرایی هم جدا است و هرچه قدر اتاق داشته باشیم باز هم جداجدا می کنیم. در نگاه کلی نگر زندگی یکپارچه است. همه ي اتاق ها را همه ي اعضاي خانواده استفاده می کنند و جدایی ندارند. (ادامه دارد...) {قسمت41} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
بچه ها را محتاج تأیید از بیرون بار نیاورید. این مسئله گریبانگیر خیلی از جوان هاي امروزي است به خصوص
در نگاه کلی نگر زندگی یکپارچه است. همه ي اتاق ها را همه ي اعضاي خانواده استفاده می کنند و جدایی ندارند. آرام آرام تفکیک فضاهاي خانه را کم کنید و اجازه دهید که بچه ها اسباب بازي هایشان را در پذیرایی هم بیاورند و اجازه دهید که کودك از همه ي فضاهاي خانه استفاده کند. اتاق کودك را جدا نکنید. ما دو تا نظم داریم: 1 -نظم طبیعی و پویا 2 -نظم ایستا و هندسی؛ بچه ها بسیار منظم هستند ولی نظم طبیعی دارند، ما بزرگترها نظم دیجیتال و هندسی داریم. بچه ها عاشق کپه کردن هستند ما بزرگترها عاشق پیش هم چیدن و در قفسه چیدن هستیم. در طبیعت همه چیز قوس دارد، بدن انسان قوس دارد و چرا ما مکعب مستطیل خلق نشدیم؟ اگر مکعب مستطیل خلق می شدیم توي مترو خوب جا می گرفتیم! چرا میوه ها انحناء دارند؟ چرا تنه ي درخت گرد است؟ شما در بازار آرامش بیشتري دارید یا در پاساژها؟ زیر سقف هاي گنبدي راحت تر هستید یا سقف هاي چهارگوش؟ طبیعت نظم آنالوگ دارد و انحناء دارد. ما به دلیل تفکر نیوتنی، نظم هندسی داریم اما بچه ها نظم آنالوگ و پویا دارند. ما توقع نظم ایستا از بچه ها داریم و دوست داریم هرچی می گذاریم دست به آن نخورد! اگر می خواهید اسباب بازي هاي پخش شده ي بچه ها در کف اتاق را جمع کنید و توقع کمک کردن بچه ها را دارید آن را تبدیل به بازي کنید مثلاً پرت کنید کودك بگیرد یا او پرت کند شما بگیرید. لباس ها را کپه کنید و ذوق کنید. اصلاً نگران نباشید چون بچه ها هم یک روزي مانند ما دیجیتال خواهند شد اما اجازه دهید که از دوران کودکی شان به خوبی و درست عبور کنند. ریختن اسباب بازي ها توسط بچه از نظر ما بی نظمی دارد ولی از نظر کودك نظم دارد. حداقل در سنین زیر سه سال بچه ها را سمت نظم دیجیتال نبرید. مسئله ي دیگر در مورد نظم انباشته هاي ناخودآگاه در مورد نظم است یعنی در کودکی خودمان در مورد نظم چه برخوردي با ما شده است. (ادامه دارد...) {قسمت42} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
در نگاه کلی نگر زندگی یکپارچه است. همه ي اتاق ها را همه ي اعضاي خانواده استفاده می کنند و جدایی ندار
. ارتباط با کودك زیر سه سال گفتیم که در ارتباط با کودك اگر همه ي رفتارهاي والدین با فرزندان را در یک دایره محاط کنیم، یک محور رفتارهاي برپایه ي مهر ومحبت و یک محور برپایه ي خشونت و محور دیگر برپایه ي آزادي و محور آخر برپایه ي کنترل یا محدودیت خواهد بود. در رفتارهاي کنترل محور، نوازش و حمایت عاطفی یا درك احساس را توضیح دادیم. در رفتارهاي آزادي محور، ارزیابی مثبت و مشارکت و آزادي متعادل را توضیح دادیم. رفتارهاي آزادي محور کودك را به سمت استقلال سوق می دهد یعنی به هرمیزان که از کارهاي بچه ها ارزیابی مثبت کنیم و آن ها را در کارها مشارکت بدهیم و ما هم دربازي هاي آن ها مشارکت کنیم، به همان نسبت احساس ارزشمندي کودك و اعتمادبه نفس بالا می رود و به سمت استقلال خواهند رفت. در رفتارهاي کنترل محور بر پایه ي مهرو محبت نیز نوازش را گفتیم که نوازش انواع مختلف پوستی و چشمی و کلامی و غیره دارد و وقتی کودك نوازش می شود به پدرومادر نزدیک می شود. مثل طنابی که توسط پدرومادر کشیده می شود. در کودك جذب پدرومادر می شود. درك احساسات کودك، او را به پدرومادر وابسته می کند. دونوع وابستگی داریم: 1 -رفتارهاي آزادي محور برپایه ي مهرومحبت، کودك براي رفتن و مستقل شدن آماده می شود و در رفتارهاي کنترل محور وابستگی سالم 2 -وابستگی ناسالم (چسبندگی، دلبستگی). در وابستگی سالم، ما همه به هم وابسته هستیم؛ در کل انسان بدون وابستگی معنی ندارد. انسان بدون وابستگی یعنی تنها. همه ي موجودات زنده براي بقاء به هم وابسته هستند. در رابطه ي والدین و کودك وابستگی ناسالم همان دلبستگی است. مثلاً اگر نوازش از تعادل خارج شود وابستگی ناسالم ایجاد می کند و مادر و کودك هردو دوست خواهند داشت که همیشه پیش هم باشند؛ به این حالت دلبستگی می گویند. خیلی از اختلافات مادرشوهر و عروس به این علت است که مادر وابسته و دلبسته ي پسر است و طاقت دوري از او را ندارد و این باور را دارد که دلبند من از دستم رفت! حتی بین پدر و دختر هم این دلبستگی وجود دارد و دائم جلوي پاي خواستگارها سنگ می اندازد چون دلش نمی خواهد که دخترش برود! رفتار سومی که کنترل محور است «حمایت عقلانی» نام دارد. در حمایت عاطفی کودك مهارت پیدا می کند که از احساسش عبور کند. منظور از حمایت عقلانی، یادگیري، هوش و همان IQ است در این حمایت مهارت هاي فکري و عقلی کودك بالا می رود. تمامی این رفتارها به هم مربوط هستند و برهم تأثیرگذارند. ما جدا جدا آن ها را توضیح می دهیم ولی در کل همه به هم مربوط و یکپارچه هستند. مثلاً وقتی در رفتار مشارکت، با کودك بازي می کنیم خودبخود او را حمایت عقلانی و ارزیابی مثبت نیز می کنیم.این رفتارها در هم تنیده هستند. (ادامه دارد...) {قسمت43} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. ارتباط با کودك زیر سه سال گفتیم که در ارتباط با کودك اگر همه ي رفتارهاي والدین با فرزندان را در ی
. در حمایت عقلانی، شبکه ي عصبی کودك رشد می کند. مثلاً وقتی در بازي هاي کودك غیر مستقیم به بالا رفتن شناخت او کمک می کنیم یعنی حمایت عقلانی صورت گرفته است. مثلاً بازي هایی که کودك در آن ها درك شکل و رنگ و غیره را پیدا می کند. شش رفتار منطقه ي مهرو محبت محور کامل شد. این شش رفتار بهترین رفتار با کودك هستند. در دو ربع دایره به هر طرف حرکت کنیم از منطقه ي مقابل دورشده ایم؛ محور مهرومحبت نقطه ي تعادل است. در این جلسه می خواهیم درمورد عبور از تعادل صحبت کنیم. نوازش و حمایت عاطفی و عقلانی و غیره همگی خوب هستند اما به شرطی که در حد تعادل باشند. از هر منطقه اي دور شویم و به منطقه ي دیگري نزدیک شویم دچار افراط و تفریط شده ایم. یعنی اگر به سمت رفتارهاي آزادي محور تمایل داشته باشیم از کنترل محورها دورخواهیم شد و بالعکس. تعادل به هم می خورد؛ وقتی تعادل بهم بخورد ارتباط ما با کودك آسیب می بیند. از عدم تعادل رفتارهاي کنترل محور شروع می کنیم، زمانی که حمایت عقلانی و حمایت عاطفی زیاد می شود و نوازش از تعادل خارج می شود، وابستگی والدین به خصوص مادر را به دنبال خواهد داشت. پس هر وقت از تعادل خارج شویم دچار رفتار وابستگی خواهیم شد. آن چیزي که حاکم بر رفتار مادر و کودك است، دلبستگی یا همان وابستگی ناسالم است. سؤال: مثلاً در نوازش علامت این که از تعادل خارج شده ایم چیست؟ پاسخ: زمانی که مثلاً اگر فرزندتان را نوازش نکنید می بینید که یک چیزي کم دارید. در رابطه ي مهرو محبت گفتیم که محبت از روي نیاز است و از طرف کودك به والدین است، مهر از طرف والدین به کودك است چون محبت از خالی بودن و کمبود است ولی مهر از پر بودن است. خیلی موارد مادر نوازش کافی از همسرش نمی گیرد، هر انسانی نیاز دارد که به کس دیگري بگوید دوستت دارم و از او بشنود که دوستش دارد، اگر این رابطه بین همسران شکل نگیرد تبدیل می شود به رابطه ي خارج از تعادل با بچه ها. خانم ها بیشتر دوست دارند که دوست داشته شوند و آقایون بیشتر دوست دارند که دوست بدارند و جالب است که آقایان نیاز دارند که به کسی بگویند دوستت دارم ولی بلد نیستند! و فکر می کنند کارهایی که انجام می دهند یعنی دوستتدارم! بنابراین وقتی خانم اذعان می کند که همسرم مرا دوست ندارد! آقا جواب می دهند که من تو رو دوست ندارم؟! پس براي کی تا یازده شب دارم کار می کنم؟! آقایان فکر می کنند با کارهایی که انجام می دهند به همسرشان می فهمانند که دوستش دارند و همسرشان هم باید این مطلب را بفهمد! اما واقعاً آقایان لازم است که بگویند و خانم ها هم واقعاً لازم است که بشنوند. (ادامه دارد...) {قسمت44} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. در حمایت عقلانی، شبکه ي عصبی کودك رشد می کند. مثلاً وقتی در بازي هاي کودك غیر مستقیم به بالا رفتن
. . همان طور که کودك نیاز به درآغوش گرفته شدن دارد مادر هم این نیاز را دارد؛ حال اگر این نوازش بین همسران مبادله نشود و چاله هاي نیازهاي همسران توسط هم پر نشوند همه ي این آسیب ها را سر فرزندان خالی می کنند و دلبستگی هاي عمیقی به وجود می آید که آثارش ممکن است بیست سال بعد نشان داده شود. در کودکی مادر متوجه اشتباهش نمی شود و کارهاي خودش را طبیعی تلقی می کند و به حساب دوست داشتن فرزندش می گذارد در حالی که دوست داشتن کاملاً طبیعی است اما دلبستگی کاملاً غیر طبیعی است و خلاف قانون هستی و آفرینش است حتی وابستگی در حد متعادل درست است اما دلبستگی اشتباه است. برآورده نشدن نیاز همسران توسط یکدیگر، وابستگی والدین به فرزندان را ایجاد می کند. وابستگی والدین جزو رفتارهاي کنترل محور است و والدین در این حالت می خواهند که دائم فرزند پیش خودشان باشد و گاهی این حالت حتی در زمان ازدواج فرزندان هم ادامه دارد. والدین در این حالت در اثر دلبستگی و وابستگی ناسالم دائما به فرزندشان احساس گناه می دهند و به آن ها می چسبند. متأسفانه امروزه دلبستگی در جامعه ي ما یک ارزش شده است و اگر بچه ها به پدر ومادر دلبسته نباشند برچسب بی صفتی می خورند و اگر پدر ومادر دلبسته ي بچه ها نباشند برچسب دیگري می خورند. در همه ي امور تعادل را حفظ کنید. با هم بودن و با هم سفر رفتن و به هم مهر ورزیدن بسیار خوب و لازم است اما تعادل باید در همه ي زمینه ها رعایت شود. وقتی والدین وابسته می شوند، در پی آن وابستگی فرزندان به وجود می آید و رفتارها و ارتباط ها براساس دلبستگی و وابستگی ناسالم خواهد بود، بچه ها دیگر خودشان را نمی بینند، نگاه می کنند ببینند پدرمادر چی می خواهند تا همان را انجام دهند. به قول راجرز در این حالت مادر جاي خویشتن کودك می نشیند. راجرز می گوید نوزاد یک خود دارد و یک خویشتن. «خود» همان درکی است که از خود دارد و «خویشتن» وجودش است که باید رشد کند. این خویشتن معناي زندگی کودك است و راجرز می گوید: در حالت وابستگی ناسالم مادر جاي این خویشتن کودك می نشیند و خودش را تحمیل می کند و در این حالت بچه فقط کاري را انجام می دهد که مادر می خواهد و دیگر برایش مهم نیست که خودش چی می خواهد و رضایت خودش دیگر هدف نیست و مهم رضایت مادر است. با ادامه ي این حالت این کودکان در