می خواهم قلبم آرام گیرد...
✍️ گاهی انسان یقین دارد ولی دیدن به چشم قلب پریشان او را آرام می بخشد...
آقا جان! ما به شما یقین داریم اما می شود آرام پریشان قلب ما باشی؟
مثل حضرت ابراهیم علیه السلام که گفت: «بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» می خواهم قلبم آرام گیرد
مثل ابوبصیر که امامش را شناخت ولی گفت می خواهم بصیرتم زیاد شود: «قَالَ لِي هَلْ تَعْرِفُ إِمَامَكَ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَنْتَ هُوَ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ أُرِيدُ أَنْ تُعْطِيَنِي عَلاَمَةَ اَلْإِمَامَةِ قَالَ لَيْسَ بَعْدَ اَلْمَعْرِفَةِ عَلاَمَةٌ قُلْتُ نَزْدَادُ بَصِيرَةً»
مثل احمد بن اسحاق که گفت: «فَهَلْ مِنْ عَلاَمَةٍ يَطْمَئِنُّ إِلَيْهَا قَلْبِي» می شود قلبم آرام گیرد؟ و شما درآمدی و گفتید: «أنا بقیة الله فی أرضه و المنتفم من أعدائه...»
✍️خدایا ! پیامبر ما غایب است: «اللّهُمَّ إنّا نَشْكو إليكَ غَيْبَةَ نَبِيّنا» و ما در غیبت ۱۲۴ هزار پیامبر و ۱۲ امام به سَر می بریم و هیچ کدام را هم ندیده ایم و نه مانند حضرت ابراهیم پیامبر اولوالعظم تو هستیم و نه مانند احمد بن اسحاق و ابوبصیر که در عصر ائمه زندگی کردند و در این حال پریشان می گوییم: می خواهیم دل ما آرام گیرد که جزء به دیدار قراری ندارد: «و لا تَسكُنُ النُّفوسُ إلاّ عِندَ رُؤياكَ»
@noornama
📍همیشه نمی توان غم را پنهان کرد چون قلب آدمی توان حفظ آن غم را در خود ندارد و عرب به چنین غمی "بث" می گوید که حضرت یعقوب در فراغ حضرت یوسف اظهار کرد و شکوه خود را محضر خداوند سبحان بُرد: «قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ»
📍و ای صاحب ما! قلب ما نیز فراغ تو را تاب نمی آورد و بجاست که بگوییم:
«اللّهُمَّ إنّا نَشْكو إليكَ غَيْبَةَ نَبِيّنا و قِلّةَ عَدَدِنا و كَثْرَةَ عَدُوِّنا»
خداوندا! ما از نبودن پيامبرمان و فراوانى دشمنانمان و اندك بودن شمارمان به تو شکایت می کنیم
نــــــــــورنــما
💠 بازگشت روزگار جاهلیت(۱)
📍امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف روزگار جاهلیت می فرماید: «بأرض عالمها ملجم وَ جاهلها مکرم» در سرزمینی که دانای آن ملجم است و اما جاهلشان محترم و مکرم اند!
ملجم از "لجام" است و در فارسی "لغام" گفته می شود و آن وسیله ای است که دهان حیوان با آن بسته می شود؛ گویی در چنین روزگاری دهان عالم بسته است و نمی تواند سخن گوید و در مقابل جاهلی که از علم تهی است، مورد احترام قرار می گیرد و مردم چنان پروانه دور او گرد می آیند و سخنان او را می شنوند!
و در این روزگار بهره جاهل از این دنیا خوشتر و شیرینتر و گواراتر و بلکه آسانتر است:
بیا ساقی! که جاهِل را هَنیتَر میرَسَد روزی!
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امام صادق علیه السلام می فرماید: « الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ» دروغگو با برهانهای روشن هلاک گردد، و پیروانش بوسیله شبهات.
علامه ی مجلسی در معنای این روایت می گوید: «أريد بالكذاب في هذا الحديث إما مدعي الرئاسة بغير حق و سبب هلاكه بالبينات إفتاؤه بغير علم مع علمه بجهله و سبب إهلاك أتباعه بالشبهات تجويز كونه عالما و عدم قطعهم بجهله فهم في شبهة من أمر» منظور از کذاب در این روایت، مدعی ریاست(مدعی علم و سروری) ناحق است. دلیل هلاک شدن او با برهان های روشن، حکم کردن و فتوا دادن (دروغ گفتن) بدون علم و آگاهی است، در حالی که از جهل و نادانی خود با خبر است. دلیل هلاک شدن پیروانش با شبهات، عالم دانستن وی و یقین نداشتن به جهل وی است، پس در کار او شک و شبهه دارند...
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
«إن بین یدی القائم سنین خداعة، یکذب فیها الصادق و یصدق فیها الکاذب و یقرب فیها الماحل و فی حدیث و ینطق فیها الروبیضة...»
پیش از قیام قائم، سال هایی پر از خدعه و نیرنگ خواهد بود، افراد راستگو و صادق، تکذیب شده و دروغگویان تصدیق می شوند و شخص ماحل مورد احترام خواهد بود [و در حدیث دیگر است که فرمودند:] در آن اوضاع شخص روبیضه سخنوری می کند.
در روایت دیگر سلمان از رسول الله می پرسد: روبیضه چیست؟ و حضرت می فرماید: «یتکلم فی امر العامه» کسی که در امور عامه و کلی مردم سخنوری می کند(کنایه از اظهار نظر او در امور مهم و عام مردم در حالی که چنین جایگاهی ندارد).
https://eitaa.com/noornama
نــــــــــورنــما
نرم نرمک می رسد اینک بهار...
📍قرآن می فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»
"برکت" یعنی نعمات ثابت و زوال ناپذیر و از این رو به آب ساکن هم "برکه" می گویند. اما آیا این نعمات ثابت تاکنون تحقق یافته است؟ ادامه ی آیه پاسخ می دهد: «وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» این زمان هنوز فرا نرسیده و وقتی فرا برسد، زمین به بهار واقعی خود رسیده است.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امیرالمؤمنین وقتی می خواهند اسلام را توصیف کنند در نهج البلاغه می فرمایند: «فیه مرابیع النعم»
"مرابیع" به باران های اول بهار می گویند که نقش بسیاری را در شکوفایی طبیعت ایفا می کند و ابن ابی الحدید همین معنا را گفته است؛ زیرا دو نوع باران است:
هست باران از پی پروردگی
هست باران از پی پژمردگی
یک باران مثل باران بهاری است که واقعا درختان را پرورده و پرورش و رشد می دهد و یک باران مثل باران پاییزی است که درختان را خشک می کند
نفع باران بهاران بوالعجب
باغ را باران پاییزی چو تب
منفعت باران بهاری برای درختان باغ بسیار شگفت انگیز است و اصلا معجزه می کند؛ اما باران پاییزی برای درختان یک باغ مثال تب را دارد و در تب درختان را می سوزاند و خشک می کند.
و زمانی که اسلام به معنای واقعی اجرا شود، آنگاه بهار واقعی اسلام خواهد بود و همانند باران های اول بهاری جان های مردم را شکوفا خواهد کرد.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍اما شرط استفاده از باران و رایحه های بهاری این است که او خودش را در معرض آنها قرار داده باشد: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا» بدانید و توجه داشته باشید که نفحاتی از بارگاه حق به سوی شما در جریان است که خود را در معرض آنها قرار بدهید و آن رایحه های دلانگیز و دلآویز را سعی کنید استشمام کنید که آن رایحه و نسیم ها با شما کاری می کنند که نسیم سحری با غنچه های گل صبح می کند؛ یعنی مایه ی شکوفایی شما خواهند بود. و اگر خود را در معرض این رائحه ها قرار ندهید، وصف تیر را پیدا می کنید که به خطا رفته باشند، و اینگونه الطافی را که خداوند به سوی انسان فرستاده تا دل انسان را اسیر و شوریده خودش کند، به هدف اصابت نمی کند.
و از رایحه های الهی "عترت پیامبر" است و عترت در اصل ماده ای معطر در مشک آهو است که چنین آهویی فقط از گل های معطر و بهاری تغذیه می کند و اگر انسان از این عترت بهره بَرد به بهار واقعی خود رسیده است.
https://eitaa.com/noornama
نــــــــــورنــما
💠 کم خرج و بسیار کمک کننده
📍کم خرج و بسیار کمک کننده از صفات اصحابی بود که در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام جهاد کردند:
أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا صُرِعَ زَيْدُ بْنُ صُوحَانَ يَوْمَ اَلْجَمَلِ جَاءَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى جَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ فَقَالَ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ يَا زَيْدُ فَقَدْ كُنْتَ خَفِيفَ اَلْمَئُونَةِ عَظِيمَ اَلْمَعُونَةِ قَالَ فَرَفَعَ زَيْدٌ رَأْسَهُ إِلَيْهِ ثُمَّ قَالَ وَ أَنْتَ فَجَزَاكَ اَللَّهُ خَيْراً يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا عَلِمْتُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ عَلِيماً وَ فِي أُمِّ اَلْكِتَابِ عَلِيّاً حَكِيماً وَ إِنَّ اَللَّهَ فِي صَدْرِكَ لَعَظِيمٌ وَ اَللَّهِ مَا قَاتَلْتُ مَعَكَ عَلَى جَهَالَةٍ وَ لَكِنِّي سَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَةَ زَوْجَةَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ كَرِهْتُ وَ اَللَّهِ أَنْ أَخْذُلَكَ فَيَخْذُلَنِي اَللَّهُ.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: هنگامی که زید بن صوحان (رحمه الله) در روز جمل بر روی زمین افتاد، امیر المومنین (علیه السلام) آمد و نزد او نشست و فرمود: خدا تو را رحمت کند ای زید، تو کم زحمت و بزرگ کمک بودی. پس زید سرش را به سوی ایشان بلند کرده و گفت: خدا تو را جزای خیر دهد ای امیر مومنان، به خدا قسم تو را نمی شناسم مگر عالِم به خدا، و در امّ الکتاب علیّ حکیم، و این که خدا در سینه ی تو بزرگ است. به خدا قسم از روی جهالت به همراه تو نجنگیدم، بلکه از ام سلمه همسر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شنیدم که گفت: شنیدم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: هرکس من مولایش بودم، پس علی مولای اوست. خدایا دوست بدار هر که او را دوست دارد، و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد، و یاری کن هر که او را یاری کند، و خوار کن هر که او را خوار کند. به خدا قسم من نخواستم تو را خوار کنم تا خدا خوارم کند.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍کم خرج و بسیار کمک کننده همینطور از ویژگی بارز اصحاب سیاسی امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار می رفت:
خَرَجْنَا مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع)حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى صَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ فَإِذَا هُوَ عَلَى فِرَاشِهِ فَلَمَّا رَأَى عَلِيّاً(ع)خَفَّ لَهُ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ(ع)لَا تَتَّخِذَنَّ زِيَارَتَنَا إِيَّاكَ فَخْراً عَلَى قَوْمِكَ قَالَ لَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنْ ذُخْراً وَ أَجْراً فَقَالَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا كُنْتَ إِلَّا خَفِيفَ الْمَئُونَةِ كَثِيرَ الْمَعُونَةِ فَقَالَ صَعْصَعَةُ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا عَلِمْتُكَ إِلَّا إِنَّكَ بِاللَّهِ لَعَلِيمٌ وَ إِنَّ اللَّهَ فِي عَيْنِكَ لَعَظِيمٌ وَ إِنَّكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ وَ إِنَّكَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ
ابن نباته گفت: با حضرت امیرالمؤمنین بیرون رفتیم تا به خانه صعصعه بن صوحان رسیدیم. او در رختخواب خوابیده بود و همین که چشمش به علی افتاد، احترام کرد. امیرالمؤمنین به او فرمود: مبادا این دیدار ما را از خود مایه فخری قرار دهی بر قومت! عرض کرد: نه یا امیرالمؤمنین! ولی ذخیره ای برای آخرت و اجر و پاداشی محسوب می کنم. علی به او فرمود: ای صعصعه! به خدا سوگند تو مردی کم خرج و بسیار کمک کننده بودی. صعصعه عرض کرد: تو نیز یا امیرالمؤمنین! به خدا قسم شما را دانا و علیم نسبت به خدا میدانم و خداوند در نظرت بزرگ است و در قرآن کریم به نام علی حکیم یاد شده ای و نسبت به مؤمنین رؤوف و مهربانی.
