eitaa logo
نــــــــــورنــما
2.5هزار دنبال‌کننده
115 عکس
128 ویدیو
5 فایل
نـــــــــورنــما #نورنما #امامت #مهدویت #امام_زمان #فرق_انحرافی ارتباط با مدیر کانال @aghs13 کانال ما در تلگرام https://t.me/noornama2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 فریاد بلند و آرام حق! امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی به حکومت ظاهری رسیدند، به ابو الهيثم و عمار ياسر و عبد اللّٰه بن ابى رافع دستور دادند که به حساب بیت المال رسند و بطور مساوی آن را بین مردم تقسیم کنند. طلحه و زبیر وقتی از این اقدام حضرت آگاه شدند نزد ایشان آمدند و بعد اعتراض به بهانه ی حج روانه ی بصره شدند و سپس جنگ جمل را آفریدند. و امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از پایان جنگ جمل فرمود: - بنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْمَاءِ به سبب ما راه یافتید در تاریکی محض "اهتدیم" از "اهتداء" به معنای راه یافتن است. عرب به تاریکی "ظلمت" می گوید و اگر این تاریکی خیلی شدید باشد از"ظلماء" استفاده می کند. - وَ تَسَنَّمْتُمْ الْعَلْي و بوسیله ی ما بالا رفتید بر بلندای بلندی "سَنَّمْتُمْ" از "تسنم" است و تسنم یعنی بالا رفتن. "الْعَلْي" به جای خیلی بلند گفته می شود. - وَ بِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السَّرَارِ  و به سبب ما وارد صبح سعادت شدید و به صبح روشنی رسیدید و از آن شب های تاریک بی ماه رهایی و خلاصی یافتید "انْفَجَرْتُمْ" از "انفجار" و از "فجر" یعنی سپیده دم. "انفجار" یعنی وارد سپیده دم و صبح شدن، عرب به کسی که شب را به صبح می رساند "انفجر" می گوید. "سرار" به آن شب های پایانی ماه گفته می شود که اثری از ماه نیست و لذا همه چیز پوشیده است و در اینجا کنایه از تاریکی مطلق است. - وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ الْوَاعِيَةَ کر باد گوشی که نفهمید آن فریاد بلند را " وقر" از "وَقر" به معنای سنگینی است؛ عرب به سنگینی و کر شدن گوش تعبیر به "وَقْر" می کند. "سمع" یعنی شنیدن و گاهی به خود گوش گفته می شود."یفقه" از "فقه" به معنای فهمیدن. "واعیه" فریاد بلند. سعدی می گوید: دیده را فایده آن است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را فایده ی چشم این است که انسان بتواند دلبر و محبوب خودش را ببیند و اگر نبیند چه ارزشی دارد، درست مانند سر: سر که نه در راه عزیزان رود بار گران است کشیدن به دوش و امام علیه السلام همین حقیقت را درباره ی گوش می گوید و می فرماید: گوشی که نشوند آن صدای بلند را کر باشد؛ صدای بلند عالم که خدا را فریاد می زند ولی او نمی شنود که اگر او کر باشد که خیلی بهتر است. امیرالمؤمنین علیه السلام بجای "شنیدن" از "فهمیدن" استفاده می کند، یعنی می بایست شنیدن زمینه فهمیدن باشد و نه مثل کافران که مانند چهارپایان فقط صدا و فریاد چوپان را می شوند بی آنکه ادراکی و فهمی از گفته ی چوپان ببرند: «و مثل الّذين كفروا كمثل الّذي ينعق بما لا يسمع إلاّ دعاءً و نداءً صمٌّ بكمٌ عمي فهم لا يعقلون» "ينعق" اسم مصدر آن نُعاق، فرياد و نهيبي است كه چوپان براي منع و بازداشتن بر سر گوسفندان مي‌زند. "صمّ" اين واژه جمع اصمّ و به معناي ناشنوايان است؛ کسانی که سخنان رهایی بخش انبیاء را نمی شنوند، آنان هرچند که سخن انبیاء را هم بشوند مانند گوسفندانی می مانند که فهم و ادراکی از سخنان چوپان نمی برند. "بُكْم" جمع أبكم و به معناي گنگ و كساني است كه قدرت سخن گفتن ندارند؛ کسانی که کلام حق بر زبانشان جاری نمی شود. - كَيْفَ يُرَاعِي النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّيْحَةُ و چگونه توجه کند صدای آرام و ملایم را کسی که کر کرده است او را فریاد بلند "يُرَاعِي" از "مراعات" یعنی توجه کردن. "نبأ" به صدای آرام و نرم و ملایم گفته می شود. "أَصَمَّتْهُ" از "اصمام" به معنای کر کردن امیرالمؤمنین علیه السلام دعوت خودش را به نبأ و صدای ملایم تشبیه می کند و زرق و برق دنیا را به صیحه تعبیر می کند و می گوید: کسانی که کر کرده است آوازه ی دنیا آنها را چجوری می توانند صدای نرم و آهسته ی علی را بشنوند؟ - رَبَطَ جَنَانٌ لَمْ يُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ استوار باد جان و قلبی که جدا نکرده است او را از خدا، زیر و بم ها و اضطراب زندگی ربط" از "رَبْط" به معنای اتصال. " جِنان" بهشت "جَنان" روح و قلب. "يُفَارِقْهُ" از" مفارقه" به معنای جدا کردن. خَفَقَانُ" اضطراب اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عدالت(۳) | راز تاکید روایات مهدوی بر روی عدالت حضرت مهدی 📍عدالت از جنبه ی حکم عقلانی عدل، برای همه ی انسان ها قابل فهم است و چه بسا فهم انسان ها از ظلم نیز کمتر از این نوع عدل نباشد؛ زیرا بیشترین رنج را مردم تاریخ از ظلم بُرده اند: «یعرفُ شِدَّةَ الْجَوْرِ مَنْ حُكِمَ بِهِ عَلَيْهِ». و همین دو فهم باعث می شود که بیشتر مردم بی آنکه شخص نازنین حضرت مهدی علیه السلام را بشناسند، منتظر عدالت مهدی علیه السلام باشند و این انتظار مهم است؛ چرا که انتظار به معنای دوم انتظار آرمانی است، آرمانی بنام عدالت! 📍اما انسان هایی که نسبت به وجود نازنین حضرت آگاهی و معرفت دارند، از یک نوع فهم سومی نیز برخوردار اند. و آن فهم از عدالت نبوی و علوی است که نِمود بیرونی آن عدالتی بود که زمین روزگاری به خود دید. 📍بنابراین اغلب مردم حداقل از دو نوع فهم به حکم عقلانی عدل برخوردارند و همین دو فهم، سبب پذیرش حضرت مهدی علیه السلام از سوی مردم می شود و روایات نیز بعلت توجه و فهم بیشتر مردم به این واقعیت، از عدالت گفته است و حضرت را با عدالتی که دارد معرفی می نماید. 📍و شاید رساترین عبارت در رساندن این مقصود، عبارتی از دعای افتتاح باشد: «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ» استفاده از "عدل" بجای "عادل" از روی قوت است؛ گويا او خود عدالت است و گویا همه ی عالم در انتظار اویند! اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
🔶 ظرف ها و قالب های متفاوت 📍امام هادی علیه السلام می فرماید: «مؤمن بسرکم و علانیتکم و شاهدکم و غائبکم و اولکم و آخرکم» به نهانِ شما و آشكارِ شما ، و ظاهرِ شما و غايب شما ، و نخستينِ شما و آخرين شما ، باور دارم 📍اول بودن، آخر بودن، مخفی بودن، آشکار بودن، ظاهر بودن و غايب بودن، همه ی اینها قالب و ظرف است و آنچه که در همه ی این قالب ها و ظرف ها اهمیت دارد "ایمان" است و بنابراین کسی که به امام ظاهر ایمان نیاورد نمی تواند به امام غایب نیز ایمان داشته باشد. مانند آبی که در ظرف های مختلف ریخته می شود و تنها ظرف این آب ها است که متفاوت اند. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 تحلیل امیرالمؤمنین در برابر تحلیل‌گران دروغگو امیرالمؤمنین علیه السلام در آخرین کلمات خود می فرماید: - حَتَّى يَظُنَّ الظَّانُّ أَنَّ الدُّنْيَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِي أُمَيَّةَ کار بجایی رسیده است که گمانه ظنی می کنند و تحلیل می کنند آن کسانی که گمانه زن و تحلیل گر روز اند و تحلیل آنها این است که دنیا مانند شتر معقوله است برای بنی امیه - "معقوله" به شتری گفته می شود که پای آن را با ریسمان می بندند و پایی که با ریسمان بسته شده باشد تا ابد نمی تواند حرکت کند؛ گویی دنیا نیز مانند این ‌شتر برای بنی امیه می ماند که تا ابد حکومت این دنیا را در اختیار خواهند داشت. - "بنی امیه" شهر مکه بزرگی بنام عبد مناف داشت و خداوند به عبد مناف دوگلویی عطا کرد که نام یکی هاشم و نام دیگری را عبد شمس نهاد. هاشم بسیار کریم بود بقدری که ایام حج به کعبه تکیه می زد و می گفت: ایام حج است و میهمانان خدا اندک اندک از راه می رسند و بگذارید روز هایی که اینجا هستند به خوشی بگذرانند و برای این مقصود من هر چه دارم هزینه می کنم و شما هم هر چقدر که می توانید هزینه کنید و ای کاش خود داشتم و از شما چیزی طلب نمی کردم. بله! او بقدری کریم بود که مردم او را "سید" نامیدند و به بچه های او هم بچه های سید گفتند. و خداوند برای هاشم کریم در نسلش سنگ تمام گذاشت و فرزندی بنام عبدالمطلب عطا کرد و به عبدالمطلب فرزندی بنام عبدالله و به عبدالله فرزندی بنام محمد و به او فرزندی بنام فاطمه ی زهرا عطا فرمود. فرزند دیگری نیز به عبدالمطلب داد بنام ابوطالب و به ابوطالب فرزندی به نام علی. عبد شمس بچه ای بنام امیه داشت و امیه فرزندی بنام حرب و حرب فرزندی بنام ابوسفیان و ابوسفیان فرزندی بنام معاویه و معاویه فرزندی بنام یزید. در میان این فرزندان، امیه نسبت به عموی خویش که هاشم باشد سخت حسادت می کرد و مدتی هم مانند هاشم کریمانه رفتار کرد ولی در میان مردم جایگاه پیدا نکرد و بنی امیه هم مانند امیه نسبت به هاشم و بچه های هاشم دنیای حسادت بودند. و لذا یک طرف بنی هاشم بود که همیشه مورد حسادت بودند و طرف دیگر بنی امیه. البته نظریه ی دیگری نیز وجود دارد که طبق آن عبد شمس اساسا عرب نبوده و طبق سنتی که در عرب بوده، بعنوان یک بَرده ی باهوش به فرزندخواندگی یک عرب درآمده است. - تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا و این شتر همیشه شیر خودش را نثار بنی امیه می کند - "تمنح" از "‌منح" به معنای بخشیدن - وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا و وارد می کند آنها را بر صف(چشمه زلال) دنیا - وَ لَا يُرْفَعُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَيْفُهَا و گمان برده است آن گمانه ظن که برداشته نمی شود از این امت تازیانه و شمشیر بنی امیه(گمان برده است که تازیانه و شمشیر آنها همیشه بر سر مردم است) - وَ كَذَبَ الظَّانُّ لِذَلِكَ که این آدم گمانه ظن هم به خودش دروغ گفته است و هم به دیگران. سعدی می گوید: آنچه دیدی بر قرار خود نماند و این چه بینی هم نماند بر قرار نخیر! آنچه دیدی با همه ی جلالت و قدرتی که داشت، شتر معقوله نیست - بَلْ هِيَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِيذِ الْعَيْشِ يَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً ثُمَّ يَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً. بلکه این حکومت بنی امیه آب دهان کم و کثیفی است که نامش را گذاشتند عیش لذت بخش و می چشند آن را یک مقطعی(همیشگی و معقوله نیست) و بعد این حکومت را همگی آنها پرتاب می کنند(یک شبه همه ی حکومت را از دست می دهند) و آنگونه شد آنچنان که امیرالمؤمنین علیه السلام پیش بینی کرد -"مَجَّةٌ" به آب دهان گفته می شود که آب دهان کم و تلخ است - " يَلْفِظُونَ" از" لفظ" به معنای پرت کردن اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب شناسی مهدوی | اثبات الرجعه فضل بن شاذان 🔻جایگاه فضل بن شاذان: فضل بن شاذان به قدری شخصیت مهمی است که امام حسن عسکری فرمود: «أَغْبِطُ أَهْلَ خُرَاسَانَ لِمَکَانِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ کَوْنِهِ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ»(📚رجال کشی ص 542) من به سبب موقعیت فضل بن شاذان و حضورش در میان اهل خراسان، به آنها غبطه می خورم. وفات ایشان در اوایل ۲۶۰(۹۵ ساله) بوده است، زیرا جمعی از اهالی خراسان نزد حضرت در سامرا رفتند و حضرت فرمود: «رحم الله الفضل» و اهالی خراسان گفتند حال فضل خوب بود و حضرت فرمود: «رحم الله الفضل» و چند روز بعد این ملاقات، امام حسن عسکری علیه السلام شهید شدند، بنابراین تاریخ وفاتش ربیع الاول 260 هجری قمری است. نجاشی می گوید: «جلالت قدر او مشهور تر از آن است که ما آن را وصف کنیم» (📚رجال نجاشی ص 307) علامه حلی می گوید: «او رئیس طائفه ی امامیه است و بزرگوار تر از آن است که کسی بر ایشان خرده بگیرد» (📚رجال ص ۱۳۳) علامه مامقانی می گوید: «همه رجالیون او را توثیق نموده و از جلالت قدر او سخن گفته اند» (📚تنقیح المقال ج ۲ ص ۹). فضل بن شاذان شخصیت کم نظیری بوده که مورد عنایت خاص امام عسکری بوده و چهار امام را درک نموده است و از چهار امام بدون واسطه حدیث شنیده و حدیث نقل کرده و از این حیث رتبه ی دوم را بعد جابر بن عبدالله را دارد که جابر هفت معصوم را درک کرده است. 🔻کتاب اثبات الرجعه: فضل بن شاذان ۱۸۰ جلد کتاب نوشته است و ۶ جلد آن درباره ی امام زمان است که مهم ترین آن «إثبات الرجعه»(قرن سوم) است و این کتاب تا قرن دهم موجود بوده(یعنی تا زمان علامه ی مجلسی) و خوشبختانه مهم ترین نسخه ی آن در شهر اصفهان بوده و شوربختانه کسی که این نسخه را داشته به علامه ی مجلسی نداده تا در بحار ذکر شود و برای همیشه مورد استفاده قرار بگیرد. اما کسی که این نسخه را در اختیار داشته، چهل حدیث از آن انتخاب کرده و بنام «کفایة المهتدی» چاپ کرده است(۲۳ روایت دیگر هم افزوده و جمعا ۶۳ حدیث شده است). ۲۰ حدیث نیز اثبات الهداه شیخ حر عاملی از کتاب اثبات الرجعه آورده است. هرچند برخی معتقدند این کتاب بدست ما نرسیده از این بابت که این کتاب مدت زیادی مفقود بوده و سپس توسط علمایی مثل علامه ی حلی پیدا شده! از میان این ۱۸۰ کتاب فضل بن شاذان، کتاب «الایضاح» بطور کامل به دست ما رسیده و کسی که می خواهد با اهل تسنن مناظره کند باید این کتاب را بخواند. 🔻جعل غیبت: برخی بر شیعه چنین اشکال می کنند: شما می گویید: زمین از حجت الهی خالی نمی ماند، در حالی که با شهادت امام حسن عسکری عملاً زمین از حجت الهی خالی ماند و لذا مقوله ی غیبت موضوعی بود که توسط شما جعل شد تا سراغ حجت بعدی بروید. در پاسخ می گوییم: غیبت جعل علمای شیعه بعد از تولد امام زمان نبوده و در آثار شیعه قبل از تولد امام زمان و به نقل از ائمه روایاتی درباره ی غیبت و در کتاب إثبات الرجعه ثبت شده است، مانند این روایت: «.. یغیب غیبة طویلة ثم یظهر فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما». 🔻مادر بزرگوار امام زمان: در اینکه مادر امام زمان اهل روم بوده یا اهل سودان و سیاه پوست بوده اند اختلاف نظر است و ادله ی کسانی که معتقدند ایشان اهل روم بوده اند استناد به روایت فضل بن شاذان و کتاب کمال الدین شیخ صدوق است و مخالفان به روایات کافی و الغیبه ی نعمانی استناد جسته اند که طبق این منابع ایشان سیاه پوست بوده اند و از ابتدا در خانه ی جناب حکیمه زندگی کرده اند. استاد جواد جعفری طی یک مقاله ای که دارند معتقدند ایشان اهل روم بوده اند و همینطور استاد آیت الله نجم الدین طبسی از کسانی هستند که به نقل کمال الدین اعتماد کرده اند. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رجعت(۱) | رجعت در لغت بحث رجعت از مسائل مهم اعتقادی پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است. و در طول تاریخ از زمان رسول الله(صلی الله علیه و آله) تاکنون شیعه را معتقد به رجعت دانسته اند و یکی از شاخصه های شیعه بودن را "اعتقاد به رجعت‌" گفته اند. چه بسا اگر به کتب رجالی و تاریخی مانند «میزان الاعتدال» شمس الدین ذهبی و «سیر اعلام و نبلا» شمس الدین ذهبی و «لسان المیزان» ابن حجر عسقلانی و «تهذیب الکمال» مزی رجوع شود، در می‌یابید که بسیاری از روات، مانند جابر بن یزید جعفی را به دلیل اعتقاد به رجعت تضعیف و او را "رافضی" عنوان نهاده اند؛ اما اگر با عینک واقع نگرانه دید و دور از تعصب به این موضوع نگاه کرد، خواهیم یافت که رجعت چه در کتب شیعه و چه در کتب اهل تسنن و احادیث اهل تسنن و در کلام علمای اهل تسنن به وضوح پدیدار و هویدا است. و ما قبل از پرداختن به آنها ابتدا رجعت را معنا می کنیم. رجعت از نگاه لغت، به معنای «بازگشت» است، یعنی برگشتن به جایی که پیش تر در آن جا بوده ایم. برخی از بزرگان دانش لغت در گزارش از معنای یاد شده و در کنار اشاره به اصل معنا(بازگشت)، به برخی از مصادیق آن نیز اشاره کرده اند، به طور مثال: لغوی بزرگ آقای خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب العین واژه ی رجعت را اینگونه بیان می دارد: «رجعت بازگشت مرد به اهلش بعد از طلاق است و گروهی معتقد به بازگشت به دنیا پیش از روز قیامت هستند». آقای خلیل بن احمد فراهیدی به دو معنا اشاره می دارد: ۱. رجعت در طلاق که محل بحث آن در فقه است ۲. رجعت در دنیا که یک موضوع اعتقادی است عالم دیگری که به این مسئله اشاره کرده است، محمد بن یعقوب فیروزآبادی در کتاب القاموس المحیط است که رجعت را اینطور معنا کرده: «رجعت یعنی به بازگشت دنیا بعد از مردن اعتقاد داشتن و همچنین بازگشت مرد به زن خود پس از طلاق را گویند». اما عالم دیگر با نام فخرالدین طریحی در کتاب مجمع البحرین، پس از اینکه به واژه ی رجعت می رسد اینگونه می گوید: «رجعت به فتح راء یعنی برگشت پس از مرگ و پس از ظهور مهدی»، گفتنی است که آقای طریحی شیعه بودند. همچنین از دیگر لغاتی که با معنای رجعت مترادف هستند می توان به واژه "أوبه" اشاره کرد: «اشهد اني بکم مومن بایابکم موقن». یا واژه ی "کر" : «أیامُ الله عزوجلَّ ثلاثةُ: یومُ یقومُ القائمُ و یومُ الکرة و یومُ القیام»، یا واژه ی «ثابه» و به همین اعتبار به لباس "ثوب" گفته می شود چون بعد از آنکه لباس شسته می شود به بدن باز می گردد و به پاداش نیکوکاری نیز «ثواب» می گویند چون گویا همان اعمال نیک انسان است که بگونه ی پاداش برگشت دارد. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکومت اسلامی(۱۳) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه می فرماید: - آثر رؤوس جندک عندک من واساهم فی معونته منتخب ترین فرماندهان نزد تو کسانی باشند که مواسات می کند لشکریان خدا را در کمک رساندن؛ یعنی فرماندهی به تو نزدیک باشد که بیشتر به سربازان تو کمک می رساند. - و أفضل علیهم من جدته، بما یسعهم و یسع من وراءهم من خلوف أهلیهم بیشتر می بخشد از فرماندهان تو به سربازان و خانواده ی آنها امیرالمؤمنین علیه السلام در این سخن اشاره به یک موضوع روانشناسی و جامعه شناسی مهم می کند و می فرماید: نیرو های نظامی نباید از بابت خانواده، نگرانی و ناراحتی داشته باشد. - حتی یکون همهم هما واحدا فی جهاد العدو تا همه ی همت و هدف آنها دفاع و جهاد در مقابل دشمن باشد. - فإن عطفک علیهم یعطف قلوبهم علیک پس اگر بر آنها عطوفت داشته باشی، قلب های آنها متمایل به تو می شود امیرالمؤمنین علیه السلام از بدست آوردن قلوب سخن می گوید و چه بسا آدمی به ظاهر شبیه کسی نباشد ولی قَلبا خواهان او باشد و چه بسا در ظاهر شبیه کسی باشد ولی قَلبا از او بیگانه باشد. "عطوفت" مرحله ی پیشین رحمت است؛ زيرا انسان با ديدن صحنه اي دلخراش و غم انگيز رقّت مي كند و از آن متأثر مي شود و درپي اين تأثّر نفساني عطوفت و رأفت نشان مي دهد و سپس بر شخص مصيبت ديده تفضّل مي كند. اين تفضّل را "رحمت" مي گويند. و ثمره ی مهم این تفضل، درآمیختگی قلب ها است: «جبلت القلوب علی حب من أحسن إلیها و من بغض أساء إلیها» سرست دل ها بر دوستی کسی است که به آنان نیکی کرده و بر دشمنی کسی است که در حقشان بدی روا داشته است. امام باقر علیه السلام می فرماید که هر چیزی قفلی دارد: «إن لکل شیء قفلا» و آنچه قلب انسان را قفل می کند بر دو نوع است: نوع اول از گناه و لجاجت است که مانع نفوذ است: «أفلا يتدبّرون القرآن أم علي قلوب أقفالها» و نوع ثانی از "رفق" است ‌که از فساد و تباهی قلب جلوگیری می کند و از آنچه که جایگاهش قلب باشد، نگه داری می نماید؛ مانند ایمان: «قفل الإیمان الرفق» که قلب محل نگه داری آن است: «القلب بخزانته» و "رفق" قفلی است که مانع نفوذ فساد در ایمان می شود: «و الرفق بالقفل لأنه يحفظه عن خروجه و طريان المفاسد عليه». و چنانچه قفل باز شود و رفق نباشد، آدمی به خشونت و دشنام و قهر و کتک زدن و مانند آنها کشیده می شود: «مع فتح القفل و ترك الرفق يبعث الإنسان على أمور من الخشونة و الفحش و القهر و الضرب و أنواع الفساد و غيرها من الأمور التي توجب نقص الإيمان أو زواله»‌(بحار ج ۷۲ ص ۵۵). ‌- و إن أفضل قرة عین الولاة استقامة العدل فی البلاد و بالاترین چشم روشنی والیان، استقامت عدل در سرزمین ها است. استقامت و حقیقت آن، استمرار و دام است؛ امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: عدالت در سرزمین تو علاوه بر اینکه فراگیر باشد، دوام نیز داشته باشد. که همین عدل قلوب مردم را به هم سنجاق و نزدیک می کند: «الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوب» و سپس باعث اِحیای احکام اسلامی در جامعه می گردد: «العَدلُ حَياةُ الأحكامِ» - و ظهور مودة الرعیة و ظاهر شدن مودت باطنی مردم؛ یعنی اگر شما عادل باشید و مردم عدالت را ببینید، قلباً شما را دوست خواهند داشت. جایگاه محبت، قلب آدمی است و آن را "حب" گفته اند. و "حب" از "حب" و "حبه" اخذ شده و آن دانه ای است که در قلب آدمی می روید و رشد می کند، و چنانچه این محبت بیرون آید، تنزل پیدا می کند و سپس در قالب کلمه و افعال ظاهر می شود. ‌- و إنه لا تظهر مودتهم إلا بسلامة صدورهم و این مودت ظهور پیدا نمی کند مگر اینکه سینه هایشان سالم باشد؛ یعنی محبت تنها در سینه های سالم می تواند ظاهر بشود. "صدر" به معنای سینه و آن عضوی از بدن است که محل حضور قلب است: «وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ». صدر و قلب مانند مشكات (چراغدان) و مصباح (چراغ) اند. قلب مظهر قوّت و زندگي است و صدر، چيزي است كه اين قوّه در آن است. اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
ســــنــجــاق قلـــــب هـــــا 💕 و العدل تنسیقا للقلوب
💢نجات از سرگردانی در دوران غیبت گروه گرافیکی نورنگار 📱 عضو شوید @noornegar1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رجعت(۲) | رجعت در نگاه متکلمین شیعه شیخ مفید در کتاب أوائل المقالات و در صفحه ی ۷۷ می نگارد: «خداوند گروهی از مردگان را به همان صورت هایی که در گذشته بوده اند به دنیا برمی گرداند، پس گروهی را عزیز و گروهی دیگر را ذلیل می کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت می دهد و مظلومین را بر ظالمین و ستمگران غلبه می دهد و این واقعه هنگام ظهور مهدی آل محمد علیهم السلام خواهد بود». عالم و متکلم بزرگ شیعه سید مرتضی در کتاب جوابات المسائل الرازیه از کتاب رسائل الشریف جلد ۱ صفحه ی ۱۲۵ می آورد: «بدان عقیده ی شیعه چنین است که خداوند هنگام ظهور امام زمان علیه السلام گروهی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفته اند به دنیا بازمی گرداند تا آنان به پاداش یاری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نائل آیند و نیز برخی از دشمنان حضرتش را زنده می کند تا از ایشان انتقام گیرد و آنان برتری حق و منزلت پیروان حق را نگریسته و اندوهگین بشوند» فقیه و محدث بزرگ، شیخ حر عاملی در کتاب الإیقاظ صفحه ی ۲۹ می نگارد: «بدان مراد از رجعت زندگی بعد از مرگ و پیش از قیامت است، این معنا به ذهن متبادر می شود و علما نیز به آن تصریح کرده اند چنانچه از استعمالات آنها فهمیده می شود و در برخی از احادیث به آن تصریح شده است. بحث رجعت این چنین است». از علمای معاصر می توان از مرحوم مظفر نام بْرد که ایشان در کتاب عقاید الإمامیه صفحه ی ۱۲۹ می نگارد: «عقیده ی شیعه در رجعت بر اساس پیروی از اهل بیت چنین است: خداوند عده ای از کسانی را که در گذشته از دنیا رفته اند به همان اندام و صورت پیشین زنده کرده و به دنیا بازمی گرداند و به برخی از آنان عزت می دهد و پاره ای را ذلیل و خوار خواهد کرد و حقوق حق پرستان را از باطل پرستان می گیرد و داد ستم دیدگان از ستم گران می ستاند...» از علمای دیگر، می توان به شیخ علی آل محسن صاحب کتاب اثبات الرجعة اشاره نمود که ایشان در صفحه ی ۹ می نگارد: «رجعت اعتقادی ایست به این معنا که اقوامی در آخرالزمان به این زندگانی دنیوی بازمی گردند از پس مرگشان و در این دنیا برای بار دوم زندگی کرده و به مرگ طبیعی یا با شهادت می میرند و یا کشته می شوند و استناد داده ما را به پاره ای از روایات است که دلالت آن روایات به این صورت است که ائمه ی دین و مومنین محض و کفار و منافقین محض در کفر و نفاق رجعت خواهند کرد» اللّهم‌َعجّل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 @noornama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا