رجعت(۱) | رجعت در لغت
بحث رجعت از مسائل مهم اعتقادی پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است. و در طول تاریخ از زمان رسول الله(صلی الله علیه و آله) تاکنون شیعه را معتقد به رجعت دانسته اند و یکی از شاخصه های شیعه بودن را "اعتقاد به رجعت" گفته اند.
چه بسا اگر به کتب رجالی و تاریخی مانند «میزان الاعتدال» شمس الدین ذهبی و «سیر اعلام و نبلا» شمس الدین ذهبی و «لسان المیزان» ابن حجر عسقلانی و «تهذیب الکمال» مزی رجوع شود، در مییابید که بسیاری از روات، مانند جابر بن یزید جعفی را به دلیل اعتقاد به رجعت تضعیف و او را "رافضی" عنوان نهاده اند؛ اما اگر با عینک واقع نگرانه دید و دور از تعصب به این موضوع نگاه کرد، خواهیم یافت که رجعت چه در کتب شیعه و چه در کتب اهل تسنن و احادیث اهل تسنن و در کلام علمای اهل تسنن به وضوح پدیدار و هویدا است. و ما قبل از پرداختن به آنها ابتدا رجعت را معنا می کنیم.
رجعت از نگاه لغت، به معنای «بازگشت» است، یعنی برگشتن به جایی که پیش تر در آن جا بوده ایم. برخی از بزرگان دانش لغت در گزارش از معنای یاد شده و در کنار اشاره به اصل معنا(بازگشت)، به برخی از مصادیق آن نیز اشاره کرده اند، به طور مثال: لغوی بزرگ آقای خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب العین واژه ی رجعت را اینگونه بیان می دارد: «رجعت بازگشت مرد به اهلش بعد از طلاق است و گروهی معتقد به بازگشت به دنیا پیش از روز قیامت هستند». آقای خلیل بن احمد فراهیدی به دو معنا اشاره می دارد:
۱. رجعت در طلاق که محل بحث آن در فقه است
۲. رجعت در دنیا که یک موضوع اعتقادی است
عالم دیگری که به این مسئله اشاره کرده است، محمد بن یعقوب فیروزآبادی در کتاب القاموس المحیط است که رجعت را اینطور معنا کرده: «رجعت یعنی به بازگشت دنیا بعد از مردن اعتقاد داشتن و همچنین بازگشت مرد به زن خود پس از طلاق را گویند».
اما عالم دیگر با نام فخرالدین طریحی در کتاب مجمع البحرین، پس از اینکه به واژه ی رجعت می رسد اینگونه می گوید: «رجعت به فتح راء یعنی برگشت پس از مرگ و پس از ظهور مهدی»، گفتنی است که آقای طریحی شیعه بودند.
همچنین از دیگر لغاتی که با معنای رجعت مترادف هستند می توان به واژه "أوبه" اشاره کرد: «اشهد اني بکم مومن بایابکم موقن». یا واژه ی "کر" : «أیامُ الله عزوجلَّ ثلاثةُ: یومُ یقومُ القائمُ و یومُ الکرة و یومُ القیام»، یا واژه ی «ثابه» و به همین اعتبار به لباس "ثوب" گفته می شود چون بعد از آنکه لباس شسته می شود به بدن باز می گردد و به پاداش نیکوکاری نیز «ثواب» می گویند چون گویا همان اعمال نیک انسان است که بگونه ی پاداش برگشت دارد.
#نورنما
#رجعت
اللّهمَعجّللولیڪالفرج 🌱
#noornama
رجعت(۲) | رجعت در نگاه متکلمین شیعه
شیخ مفید در کتاب أوائل المقالات و در صفحه ی ۷۷ می نگارد: «خداوند گروهی از مردگان را به همان صورت هایی که در گذشته بوده اند به دنیا برمی گرداند، پس گروهی را عزیز و گروهی دیگر را ذلیل می کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت می دهد و مظلومین را بر ظالمین و ستمگران غلبه می دهد و این واقعه هنگام ظهور مهدی آل محمد علیهم السلام خواهد بود».
عالم و متکلم بزرگ شیعه سید مرتضی در کتاب جوابات المسائل الرازیه از کتاب رسائل الشریف جلد ۱ صفحه ی ۱۲۵ می آورد: «بدان عقیده ی شیعه چنین است که خداوند هنگام ظهور امام زمان علیه السلام گروهی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفته اند به دنیا بازمی گرداند تا آنان به پاداش یاری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نائل آیند و نیز برخی از دشمنان حضرتش را زنده می کند تا از ایشان انتقام گیرد و آنان برتری حق و منزلت پیروان حق را نگریسته و اندوهگین بشوند»
فقیه و محدث بزرگ، شیخ حر عاملی در کتاب الإیقاظ صفحه ی ۲۹ می نگارد: «بدان مراد از رجعت زندگی بعد از مرگ و پیش از قیامت است، این معنا به ذهن متبادر می شود و علما نیز به آن تصریح کرده اند چنانچه از استعمالات آنها فهمیده می شود و در برخی از احادیث به آن تصریح شده است. بحث رجعت این چنین است».
از علمای معاصر می توان از مرحوم مظفر نام بْرد که ایشان در کتاب عقاید الإمامیه صفحه ی ۱۲۹ می نگارد: «عقیده ی شیعه در رجعت بر اساس پیروی از اهل بیت چنین است: خداوند عده ای از کسانی را که در گذشته از دنیا رفته اند به همان اندام و صورت پیشین زنده کرده و به دنیا بازمی گرداند و به برخی از آنان عزت می دهد و پاره ای را ذلیل و خوار خواهد کرد و حقوق حق پرستان را از باطل پرستان می گیرد و داد ستم دیدگان از ستم گران می ستاند...»
از علمای دیگر، می توان به شیخ علی آل محسن صاحب کتاب اثبات الرجعة اشاره نمود که ایشان در صفحه ی ۹ می نگارد: «رجعت اعتقادی ایست به این معنا که اقوامی در آخرالزمان به این زندگانی دنیوی بازمی گردند از پس مرگشان و در این دنیا برای بار دوم زندگی کرده و به مرگ طبیعی یا با شهادت می میرند و یا کشته می شوند و استناد داده ما را به پاره ای از روایات است که دلالت آن روایات به این صورت است که ائمه ی دین و مومنین محض و کفار و منافقین محض در کفر و نفاق رجعت خواهند کرد»
#نورنما
#رجعت
اللّهمَعجّللولیڪالفرج 🌱
@noornama
رجعت(۳) | جایگاه رجعت در اعتقادات شیعه
همانطور که گفته شد، شیعیان را بوسیله ی اعتقاد به رجعت می شناختند و بدین وسیله روات معتقد به رجعت را به جرم شیعه بودن طَرد می کردند؛ مانند جابر بن یزید جعفی که هزار حدیث می دانست؛ ولی از او به همین علت حدیث نمی آوردند: «سمعت حریرا بقول لقیت جابر بن یزید جعفی فلم اکتب عنه لأنه کان یؤمن الرجع».
رجعت نزد شیعیان فراتر از یک اعتقاد ساده است و بلکه طبق روایات رسیده، رجعت را از ضروریات شیعه شمرده اند که اگر کسی معتقد به رجعت نباشد، شیعه بودن نیز از او سلب می گردد: «لیس منا من لم یؤمن بکرتنا» از ما نیست کسی که ایمان به بازگشت ما ندارد(من لا یحضره الفقیه ج۳ ص ۴۵۸) و در روایت دیگر شرط مومن بودن ایمان به رجعت است: «من أقر من سبعة أشياء فهو مؤمن و الإيمان بالرجعة» هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد مومن است و یکی از آنها ایمان به رجعت است (وسائل الشیعه ج 24 ص 132 ح 30164).
علمای شیعه نیز از طریق روایات، به ضرورت اعتقاد رجعت رسیده اند:
۱. شیخ مفید می گوید: «اما فرمایش معصوم که بیان داشتند: هر کس قائل به رجعت ما نباشد از ما نیست به این معنا است که از آن اراده کرده است مسئله ی رجعت را که عبارت است از اینکه خداوند گروهی از آل محمد را پس از مردن و پیش از قیامت زنده می کند و این اعتقادی ایست که تنها مختص به مذهب آل محمد علیهم السلام می باشد»(المسائل السرویه ج ۷ ص ۳۲)
۲. شیخ طوسی می گوید: «پیامبر ما و ائمه معصومین همراه با گروهی از امت های گذشته و آینده باز خواهند گشت و بر این اعتقاد آیات و روایات فراوانی دلالت دارد و خداوند که فرمود: و روزی که برمی انگیزیم از هر امتی گروهی را، پس اعتقاد به رجعت لازم است»(رسالة عقائد الجعفرية ص ۲۵۰)
۳. شیخ حر عاملی می گوید: «از جمله ادله ای که رجعت را صحیح و ضرورت آن را بر هر آشنا با اخبار مسلم دانسته این است که در هیچ یک از ضروریات مثل وجوب نماز و حرمت زنا بیش از رجعت حدیث وارد نشده و شاهد این گفته روایات علمای اهل سنت چون فخر رازی، زمخشری، ابن ابی الحدید معتزلی و شهرستاتی صاحب الملل و و النحل می باشد که در کتاب های خود شیعه را معتقد به رجعت دانسته اند» (الإیقاظ ص ۶۷)
۴. لغوی بزرگ شیعه، فخرالدین طریحی می گوید: «رجعت از ضروریات مذهب امامیه است و شواهد و روایات وارده از اهل بیت علیهم السلام در این زمینه مشهور تر از آن است که لازم به یادآوری باشد، حتی از ائمه علیهم السلام وارد شده است که هر کس به رجعت ما اقرار نداشته باشد از ما نیست»(مجمع البحرین)
#نورنما
#رجعت
اللّهمَعجّللولیڪالفرج 🌱
@noornama
رجعت(۵) | تأویل رجعت
سید محمد صدر در مورد رجعت تأویلات و بیانات شاذی دارد و رجعت را به معنای بازگشت ائمه با بدن ظاهری می داند(تاریخ ما بعد الظهور ص ۸۵۹) در حالی که این سخن با کثرت روایات و دلالت آنها سازگار نیست.
۱. سید مرتضی می گوید: «اما آنها که رجعت را تأویل کرده و گویند: مراد بازگشت دولت ائمه علیهم السلام است و نه بازگشت مردگان به دنیا، چون نمی توانند رجعت را ثابت کنند دست به تأویل می زنند ولی اینجا تأویل راه ندارد زیرا دلیل آن ظواهر اخبار نیست که قابل تأویل باشد بلکه امری حتمی و قطعی ممکن نیست مدرکش خبرهای واحدی باشد که یقین آور نیست، دلیلش اجماع امامیه است که به اتفاق معتقدند که هنگام قیام حضرت مهدی خداوند جمعی از دوستان و عده ای از دشمنان خود را زنده می کند، بنابراین مطلب قطعی و حتمی ایست و احتمال ندارد که تأویل پذیر باشد»(رسائل المرتضی ص ۱۲۵)
۲. شیخ حر عاملی می گوید: «حدیث های متواتری که در کتاب های معتبر از پیغمبر و أئمه علیهم السلام نقل شده که اغلب صریح است و به هیچ وجه قابل تأویل نیست، و چون این تعداد صریح است در ما بقی هم تأویل راه ندارد، و اگر این احادیث قابل تأویل باشد همه حدیث ها را می توان تأویل کرد، حتی روایاتی که امامت ائمه را تعیین می کنند چون اغلب آنها قابل تأویل است ولی به حکم حدیث های صریح و اجماع علما لفظ باید بر معنی حقیقی حمل شود و تا ممکن است نباید از ظاهر کلام دست کشید، و چون نیک بنگری حدیث های رجعت دست کمی از حدیث هایی که دلیل بر امامت یکی از ائمه است ندارد و اگر می خواهی حدیث های کتاب عیون الاخبار(راجع به امامت حضرت رضا علیه السلام) را با حدیث های که ما درباره ی رجعت جمع کرده ایم بسنجی سپس خود انصاف ده که کدام صریح تر است»(الایقاظ ص ۳۰)
۳. مرحوم طبرسی می گوید: «وانگهی رجعت تنها با اخبار ثابت نمیشود تا قابل تأویل باشند. بلکه اجماع شیعۀ امامیه بر آن است و اخبار هم مؤید اجماع است»(مجمع البیان ج ۱۸ ص ۱۴۶)
#نورنما
#رجعت
اللّهمَعجّللولیڪالفرج 🌱
@noornama
شیخ حر عاملی نیز در کتاب الإیقاظ از هر گونه تأویل در حقیقت رجعت بازمی دارد و با رَد اشکال رجعت با بدن مثالی، آن را با جسم زمینی می داند:
اما تأويل رجعت به اينكه مراد برگشتن روح به بدن مثالى است (يعنى بدنى شبيه همين جسم اما بسیار لطیف تر)، اين هم از چند جهت باطل است.
اول: اين نوعی تناسخ است چون تناسخ یعنی تعلق گرفتن روح به بدن ديگرى در همين دنيا، و نصوص متواتر و اجماع بر بطلان آن دلالت می کند، و عجب اينجاست كه منكر رجعت به خيال اينكه رجعت سر از تناسخ در مى آورد خود گرفتار تناسخ شده.
دوم: تصريحات فراوان گذشته به اینكه اهل رجعت از قبرهایشان خارج می شوند و خاك از سر مي افشانند و شبیه اين تعابير (که هرگز با بدن قالب مثالی سازگار نيست).
سوم: اين تأویل خلاف ظاهر است، و دلیلی برای صرف نظر از ظاهر احاديث وجود ندارد.
چهارم: اگر روح به بدن ديگر تعلق گيرد، اگر اين انسان همان انسان اول باشد همان مفاسدى كه آنها برای رجعت ادعا می کردند لازم آيد، و اگر شخص ديگرى باشد انتقام از او به وسیله زدن و كشتن و اهانت و دار كشيدن و سوزاندن و امثال آن جایز نيست چون اين بدن گناهى نكرده، غیر از اینکه لازمه اش مکلف بودن فرد رجعت کننده به دنیاست و همان اشکالات گذشته پیش می آید (که ممكن است امثال معاویه و يزيد توبه كنند).
و اگر انسان دوم غیر از اولی باشد اصلاً احادیث رجعت بر او صدق نمی کند، اما عذاب برزخ، مربوط به روح است، نه جسم (تا اشكال شود: آنجا هم بدن برزخى گناهى نكرده كه عذابش كنند).
پنجم: سبب اين تأويل آنست كه خيال كرده اند اگر روح به بدن اول برگردد بايد تكليف هم دوباره بيايد، ولى گفتيم كه تكليف در رجعت حتمى نيست، ممكن است باشد ممكن است نباشد.
ششم: گذشت که گفتیم طبق احاديث هر چه در امتهاى گذشته بوده بدون كم و زياد در اين امت هم هست، و رجعت های مكرری که در آنها رخ داده قطعاً با بدن مثالى نبوده است.
#نورنما
#رجعت
اللّهمَعجّللولیڪالفرج 🌱
@noornama