#منتخب_الاثر(کتاب)
کتاب منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر نوشته آیتالله صافی گلپایگانی در موضوع امام دوازدهم است.
گزارش مختصری از محتوا؛
کتاب، مشتمل بر ده فصل است و هر فصل دارای چند باب در موضوعات مختلفی چون نص بر دوازده امام، نص بر امام عصر، تاریخ زندگی و چگونگی ظهور آن حضرت.
سبک مؤلف چنین است که هر روایت را به طور کامل با سلسله اسناد و ذکر نام منبع در ابتدای روایت آورده است. روایات هر باب به تفکیک شماره گذاری شده و میتوان مجموع روایات کتاب را شمارش کرد.
مؤلف در ابتدای کتاب خود، نام دهها منبع شیعی و سنی که از آنها بهره برده را آورده است هر چند در این میان از چند منبع خاص بیشتر بهره برده است.
منابع تحقیق مؤلف؛
منابع این کتاب عبارتند از مهمترین کتب روایی و تاریخی شیعه و عامه که غالبا مشتمل بر منابع کهن و اصول اولیه است هر چند در مواردی هم به کتب متاخر و حتی معاصر ارجاع شده است. کمال الدین، غیبت نعمانی و غیبت شیخ طوسی، کفایة الاثر، صحاح عامه از جمله این منابعاند.
شیوه تحقق مؤلف؛
مؤلف در این کتاب قصد جمع آوری روایات مربوط به امام عصر را داشته و اظهار نظر یا سخنی از خود ارائه نمیکند. در پایان هر باب به بقیه روایات مربوط به آن باب در منابع دیگر یا ابواب دیگر کتاب حاضر اشاره میکند. تنها در مواردی در پاورقی نکاتی را ذکر کرده است.
کتاب منتخب الاثر قابل توجه نویسندگان بعدی قرار گرفته و به آن ارجاع داده و از آن استفاده کردهاند.
@noornama
نــــــــــورنــما
💠 گل پژمرده
📍سعدی می گوید: گل هایی دیدم که بر روی گیاهان گنبدی شکل نشسته اند
دیدم گلِ تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رُسته
در کنار این گل های زیبا، گل پژمرده ای هم بود که مانند دیگر گل ها عطر و بویی نداشت و تعجب کردم که چرا این گل ناچیز در کنار این گل های تماشایی قرار گرفته است؟
گفتم: چه بود گیاهِ ناچیز
تا در صفِ گل نشیند او نیز؟
این گل پژمرده چون حرف های گزندانه مرا شنید، گفت: خاموش که مرد کریم به بزرگمنشی و بزرگواریِ خود حقِّ همسایگی و همخانگی را از یاد نمیبرد و از همنشینیِ تهیدستان روی بر نمیتابد
بگریست گیاه و گفت: خاموش
صحبت نکند کرم فراموش
اگر زیبایی و لطافت و عطری مانند دیگر گل ها ندارم، آخر با همه ی این توصیفات گیاهی از باغ های او که هستم
گر نیست جمال و رنگ و بویم
آخر نه گیاهِ باغِ اویم؟
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍سعدی این حکایت را از زبان خویش و گل پژمرده می آورد که در کنار گل های عطرآگین نشسته بود، و در روایت دیگر همین مضمون وارد شده است، آنگاه که امام کاظم علیه السلام با همه ی جلالت و بزرگواری خویش در کنار مرد روستایی بدچهره ای قرار گرفت و بر او سلام کرده و مدّتی طولانی با او گفتگو کرد، سپس به او گفت که اگر حاجتی برایش پیش آمد از آن مرد روستایی طلب می کند، پس شخصی به آن حضرت گفت: ای زاده رسول خدا، کنار چنین کسی می نشینی و رفع حاجت خود را از وی می خواهی، در حالی که او به شما بیشتر نیاز دارد [تا شما به او]؟ حضرت در پاسخ فرمود: «عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ- وَ أَخٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ جَارٌ فِي بِلَادِ اللَّهِ- يَجْمَعُنَا وَ إِيَّاهُ خَيْرُ الْآبَاءِ آدَمُ(ع)وَ أَفْضَلُ الْأَدْيَانِ الْإِسْلَامُ- وَ لَعَلَّ الدَّهْرَ يَرُدُّ مِنْ حَاجَاتِنَا» او بنده ای از بندگان خدا، و به حکم قرآن برادر، و در سرزمین خدا همسایه است، و پیوند میان من و او به واسطه بهترین پدران، حضرت آدم است، و به اسلام بهترین دینها است، و چه بسا روزگار، ما را محتاج او سازد، در نتیجه ما را پس از بالیدن بر او، در برابرش فروتن نماید. سپس این شعر را خواند: پیوند با کسی که در خور ما نیست کنیم، از بیم آنکه بی دوست و یار مانی
@noornama
نــــــــــورنــما
💠 مهاجرت
📍بیم و امید است که طبیعت و خوی آدم ها را خردمندانه می کند و انسان را به "زیست خردمندانه" می رساند
طبیعت شود مرد را بخردی
به امّید نیکی و بیم بدی
حاکمان یک جامعه نیز باید "خردمند" باشند؛ یعنی امید به نیکی ها و بیم از بدی ها داشته باشند و بترسند از ظلمی که می کنند. و اگر مردم از حاکمان خود این ویژگی ها را یافتند در اقلیم آنها پناه می گیرند و در غیر این صورت از آن اقلیم به سمت و سویی دیگر می روند
گر این هر دو در پادشه یافتی
در اقلیم و مُلکش پنه یافتی
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍اما مهاجرت فقط از روی دردمندی مالی و اجتماعی و صرفا از روی ستم نیست و گاهی دین دار است که می خواهد دین خودش را حفظ کند و از همین رو در گوشه ای عزلت می گیرد: «فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فَالْعُزْلَةُ» و در چنین شرایطی درمیباید که نمی تواند از مردم دوری کند، پس سکوت می کند: «فَإِنْ لَمْ تَقْدِرْ فَالصَّمْتُ» و اگر سکوت هم نتوانست اختیار کند، به قدر نیاز سخن می کند: «فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَالْكَلَامُ بِمَا يَنْفَعُكَ وَ لَا يَضُرُّكَ» و در آخر اگر این نیز ممکن نبود، پس لا علاج بايد اختيار سفر كند و از قريهاى به قريهاى و از شهرى به شهرى منتقل شود تا شاید به جایی برسد که دین خودش را در آنجا حفظ کند: «إِنْ لَمْ تَجِدِ السَّبِيلَ إِلَيْهِ فَالانْقِلَابُ وَ السَّفَرُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ» و نهایت توسط فرشتگان الهی نکوهش می شوند کسانی که می توانستند با مهاجرت دین خود را حفظ کنند اما چنین نکرده اند: «إنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيه»
@noornama
همه جای دنیا دارند کریسمس را جشن می گیرند با تمام رسوماتش و با درخت کریسمس و کادو و آرزوی «مری کریسمس».
۲۵ دسامبر یکی از تاریخ های مشهور تولد مسیح است! اما در سرزمینی که مسیح چشم به جهان گشود اکنون شنیع ترین جنایت ها در تاریخ بشر علیه بشریت و پیروان فلسطینی مسیح اتفاق افتاده است.
و آن افراد نایس که کریسمس را با همه ی آداب و رسومش دارند جشن می گیرند یک اشاره به فاجعه ای که در زادگاه مسیح اتفاق افتاده نکردند!
@noornama
💠 عدالت و انصاف(۱)
📍در ادبیات دینی و غیر دینی از دو واژه در افاده مفهوم عدالت استفاده شده است که یکی واژه «justice» به معنای "عدالت" است و واژه دیگر «fairness» به معنای "انصاف" است و واژه "قسط" نیز به انصاف نزدیک تر و هر دو از معنای سهم و نصف برآمده اند. و این تفاوت در میان اندیشمندان غیر مسلمان نیز مانند جان راولز مورد نظر بوده است.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍کلمه "انصاف" بیانگر نوعی از عدالت است که عقل به آن فرمان می دهد و قوانینی که در جوامع غیر دینی وضع می شود برآمده از این نوع عدالت است که در اندیشه اصلاح و قوام جامعه بوده است.
ولی نوعی از عدل وجود دارد که عقل آن را تحلیل نمی کند و انصاف به آن راه نمییابد که این نوع از عدل، جدای از وضع عقلی، وضع شرعی ایست. در این معنای ثانی، قوانین و احکام اسلامی حاکم است و اجرای این قوانین، اجرای عدل به حکم اسلامی است، مانند حکم قصاص که شرع بعنوان اجرای عدالت در برابر برخی از آسیب های وارده، وضع کرده است. بنابراین اجرای قصاص همان اجرای عدالت است؛ ولی اگر کسی خشم خود را کنترل کند و از روی عفو از قصاص و اجرای عدالت بگذرد، عنوان "احسان" را به خود می گیرد که این کار بالاتر از عدل و به تقوا نزدیک تر است: «الّذين ينفقون في السّرّاء و الضّرّاء و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و الله يحبّ المحسنين»(رجوع شود به تفسیر تسنیم ج ۱۵)
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍علامه ی مجلسی می آورد: «العدل ضدّ الجور و يطلق على ملكة للنفس تقتضي الاعتدال في جميع الأمور و اختيار الوسط بين الإفراط و التفريط و يطلق على إجراء القوانين الشرعية في الأحكام الجارية بين الخلق» عدل ضد جُور است، و نهادی است درونی که هر کاری را معتدل می کند و میانه افراط و تفریط را برمی گزیند. اجراء قوانین شرع در امور جاری بین خلق را عدل می گویند.
علامه ی مجلسی در این سخن به دو معنای عدل اشاره می دارد؛ نخست عدلی که به حجت درونی یعنی عقل فهمیده می شود و ثانی عدلی که مربوط به اجرای قوانین شرع است. و سپس ایشان، سخن خود را مستند به قول راغب می کند که می گوید: «قال الراغب العدل ضربان مطلق يقتضي العقل حسنه و لا يكون في شيء من الأزمنة منسوخا و لا يوصف بالاعتداء بوجه نحو الإحسان إلى من أحسن إليك و كفّ الأذيّة عمّن يكفّ أذاه عنك و عدل يعرف كونه عدلا بالشرع و يمكن أن يكون منسوخا في بعض الأزمنة كالقصاص و أرش الجنايات» عدل دو قسم است: یکی حسن عقلی دارد که هیچ گاه منسوخ نمی شود و به هیچ وجهی تجاوز صورت نمی گیرد، همچون احسان کردن به عوض احسان دیدن، و کف آزار از کسی که به تو آزار نمی رساند. دومین نوع عدل، آن است که از کلام شرع فهم می شود و چه بسا در زمانی نسخ می شود، همچون قصاص و ارش جنایات(بحار ج ۷۲ ص ۳۶).
@noornama