بزرگسالی دیر راضی یا ارضا می شوند چون رضایت درونی خود از خود دیگر مهم نیست بلکه رضایت دیگران است که مهم است و سعی می کند که رضایت همه را فراهم کند، خود دیگر مطرح نیست. و متأسفانه ما این حالت را ارزش می دانیم که خودمان را فداي دیگران کنیم و یادمان می رود که ما مسئول خودمان هستیم و در مقابل دیگران مسئولیت داریم؛ ما مسئول دیگران نیستیم. (ادامه دارد...) {قسمت45} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. . همان طور که کودك نیاز به درآغوش گرفته شدن دارد مادر هم این نیاز را دارد؛ حال اگر این نوازش بین ه
. . حال به سمت رفتارهاي آزادي محور می رویم، والدینی که به بچه ها آزادي بیش از حد می دهند و از حد تعادل عبور می کنند، والدینی هستند که رابطه شان با کودك یک رابطه ي انفعالی است و والدین منفعلی هستند و در واقع در مقابل رهایی و گریز کودك نمی دانند که چه کار باید کنند و نمی دانند که چه طوري و کجا باید مانع باشند. یکی از عوامل مهم این رفتار، هنجارهاي جامعه است که به والدین دیکته می کند که بچه را آزاد بگذارید و به او «نه» نگویید، به نظر کودك احترام بگذارید و مرتب از او نظر بخواهید!. به خصوص که این مطالب فرد به فرد منتقل می شود و به کل اصل مطلب گم می شود که اگر نه نباید به کودك گفته شود تحت چه شرایطی باید باشد. در رفتارهاي کنترل محور هم به نظر کودك احترام گذاشته می شود تحت عنوان مشارکت اما مشارکت تعریف شده است. قرار نیست کودك براي پدر ومادر خط مشی تعیین کند، به اندازه ي جثه اش و سنش و مهارت هایش، حد تعیین می کنیم و براساس آن حد در کارهاي ما مشارکت می کند و ما هم در کارهاي او مشارکت می کنیم. زمانی که از حالت والدین فعال تبدیل به والدین منفعل می شویم عنان و اختیار زندگی را در در اختیار بچه می گذاریم. انفعال مادر و پدر به کودك آسیب می زند چون در این حالت کودك جایگاه خودش و چهارچوب را نمی داند کجاست! در این حالت دچار اضطراب می شود. در رفتارهاي کنترل محور از تعادل خارج شده چهارچوب بسیار کوچک و خفه کننده است و در رفتارهاي آزادي محور از تعادل خارج شده چهار چوب یا خیلی بزرگ است و یا اصلاً وجود ندارد. در نتیجه ارتباط برپایه ي کودك سالاري شکل می گیرد، یعنی خواست کودك محور تربیت او می شود حتی گاهی محور زندگی والدین می شود. ساعت دو نیمه شب کودك بلند می شود و می گوید ساندویچ می خوام! پدر هم می رود و تهیه می کند! خیلی از این موارد داریم مثل: من خونه ي مامان بزرگ نمیام! باشه ما هم نمی ریم! امشب بریم رستوران! باشه بریم رستوران! به بچه ها قدرت تصمیم گیري می دهیم و امکان مشارکت می دهیم نه این که اختیار و تصمیمات زندگی را به آن ها بسپاریم. در هر دو گونه ي رفتار چه کنترل محور و چه آزادي محور اگر بعد کنترل را زیاد کنیم از محور مهرومحبت دور می شویم و اگر بعد آزادي را زیاد کنیم باز هم از محور مهرو محبت دور می شویم. به عنوان مثال یکی از حمایت هاي عقلانی، بازي است اما اگر از تعادل خارج شود تبدیل می شود به حالتی که امروزه حاکم است و بچه ها ي ما دائماٌ در کلاس هاي مختلف هستند و به خیال این که عقل بچه ها رشد کند دائم در مغزشان اطلاعات پر می کنیم. هر دو حالت رفتارهاي کنترل محور و آزادي محور از تعادل خارج شده به یک نتیجه منتج می شوند، خودپنداره ي کاذب و خود شیفتگی. این خطري است که خیلی بچه هاي ما را تهدید می کند. در سنین زیر سه سال به خصوص باید خیلی مراقب این نکته باشید. (ادامه دارد...) {قسمت46} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
. . حال به سمت رفتارهاي آزادي محور می رویم، والدینی که به بچه ها آزادي بیش از حد می دهند و از حد تعا
در دهه ي نود دانشگاه هاي امریکا کار تحقیقاتی کردند و روش را تغییر دادند به این ترتیب که اگر کودك کاري انجام داد و نتیجه ي مثبت داشت، این نتیجه ي مثبت را به کودك منتقل می کنیم و اگر نتیجه ي منفی داشت آن را به عوامل بیرونی منتقل می کنیم. اما براي کاري که کودك انجام داده، نه براي وجود یا شخصیت کودك. براي شکست ها عامل بیرونی در نظر می گیریم و فرصت سازي می کنیم که کودك بتواند دوباره تلاش کند، براي موفقیت ها عامل درونی در نظر می گیریم. یعنی به کودکی که شکست خورده می گوییم آهان یک عامل بیرونی باعث این مسئله شد حالا دوباره شروع می کنیم و عامل بیرونی را هم سعی می کنیم کنترل کنیم. ولی موفقیت ها را به خود کودك نسبت می دهیم. مثلاً یک لیوان آب به کودك می دهیم و آن را درست می برد سر جایش می گذارد «تو بردي قربونت برم لپتو بکشم» حالا اگر تو راه زمین خورد و لیوان افتاد و آب ریخت «آخ آخ افتادي آب ریخت! پات گرفت به لبه ي فرش» فرصت می دهیم بلند شود و دوباره امتحان کند؛ نمی آییم بگیم ببین چی کار کردي! عرضه ي یه لیوان آب بردن نداري! دست و پا چلفتی! لیاقت نداري پاشو جمعش کن ببینم!! در امریکا به این ترتیب در حال عمل هستند. این روش که به کودك القا می کنند که تو نابغه هستی تا در آینده نابغه شود، آسیب هاي خودش را 40 سال پیش درامریکا نشان داد ولی متأسفانه بقایایش در ایران باقی مانده و تحصیل کرده هاي ما به تلویزیون می آیند و می گویند به بچه ها بگویید نابغه! در حالی که بچه ها از این القاب هیچ درکی ندارند. خودپنداره ي انسان یک جاي ثابت شکل می گیرد و انسان برروي خودپنداره ي خودش می ایستد و یک خود ایده آل می سازد که اگر فاصله ي خودپنداره ي مثبت با خود ایده آل، مناسب و درست باشد انگیزه می دهد؛ در حالت تعادل و با رفتار درست والدین پله به پله خود ایده آل بچه ها مثل یک نردبان بالا می رود. زمانی که بچه ها کاري انجام می دهند به آن ها بگویید: عالیه، بی نظیره و تأیید بیجا کنید به خصوص در مقابل کاري که کودك اصلاً انجام نداده او را به ایجاد خودپنداره ي مثبت کاذب سوق می دهید و از خودپنداره به یک باره پرت می کنید بالا، بدون طی کردن دانه دانه پله هاي نردبان او را به یکباره به بالا پرت می کنید. این کودك انگیزه اش را از دست می دهد چون همیشه عالی و بهترین گرفته، خود ایده آلش پایین می آید چون تلاش می کرده که خوب باشه حالا بهترین درجه رو گرفته پس دیگه همه چیز برایش تمام می شود و انگیزه اي براي پیشرفت نخواهد داشت، به خصوص در حالتی که ما دائم کار تکراري کودك را تشویق و تمجید کنیم و دائم بگیم عالیه تو عالی هستی! (ادامه دارد...) {قسمت 47} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
تربیت فرزند نوردیده
در دهه ي نود دانشگاه هاي امریکا کار تحقیقاتی کردند و روش را تغییر دادند به این ترتیب که اگر کودك کار
. خودپنداره ي کاذب منفی مثلاً کودك نقاشی می کشد و به مادر نشان می دهد، در اکثر مواقع مادر می گوید : عالیه عزیزم آفرین!! حتی اذعان می کنند که بچه ي ما هر کاري انجام دهد من در تشویق او می گویم که عالی است! خوب این بچه دیگه انگیزه براي پیشرفت نخواهد داشت. در کارهاي بچه ها بگردید و ببینید چه نوآوري انجام داده آن را ببینید و ذوق کنید و تشویق کنید. در حالت عالی گفتن کودك این برداشت را می کند که من باید عالی شوم حالا مامان گفت که عالی شدم! خوب تموم شد دیگه! و دیگر رشد و پیشرفت نخواهد بود. گاهی نیز کودك هیچ کاري انجام نداده اما به او لقب «نابغه» می دهیم. خود پنداره ي کاذب مثبت شکل می گیرد در حالی که کودك هیچ کاري انجام نداده و به او این شخصیت تلقین شده. کودك دچار شخصیت تلقینی می شود، من نابغه هستم من با استعدادم، من قهرمانم و ....... در این حالت بچه دچار تکبر می شود، قدرت همبازي شدن با هم سن و سال هاي خودش را از دست می دهد چون این درك رو داره که «می دونید من کی هستم؟!». و مرتب این لقب ها را می گیرد و می رود بالا به سمت خودپنداره ي کاذب مثبت. نکته ي مهم این جا است که به هر میزان که والدین خودپنداره ي کاذب مثبت در ذهن کودك ایجاد می کنند، خود کودك خودپنداره ي کاذب منفی ایجاد می کند. خود پنداره ي واقعی در این حالت گم می شود و کودك یک نماي بیرونی می سازد که شامل خودپنداره ي کاذب مثبت است و یک نماي درونی می سازد که شامل خودپنداره ي کاذب منفی است. متأسفانه چه مثبت و چه منفی خود پنداره ي کودك را اغلب برپایه ي کاذب ایجاد می کنیم. کودك فکر می کند و در اثر القائات خودش را در بالا می بیند در حالی که خودش را در پایین ترین مرحله ي منفی قبول دارد و این فاصله ها باعث می شود انگیزه ي کودك از بین برود. در حالت تعادل کودك پله به پله از نردبان بالا می رود حال اگر بخواهیم از پله ي اول نردبان یکدفعه پایمان را روي پله ي آخر بگذاریم جز فشار و آسیب نخواهد بود و می برد. چه قدر بچه هایی را می شناسیم که با این که نمراتشون خیلی خوب بوده اما در دبیرستان بریدند! چه قدر آدم هایی را می شناسید دختر و پسر که در دبیرستان کمتر از رتبه ي یک کنکور قبول نداشتند اما موقع قبولی از دورترین شهرها و معمولی ترین رشته ها سردرآوردند! یک دفعه سقوط می کند! چرا بچه هاي ما در راهنمایی یا دبیرستان و دانشگاه می برند؟ چرا بی انگیزه و سرخورده می شوند؟ چون روش تربیتی اشتباهی حاکم شد که به کودك یا حتی بزرگسال ها القا کنید تا بشوند. چه قدر معضل دوقطبی بودن را شنیده ایم. من با بسیاري از پسران و دختران مبتلا به دوقطبی کار کردم، تقریباً اکثراً کسانی بودند که تحصیلات عالیه در خانواده هایشان خیلی مهم بوده و این بچه ها از اول تحت فشار تحصیلات عالیه بوده اند، بعد نتوانستند به تحصیلات عالیه برسند مبتلا به شخصیت دوقطبی شدند که شیدایی افسردگی هم می گویند. امروزه خیلی از جوان هاي درسخوان ما مبتلا به شیدایی افسردگی هستند که شدت و ضعف دارد. چون بین چیزي که می خواهند باشند و دلشان می خواهد و با آن چیزي که واقعاً قبول دارند، خیلی فاصله هست. و دچار توهم ذهنی می شوند که ریشه ي این مسئله از همین زیر سه سال گذاشته می شود چون شخصیت بچه ها در این سنین شکل می گیرد پس مراقب باشید که به بچه ها شخصیت کاذب ندهید. بگذارید بچه ها خودشان باشند. در مقابل کار بچه ها فقط واکنش نشان دهید و کارهایشان را توصیف کنید نه تفسیر. در بحث مشارکت هم گفتم بچه ها عاشق بیگاري هستند کار به آن ها بدهید و در مقابل انجام کار ذوق کنید نه بارك ا.. بگویید و نه جایزه بخرید و نه آفرین بگویید. کار بهشان بدهید حتی شده کار بیخودي و بیهوده ولی وقتی داره انجام میده ذوق کنید. "اینو ببر اون جا بذار اهان قربون قدت برم، نازتو برم من، این کاغذ رو بینداز تو سطل " بچه ها در این حالت دچار غرور سازنده می شوند «اگر من نبودم این ها چی کار می کردن؟!». این حالت به بچه ها اعتماد به نفس می دهد. (پایان) {قسمت48} [استادسلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده