هدایت شده از نور فاطمه
دست تقدیر گریه می کنه ای وای
داره شمشیر گریه میکنه ای وای
خاک گودال ضجه میزنه ای وای
آخرین تیر گریه می کنه ای وای
نور خورشید گریه می کنه ای وای
بس که تابید گریه می کنه ای وای
گفته مقتل جالس علی صدره
هر کی فهمید گریه میکنه ای وای
و علیک بالبکاء
بین اون شلوغیا تنها موند
وعلیک بالبکاء
نگران خیمه ی زنها بود
و علیک بالبکاء
چه غمی تو صورتش پیدا بود
و علیک بالبکاء
که سرش به دامن زهرا بود
یوماه، یوماه
سم مرکب گریه میکنه ای وای
مادر هر شب گریه می کنه ای وای
آسمون از داغ تو پریشون شد
بس که زینب گریه میکنه ای وای
موج دریا گریه میکنه ای وای
خاک صحرا گریه میکنه ای وای
همه رفتند مادرت کنارت هست
خود زهرا گریه می کنه ای وای
و علیک بالبکاء
تشنه لب بود و لب دریا بود
و علیک بالبکاء
بدنش زیر سم .....
و علیک بالبکاء
سر پیرهنش هم دعوا بود
و علیک بالبکاء
که سرش به دامن زهرا بود
یوماه، یوماه
کوه و هامون گریه میکنه ای وای
آسمون خون گریه میکنه ای وای
لب خشکت چشم به راهه بارون بود
داره بارون داره گریه میکنه ای وای
اون همه سنگ گریه میکنه ای وای
وسط جنگ گریه میکنه ای وای
دختر تو خیمه مونده بی تابش
شده دلتنگ گریه میکنه ای وای
و علیک بالبکاء
که زمین و آسمون گریونن
و علیک بالبکاء
خواهرش رسیده سرگردونه
و علیک بالبکاء
تو تنش نیزه رو می چرخونه
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی معرفت اوج میگیرد و فهم شاعر به کمال میرسد این چنین میسراید در حق نه بانویی از مخدرات اهل بیت بلکه در وصف یکی از کملین از اهل معرفت یعنی #سیدهزینب سلام الله علیها و جعلنا من خدام عرشها
عيان مي كرد راز دل، امان مي داد اگر وقتش
ميان قتلگه، كوتاه بود و مختصر وقتش
بجاي درد دل، كاري مهمتر داشت بر عهده
بيان عشق و شرح غم، بماند بعد در وقتش
قرار اين بود تا فتح برادر را كند كامل
غنيمت بود در آن معركه، از هر نظر وقتش
در آن دربار و آن بازار، با اينكه معطل شد
در آن ساعات طولاني، نشد هرگز هدر وقتش
اسارت رفت فرزند خليل الله؟؟؟ نه... هرگز
بتي در شام باقي بود زينب رفت سروقتش
تبر در بر، درآورد او دمار از روز شامي ها
قيامت را رقم مي زد چو مي شد بيشتر وقتش
هرآنكس جان خود را وقف زينب كرد طوبى له
و الا بي ثمر عمرش و گرنه بي اثر وقتش
شاعر: محسن رضوانی
https://eitaa.com/atraf_man
36946.mp3
3.05M
یا صاحب الزمان ...
اقا دیگه بیا الغوث الامان
فدای گریه هات یا صاحب الزمان
دلم گرفته ماتم خیمه ها
بیا که سینمون شده کربلا ای وای...
دل رئوف تو تحت فشاره و
زخم دل حسین مرهم نداره و
تو گریه میکنی برای حرم
فدای گریه هات پدر مادرم
آقا به ما بگو کجایی امشبو
فقط تو میشنوی صدای زینبو
صدای گریه ی همه تشنه ها
صدای پای عمه تو خیمه ها
اقا اگه بَدم برای آبروت
دست رو سرم بکش به خاطر عموت
به خاطر امیر صاحب علم
منو ببر برا دفاع از حرم ...
مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست
گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست
ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل
که در این دشت مرا قافله سالاری هست
من و این باغ خزان دیده خدا را چه کنم
همره لاله رخان - لاله تبداری هست
ساربان،تند مران قافله گلها را
که در این حلقه گل، نرگس بیماری هست
نیست اندیشه مرا، از سفر کوفه و شام
مهر اگر نیست، ولی ماه شب تاری هست
تشنه کامان بلا را، چه غم از سوز عطش
ساقی افتاده ولی، ساغر سرشاری هست
هستی ام رفته زکف، بعد تو یا ثارالله
هیچم ار نیست تمنای توام باری هست
تا به مرغان چمن، رسم وفا آموزد
یادگار از تو پرستوی پرستاری هست
با وجودی که بود بار جدایی سنگین
لله الحمد مرا روح سبکباری هست
گر چه از ساحت قدس تو جدایم کردند
هست پیوند وفا با تو مرا آری هست
باغبان چمن معرفت! آسوده بخواب
که مرا شب همه شب دیده بیداری هست
در نماز شب خود غرق مناجات توام
یار اگر نیست ولی زمزمه یاری هست
مبرید از چمن حسن (شفق) را بیرون
که در آنجا که بود جلوه گل خاری هست
چه میشود که سرانجام آن زمان برسد
و قطره نیز به دریای بی کران برسد
محرم است بیا تا که چشم مرده ما
برای گریه در این روضه ها به جان برسد
چقدر نزد تو با آبروست دستی که
برای خرجی این ماه بر دهان برسد
شبیه فاطمه خوشحال میشوی وقتی
برای مجلس جد تو میهمان برسد
به کربلای شب جمعه ات ببر ما را
خبر رسیده قرار است ساربان برسد
به عرش میرسد اقا صدای ناله تو
اگر به روضه گودال تو روضه خوان برسد
به خاک پیکر او اما راس او قرار شده
به شمر و حرمله، خولی و سنان برسد
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک جای سالم اندر آن پیکر ندارد
جایی برای بوسه مادر ندارد
ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم باران هم
ندارد شورِ اشکِ دیدهی ما را نمکدان هم
به دنبال دوای درد خود جایی نمی گردیم
که ای محبوب ما همواره درد از توست درمان هم
تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام
که بر تو می کند تعظیم حتی نا مسلمان هم
تو آن دست کریمی که گره وا می کنی از خلق
گره هایی که حتی وا نخواهد کرد دندان هم
من از آیات فجر و مریم و اسراء فهمیدم
که نازل شد برای روضه خواندن از تو قرآن هم
رسید از راه ایام وصال و پای من لنگ است
اگر لب تر کنی سوی تو آیم لَنگ لَنگان هم
نجف تا کربلا راهِ رسیدن تا خداوند است
خدایی که نخواهم یافت در حجِ فراوان هم
دلِ مجنون نه در گلزار، در صحرا شود آرام
ولی این روز ها پس می زند ما را بیابان هم
به انگور نجف محتاج تر از ما نخواهی یافت
چه انگوری که مثلش را نمی یابند مستان هم
عراقی ها به سمت بارگاهت راه افتادند
دری بگشای ای بابِ کرامت سوی ایران هم
مسیح از دور می آید کلیم از طور می آید
شبیه مور می آید عصاکوبان سلیمان هم
حرم محتاج زائر نیست وقتی مادرت باشد
که زهرا میزبان کربلای توست، مهمان هم
ضریحی در خراسان التیامِ زخمِ هجران است
کمال عجز را بنگر که محرومیم از آن هم
شکایت می کنم بر تو از این هجران طولانی
از این دنیای تلخی که ندارد قصد پایان هم
دلم سیر است از دنیا بگیر ای عشق جانم را
مگر پایان بگیرد در زمان مرگ هجران هم
هدایت شده از امیرحسین ثابتی
4_5875272642520417982.mp3
5.89M
هدایت شده از نور فاطمه
Safar - O Elallah - 128 - musicsweb.ir.mp3
16.89M
الى الله سفره الى الله
به سوی خدا، سفر به سوی خدا
حسیناه بدمنه حسیناه
ای حسین تو در خونمان جاری هستی
مشیناه دربک مشیناه
قدم گذاشتیم؛ در راه تو قدم گذاشتیم!
الى الله الى الله
به سوی خدا، به سوی خدا
القارات السبعه ضجت
در قاره های هفتگانه غوغا به پا شد
والکربلاء حسین حجت
و به زیارت کربلای حسین شتافتند!
الى الله الى الله
به سوی خدا، به سوی خدا
شراع السفینه.. یمشی بینه.. الکربله راح
بادبان کشتی ما را به سوی کربلا می برد
اعله باب المدینه.. سر لگینه.. ملتقى ارواح
بر دروازه شهر رازی یافتیم؛ میعادگاه جان ها را
ألنه الکره الارضیه.. منو اهل العزوبیه
از جهانیان پرسیدیم اهل جود و کرم کیستند؟
الزیاره الاربعینیه.. تگول الشاهد
زیارت اربعین شهادت می دهد
عراق حسین مد سفره.. من الموصل الى البصره
که عراقِ حسین از موصل تا بصره سفره خدمت گشود
لحد ماتوصل الحضره.. عراقک واحد
از لحظه حرکت تا رسیدن به بارگاه مقدس، عراقِ تو یکپارچه است
الحسین جننه الحسین.. عناوین حبنه عناوین
حسین؛حسین ما را مجنون کرد ... علمداران؛ عشقمان آن علمدارانند
مجانین اعقل مجانین.. بالحسین
دیوانه ایم؛ عاقل ترین دیوانگانِ حسین