و در نامه ۵۳ نهج البلاغه نیز امیرالمؤمنین علیه السلام خصوصیات کسانی که کم خرج و بسیار کمک کننده هستند را می شمارند و در نهایت می فرمایند: «أولئک أخف علیک مؤونه و أحسن لک معونه... فاتخذ أولئک خاصة لخلواتک و حفلاتک» که آنها کم خرج و در یاری بهتراند... آنان را از خواص و دوستان نزدیک و از رازداران خود قرار بده
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍ناگفته نماند که "خفیف المؤونه" به معنای "خفیف الحال" نیست و ممکن است کسی خفیف المؤونه باشد ولی خیف الحال نباشد؛ یعنی مال و بهره اش از دنیا فراوان باشد: «خفیف الحال أی قليل المال و الحظ من الدنيا»
https://eitaa.com/noornama
💠 صفات مومنانه | کم خرج و بسیار کمک کننده
عنه صلى الله عليه و آله ـ يَصِفُ المؤمنَ ـ : لطيفُ الحَرَكاتِ ، حُلْوُ المُشاهَدةِ ... يَطلُبُ مِن الاُمورِ أعلاها ، ومِن الأخلاقِ أسْناها ... لا يَحيفُ على مَن يُبغِضُ ، ولا يأثَمُ فيمَن يُحِبُّ ... قليلُ المؤونةِ ، كثير المَعونةِ ... يُحسِنُ في عملِهِ كأنّهُ ناظرٌ إلَيهِ ، غَضُّ الطَّرْفِ ، سَخِيُّ الكَفِّ ، لا يَرُدُّ سائلاً ... يَزِنُ كلامَهُ ، ويُخْرِسُ لسانَهُ ... لا يَقبَلُ الباطلَ مِن صديقِهِ ، ولا يَرُدُّ الحقَّ على عدوِّهِ ، ولا يَتعلّمُ إلّا لِيَعْلمَ ، ولا يَعلمُ إلّا لِيَعْملَ ... إن سلَكَ مَع أهلِ الدُّنيا كانَ أكيَسَهُم ، وإنْ سَلكَ مَع أهلِ الآخرةِ كانَ أورَعَهُم
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در وصف مؤمن ـ فرمود : حركات و رفتارهايش ملايم و مهربان است و ديدارش شيرين ... از هر چيز عاليترين آن را مى جويد و از خويها والاترينشان را ... بر دشمنش ستم نمى كند و به خاطر كسى كه دوستش دارد مرتكب گناه نمى شود، ... كم خرج و زحمت است و بسيار كمك و يارى مى رساند ... كارش را به خوبى انجام مى دهد به طورى كه گويى آن را مى بيند، چشمانش فروهشته است، دست بخشنده دارد، و دست رد به سينه سائل نمى زند ... سخنش را مى سنجد و زبان در كام مى كشد ... باطل را از دوستش نيز نمى پذيرد و حق را حتّى از دشمنش انكار نمى كند، دانش نمى آموزد مگر براى دانستن و نمى آموزد مگر براى عمل كردن ... اگر با دنياطلبان همراه شود زيركترين آنهاست و هرگاه با آخرت جويان برود پارساترين آنها.
https://eitaa.com/noornama
تاکید روایات به این خصوصیت - کم خرج و بسیار کمک کننده - برای مسئولین سیاسی و نظامی و بطور کلی برای مؤمنین حائز اهمیت است 🔺🔺
نــــــــــورنــما
💠 با خود مهربان باش | باکلاس باش
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «العالم من عرف قدره» عالم کسی است که قَدر خودش را بداند و مولوی بر طبق فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: قیمت هر کالایی را می دانید و با این حال اگر قیمت خود را ندانید احمقانه است:
قیمت هر کاله میدانی که چیست
قیمت خود را ندانی احمقیست
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «إنَّ أَنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ وَ إِنَّ أَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ أَعْصَاهُمْ لِرَبِّهِ»
خیرخواه ترین و نیک خواه ترین مردم نسبت به خودش(کسی که خودش را خیلی دوست دارد) مطیع ترین آدم ها در برابر پروردگار است و خیانت کار ترین افراد نسبت به خود معصیت کارترین افراد در برابر پروردگار است؛ یعنی معصیت خودزنی و گناه دشمنی با خود است.
"أنصح" از "نصح" به معنای خالص است و لذا به خیرخواهی خالصانه نصیحت گفته می شود و"أغش" از "غش" به معنای خیانت است
هیچ دشمنی به دشمنی نکند
آنچه را مرد بی خرد با خود
آدم های گنه کار آنچه که با خود می کنند هیچ دشمنی با آنها نمی کند چون از عقل تهی و خالی اند.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍شهید مطهری می گوید: منشأ بیشتر گرفتاریهای هر کسی خود اوست و هر کسی نسبت به خودش از بالاترین دشمنان خودش است(با خودش خصمانه رفتار می کند): «اعْدی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتی بَینَ جَنْبَیک»(ده گفتار ص ۶۵)
دشمن به دشمن آن نپسندد که بیخرد
با نفس خود کند به مراد هوای خویش
و بلکه به نص قرآن همه ی گرفتاری های انسان به خودش بازگشت دارد: «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ و مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» و اگرچه همه ی آنها به اراده ی حضرت دوست باشد:
سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست
که هر چه بر سرِ ما میرود ارادتِ اوست
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «قد خرقت الشهوات عقله» شهوات عقل انسان را خراب می کند چنانچه لباس فرسوده و خراب می شود. و چون شهوات در جدال با عقل پیروز گردند بر منزلگاه عقل می نشینند و لباس تازه ای را از جنس شهوت تن آدمی می کنند: «قَدْ خَلَعَ سَرَابِيلَ الشَّهَوَاتِ».
و حال آنکه گناه از پوستین تن آدمی نیز عبور می کند و به پوست بدن او رسیده و این پوست را پاره و پاره می کند: «وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَ» که "اقترف" از "اقتراف" است و یک معنایش از ریشه ی "قرف" است و عرب به کندن پوست درخت "قرف" می گوید؛ امیرالمؤمنین علیه السلام ارتکاب گناه را با واژه ی "اقتراف" بیان می فرماید؛ یعنی کسی که گناه می کند پوست خودش را با گناه می کَند و خودش را در معرض آسیب قرار می دهد.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍پس باکلاس باش! و بزرگ بدار خودت را نسبت به هر پَستی و گناهی: «اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الى الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا» که آنچه از دست می دهی نمی تواند برابری کند با آنچه از حقارت خود بدست آوردی.....
https://eitaa.com/noornama
#پیوست
آیت الله جوادی آملی می گوید:
هر كار خير يا شر انسان به خودش باز مي گردد، پس عبادات يا گناهان او به سود يا زيان خداي سبحان نيست: «اِن تَكفُروا أنتُم ومَن فِي الأرضِ جَميعاً»
اطاعت از خدا و پيامبر، انسان را به خداي متعالي نزديك مي كند و اين قرب، كمالي است بر اثر اطاعت؛ حتي مزد رسالت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه دوستي اهل بيت وي (عليهمالسلام) است: «قُل لا أسألُكُم عَلَيهِ أجراً اِلاَّالمَوَدَّةَ فِي القُربي»
پاداشي است به سود خود دوستداران: «قُل ما سَألتُكُم مِن أجرٍ فَهُوَ لَكُم».
مخالفت با خداي سبحان و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نيز در حقيقت ظلم به خويشتن است. قرآن كريم سرپيچان از دستورهاي الهي و اوامر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را اسراف كننده بر نفس مي خواند: «قُل يا عِبادِي الَّذينَ أسرَفوا عَلي أنفُسِهِم» چون حقيقت ظلم به نقص باز مي گردد.
كسي كه با گناه به خود ستم مي كند، به كمال خويش نقص وارد مي آورد. قرآن كريم در مورد دو باغي كه محصول كامل مي دادند و نقصي نداشتند، مي فرمايد: «كِلتَا الجَنَّتَينِ آتَت اُكُلَها ولَم تَظلِم مِنهُ شيئا» يعني از دادن ميوه هيچ نقصي نداشتند و كامل ثمر مي دادند، بنابراين گناهان نيز نقص مي آورند و راه تكميل اين نقصان توبه است.
📚 تسنيم، جلد 19
نــــــــــورنــما
💠 غریب
📍امام باقر علیه السلام فرمود: «يَا كَامِلُ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ» ای کامل !
مومن غریب است
مومن غریب است
و کسی که غریب باشد از عام و خاص همنشین ندارد تا با او گفت و گو کند:
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی بینم ز خاص و عام را
و به ناچار مهر به دهان می زند و خاموش می شود:
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم
و تو می بینی که گویا رنگ رخسارش تغییر کرده است:
به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون میدهد از رخسارم
این سرخی که در روی من می بینی و اگر می بینی صورت من گل انداخته، از شدت طرب و فرح نیست و بلکه این تصویر و انعکاسی از خون دل هایی است که خورده و می خورم و چه خون دلی تلخ تر از غربت و تنهایی و بی کسی؟ اینکه انسان خودش را وصله ی ناجور عالم ببیند و در هیچ کس درد دین نبیند و همه مست و مسحور دنیا طلبی باشند.
هیچ کس از خدا نگوید، هیچ کس از خدا نشوند. همه سو هوس، همه سو هوا، همه بی خیال، همه خواب. نه کسی تو را درک کند، نه کسی با تو صحبت کند...
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍 چنین مومنی هر کجا برود طالب ندارد چون برخلاف عالمی حرکت می کند که جزء درد دنیا چیز دیگری نمی شناسند؛ گویی ساعت عالم به سویی می رود و او به سوی دیگری. و در این هنگام تصویری خلق می شود که در آن دو عکس ظاهر است و هر کدام نسبت به یکدیگر وارونه اند و اگر بخش باطل اکثر باشد، مومن غریب می شود، همانگونه که امام صادق علیه السلام در مقابل اظهار غربت محمد بن مسلم فرمود: «إن المؤمن فی هذه الدار غریب و فی هذا الخلق المنکوس» مومن در این خانه غریب و در میان خلق وارونه است!
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍و این تنهایی و غربت ادامه یابد تا هیچ کس پیدا نشود و خداوند سبحان منافقان را شبیه مومنان می کند تا آنها از شدت غربت به وحشت نیفتند: «یا سماعه آمنوا علی فرسهم و أخافونی أما والله لقد کانت الدنیا و ما فيها إلا واحد یعبد الله ولو کان معه غیره لأضافه الله عزوجل إلیه حیث یقول: «إن ابراهیم کان أمة قانتا لله حنیفا و لم یکن و لم یک من المشرکین» فعبر بذلک ماشاءالله ثم إن الله آنسه بإسماعیل و إسحاق فصارو ثلاثة أما والله إن المؤمن لقلیل و إن أهل الکفر لکثیر أ تدری لم ذاک فقلت لا أدری جعلت فداک فقال صیروا أنسا المؤمنین یبثون إلیهم ما فی صدورهم فیستریحون إلی ذلک و یسکنون إلیه» سماعه بن مهران گفت، موسی بن جعفر فرمود: سماعه آنها در خانه هایشان آسوده هستند ولی مرا میترسانند و در ناراحتی قرار داده اند. بخدا قسم در این دنیا زمانی بود که بیش از یک نفر خدا پرست وجود نداشت اگر بیشتر از یک نفر وجود می داشت در این آیه او را هم اضافه می نمود. به ابراهیم میفرماید: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» به راستی ابراهیم، پیشوایی مطیع خدا [و] حق گرای بود و از مشرکان نبود، مدتی به تنهایی صبر کرد بعد خداوند او را بوسیله فرزندش اسماعیل و اسحاق دلگرم نمود و سه نفر شدند بخدا قسم مؤمن کم است ولی کفار زیاد هستند میدانی علت آن چیست؟ گفتم: نه فدایت شوم. فرمود: آنها شبیه مؤمنین هستند و با ایشان رفت و آمد دارند و اسرار خود را با هم در میان می گذارند مؤمنین خیال میکنند اینها هم با آنها هم عقیده هستند دلگرم می شوند و با آنها مأنوس می شوند و متوجه تعداد کم خود نمی شوند.
https://eitaa.com/noornama
#پیوست
📍علامه مجلسی در مورد روایت «إن المؤمن فی هذه الدار غریب و فی هذا الخلق المنکوس» می گوید: «في هذه الدار أي بين هذا الخلق غريب و إنما وصفهم بالنكس لأنهم انخلعوا عن الإنسانية فصاروا كالبهائم و الأنعام أو انقلبوا عن حدود الإنسانية إلى حد البهيمية أو هم منكوسو القلوب لا تعي قلوبهم شيئا من الحق أو هو كناية عن الخيبة و الخسران أو شبه أسوأ حالاتهم الروحانية بأسوإ حالاتهم الجسمانية أو أنهم لما أعرضوا عن العروج على معارج الكمالات الروحانية و قصروا نظرهم على الشهوات الجسمانية» یعنی در میان این خلق هم غریبی؛ و آنها را وارونه خواند، چون[بخش اکثر باطل] از آدمیت جدا شدند و مانند بهائم و چهارپایان گردیدند؛ یا از حدود آدمیت به مقام جانوری برگشتند؛ یا دلشان وارونه شده و چیزی از حق نمیفهمند؛ یا کنایه از نومیدی و زیانکاری است؛ یا بدترین حال روحی آنها را مانند کرده به بدترین حال جسمانی آنها؛ یا اینکه چون رو گرداندند از بالا رفتن به درجات کمالات روحانیه و تنها به شبهات جسمانیه نگرانند، گویا وارونه اند»
📚بحار ج ۶۴ ص ۲۴۶
📍علامه مجلسی در مورد روایت آخر می گوید: «قوله(ع)صيروا أنسا أي إنما جعل الله تعالى هؤلاء المنافقين في صورة المؤمنين مختلطين بهم لئلا يتوحش المؤمنين لقلتهم» این سخن امام ع که می فرماید «صیروا أنسا» منظور آنست که خداوند متعال این منافقین را به مؤمنین شبیه ساخته تا با آن ها رفت و آمد داشته باشند و مؤمنین از تعداد کم خود وحشت نکنند