فرقه شناسی | احمد اسماعیل(احمدالحسن)
🔻 نسب احمد اسماعیل:
برخلاف ادعای احمداسماعیل نسب او کاملا روشن است و ابدا نسب او به معصوم نمی رسد: احمد بن اسماعیل بن حاج صالح بن حسین بن سلمان بن داود بن محمد بن روضان بن برهان بن عطاءالله بن أبو السود بن علی بن غلیان بن عبداه بن حمد...
با این حال احمد اسماعیل نسب خود را چنین معرفی کرده است: احمد بن اسماعیل بن صالح بن حسین بن سلمان بن م ح م د(امام عصر علیه السلام) و در سال ۲۰۰۹ پیروان احمد اسماعیل نمودار درختی را ترسیم کردند و او را اینگونه به حضرت مهدی رساندند و در سال ۲۰۱۰(در فاصله ی پنج ماهه) بزرگان قبیله در طی یک متن حمایت خود را به حسب ادعاهای دروغین از احمد اسماعیل برداشتند و در ذیل این نامه امضای نسب شناس منطقه و رئیس قبیله ی همبوش که پسر عموی احمد اسماعیل است از اهمیت خاصی برخوردار است.
🔻 القاب احمد اسماعیل:
۱. گاطع: در اینکه چرا او به این لقب مشهور بود اختلافی است: برخی می گویند چون پدر و جدش به این لقب شناخته شده اند و برخی می گویند چون جدش دزد بوده و راه مردم را قطع می کرده است.
۲. احمدالحسن: در اینکه او چرا به این لقب شهرت پیدا کرده اختلافی وجود دارد: برخی می گویند لقب حسن به این علت است که از همان جوانی نیکوکار بوده و برخی می خواهند با این نام و عنوان او را منتسب به امام حسن عسکری علیه السلام کنند که در این باره استناد به یک روایت نیز می کنند. و البته قول دیگری می گوید: قبیله ی احمد اسماعیل «ابوسویلم» نامیده می شود و افراد آن در ناصریه و بصره و کربلا ساکن هستند و کسانی که که در ناصریه و بصره باشند را به آل حسن و کسانی که که در در کربلا باشند رو به بنی حسن می شناسند فلذا به خاطر همین به او حسن می گویند.
🔻 خانواده و خویشاوندان احمد اسماعیل:
۱. پدر احمد اسماعیل: نام وی اسماعیل است و با برادرانش وارد بصره شد و مشغول به شغل دلاک حمام شدند.
۲. عموی احمد اسماعیل: حاج کاظم و محسن
۳. برادران احمد: طالب که دارای تابعیت سعودی است و الان استاد دانشگاه بصره است. و داخل که قبلا سرهنگ ارتش بوده و الان مدتی است باز نشسته شده و فعلا در دانشگاه بصره مشغول کار است. و محمد: سرهنگ و اطلاعاتی بوده که او برخلاف سایر برادرانش به احمد ایمان آورده
۴. مادر احمد: مسیله نام دارد و از دنیا رفت.
🔻 طائفه و قبیله و محل تولد او:
«صیامر» نام اتحاد قبیلگی در عراق است که شامل ۴۰ قبیله می شود و یکی از این قبایل «ابوسویلم» نام دارد و خود ابوسویلم ۱۲ طائفه و شاخه دارد و یکی از این طوائف هنبوشی(همبوشی) نام دارد که یک طائفه ی ضعیفی است. و احمد در اتحاد قبیلگی صیامر و در قبیله ابوسویلم و در طائفه هنبوشی و در جنوب عراق یعنی بصره و در روستای ابوهویره در سال ۱۹۷۰ بدنیا آمده است، و در سال ۱۹۹۲ وارد دانشگاه بصره می شود و تا سال ۱۹۹۸ در دانشگاه بصره در رشته مهندس راه و شهر سازی تحصیل می کند و لیسانس خود را اخذ می کند و در سال ۱۹۹۹ می گوید در خوابی که دیدم امام زمان مرا امر کرد که وارد نجف و حوزه نجف بشوم و بنابراین از آن سال وارد حوزه شد.
🔻 احمد اسماعیل در نجف: او دلیل ورود خود را به نجف و حوزه را اینگونه بیان می کند: شبی در همان سال ۱۹۹۹ امام زمان عج را در خواب دیدم و ایشان به من فرمود: احمد جان برو به حوزه که حوزه به تو نیاز دارد...
و البته در اینجا تناقضی آشکار وجود دارد، زیرا او در جایی می گوید مشغول به تحصیل بوده و در جای دیگر می گوید نتوانسته است از آموزه های حوزه بهره بگیرد چون در حوزه نشانی از علوم دینی مثل قرآن و روایات نیافته است.
🔻استاد احمد اسماعیل: یکی از اساتید احمد اسماعیل شیخ علی اسدی بود که متن مصاحبه با ایشان در حال حاضر موجود است که ایشان می گوید: احمد اسماعیل بسیار شکاک بود(اعتقاد ثابتی نداشت) و همینطور پرخاشگر بود. در یکی از شب ها که احمد اسماعیل به همراه همسر و فرزندش به خانه ی ما آمد، همسرش به همسر من گفت: احمد در خانه، من و فرزندم را می زند به شیخ بگویید در کلاسش از اخلاق بگوید تا بلکه کمی بهتر شود! و همینطور شیخ علی اسدی می گوید: او بسیار دغدغه ی مالی داشته است و بدنبال آن بود که بتواند در دفتر یکی از مراجع مشغول به کار شود. بخاطر همین او روزی در حضور استاد به مراجع فحاشی می کند از بابت اینکه شهریه ها کم است و کفاف زندگی را نمی کند و جالب آن است که او در این کلاس ها با عمامه ی سفید شرکت داشته و جملگی(حتی پیروانش) او را شیخ صدا می زدند که اسناد آن موجود است.
🔻 احمد اسماعیل و حیدر مشتت: احمد اسماعیل در آغاز تحصیلش در حوزه با حیدر مشتت که فرد بد نامی بود رفاقت خود را آغاز نمود و از آن موقع بود که غیبت های او نیز زیاد شد و از این رو شیخ علی اسدی استاد احمد اسماعیل می گوید: از یک نفر سراغ او را گرفتم و به من گفتند: با حیدر مشتت رفیق شده است و من گفتم به احمد بگویید که حیدر مشتت انسان درستی نیست و دنیا و آخرت تو را نابود می کند!
و در طی این رفاقت حیدر مشتت مدعی یمانیت و احمد اسماعیل مدعی فرستاده ی امام زمان شد و شروع به تبلیغ یکدیگر کردند اما چون طالبی ندیدید به شهر های دیگر و حتی ایران مراجعت کردند که حیدر مشتت مدتی در ایران مشغول به تبلیغ بود اما پس از مدتی بین آنها بر سر ریاست و تقدم اختلاف افتاد و بر حسب بدا احمد اسماعیل خودش را یمانی معرفی کرد.
🔻 شورش سال ۲۰۰۸: بالاخره احمد اسماعیل در سال ۲۰۰۸ شورش و خروج نظامی کرد و در صدد قتل مراجع برآمد اما با ورود نیرو های امنیتی ناکام ماند و در نتیجه ی آن صد ها نفر کشته و زخمی شدند و خود او نیز به احتمال فراوان به درک واصل شد اما چون جنازه ها سوخته بود این امر هرگز عیناً اثبات نشد و همین باعت تفرقه در فرقه گشت و این فرقه به شاخه های مختلفی تقسیم شد.
#فرقه_همبوشی
نظر سنجی رسمی وارثین ملکوت احمد اسماعیل
چه کسانی از سوی این فرقه شما را در فضای حقیقی و مجازی تبلیغ می کنند؟
اغلب افراد ملحق به این فرقه از سواد دینی پایینی برخوردار هستند و تنها یک ادله ی ساده و کوتاه دعوت را می دانند و از طریق آن تبلیغ می کنند.
#فرقه_همبوشی
رحمت وجودی امام مهدی علیه السلام(۱)
🔻امام حسن عسکری علیه اسلام می فرماید:
به یَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِهِ یُخْرِجُ بَرَکَاتِ الْأَرْضِ
به واسطۀ اوست كه بلا را از اهل زمين دفع مىكند و به خاطر اوست كه باران مىفرستد و بركات زمين را بيرون مىآورد.
۱. امام زمان بلاء را دفع می کند و دفع یعنی قبل از آنکه اصابت کند جلوی آن را می گیرد
۲. واژه ی "غیث" فقط به باران با رحمت و مفید اطلاق می شود، برخلاف واژه ی "مطر" که به هر نوع بارانی می گویند و بواسطه ی حضرت است که این باران در سراسر عالم می بارد. در زیارت امام زمان می خوانیم: «ربیع الانام» یکی از معانی ربیع که به آن کمتر توجه شده "باران های اول بهاری ایست" که این باران نقش مهمی را در سرسبزی و شکوفایی طبیعت ایفا می کند و امیرالمؤمنین در نهج البلاغه با همین واژه اسلام را توصیف می فرمایند: «فيه مرابیع النعم» اسلام مانند باران های اول بهاری ایست که شارحان نهج البلاغه مثل ابن ابی الحدید همین معنا را متذکر می شوند.
۳. برکت به معنای نعمات ثابت است که زائل نمی شود و از این رو به آب ثابت در محلی را "برکه" می گویند که شرط آن ایمان و تقوا است: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»
#رحمت_وجودی_امام_مهدی
#نور_نما
رحمت وجودی امام مهدی علیه السلام(۲)
۱. رحمت واسع(مطلق)
خدای متعال می فرماید:
«و رحمتی وسعت کل شیء»
هر چیزی را "شیء" می گویند و رحمت خدای متعال شامل هر شیء ای می شود.
در حدیث قدسی داریم:
«أکمل ذلک بابنه م ح م د رحمة للعالمین»
سلسله امامان را بوسیله ی پسرش(پسر امام حسن عسکری) کامل می کنم که او رحمتی برای عالمین است.
هر گروهی از جانداران و... عالمی دارند: عالم انسان ها - عالم حیوانات - عالم جمادات و همه این عوالم را در "عالمین" جمع می کنند که رحمت حضرت همه عوالم را فراگرفته است.
امام زمان می فرماید:
«أنا تلک الرحمة»
من همان رحمت واسعه هستم
در حدیث دیگری آمده:
«أوسعکم کهفا و أکثرکم علما و أوصلکم رحما»
وسیع ترین شما از حیث پناه دهندگی حضرت مهدی است و او بیشترین علم را دارد و از نظر رحم و مهربانی واصل ترین شخص است.
۲. رحمت مقید
به روایات ذیل و ضمائر آنها دقت نمایید:
«و أشفق علیهم من آبائهم و أمهاتهم»
دلسوز تر و مهربان تر بر شما از پدران و مادران
«لو لا ما عندنا من محبة صلاحکم و رحمتکم و الإشفاق علیکم لکنا عن مخاطبکم فی شغل»
اگر محبت نسبت به اصلاح شما در پیش ما نبود، اگر صلاح شما را ما دوست نداشتیم، از مخاطب قرار دادن شما و از توجه کردن به شما دوری می کردیم.
دیگر این رحمت مطلق نیست و بلکه "محبتکم" و "صلاحکم" است و این خاص شیعیان است.
در نهج البلاغه امیرالمؤمنین می فرماید: «دار لیس فیها الرحمة» و آیت الله جوادی آملی می گوید: این رحمت، رحمت مقید است وگرنه رحمت مطلق در جهنم نیز وجود دارد.
آنچه که گفتیم صرفا برداشت از ظاهر روایات نبود در روایتی صریحا به این دو رحمت اشاره شده: «وَ اللهُ الهُ کلِّ شَیءٍ، الرَّحْمنُ لِجَمیعِ خَلْقِهِ، الرَّحیمُ بِالْمُؤْمِنینَ خاصَّةً»
شهید مطهری در جلد دوم کتاب آشنایی با قرآن می گوید: رحمت بر دو نوع است:
۱. رحمن بر وزن فعلان دلالت بر کثرت و گسترش رحمت در زمین دارد که این رحمت شامل همه ی انسان ها می شود.
۲. رحیم بر وزن فعیل که دلالت بر نوعی ثبات و دوام دارد که فقط شامل مؤمنان است.
مؤمنان توجه به مبدأ رحمت دارند و به همین دلیل خاصا شامل رحمت ویژه ی حضرت می شوند. در شعری آمده است:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس
باران همه جا می بارد منتهی چگونه پذیرای این باران بود و از آن استفاده کرد برای هر محلی متفاوت است و به ظرفیت آن مکان بازمی گردد.
آیت الله جوادی آملی در کتاب موجود موعود به مثال خورشید روی می آورد و می گوید: فرق است بین آنکه در سایه است و کسی که ذیل خورشید است.
#رحمت_وجودی_امام_مهدی
#نور_نما
امتحان در عصر غیبت(۱)
🔻برای رساندن این معنا از واژگانی مثل امتحان و ابتلاء و بلاء و فتنه بهره بُرده اند.
🔻"ابتلاء" ثلاثي مزيد از ماده «بلی» به معناي كهنگی است و چون همه خصوصيات ذاتی و عرضي اشياء پس از كهنه و فرسوده شدن آنها آشكار ميشود، امتحان را ابتلاء گفتهاند. تفاوت ابتلاء و بلاء همانند تمايز اقتدار و قدرت در مبالغه است. آنچه از عنوان (ابتلاء) استفاده ميشود بيش از آن است كه از عنوان بَلا برمیآيد. شیخ طوسی نوع آزمایشی که در عصر غیبت وجود دارد را از نوع "ابتلاء" می داند و بلکه می گوید: «آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) از سختترین آزمایشهای الهی است»(📚الغیبه ص ۲۰۳ - ۲۰۷) که در نتیجه ی این سختی ها استعداد ها و توانایی ها به شکوفایی می رسد.
🔻"فتنه" در لغت به معناي گداختن است؛ چنانكه مراد از «فتن الذهب بالنار» گداختن طلا در آتش براي آزمودن ميزان خلوص يا شوب داشتن آن است. فلسفه ی امتحان در عصر غیبت نیز مشتمل بر معنای فتنه برای تمییز صفوف است: «تمییزاً لاهل الضلالة».
🔻سخت ترین نوع امتحان، امتحان به اموال و اخراج دراهم است: «مَا بَلاَ اَللَّهُ اَلْعِبَادَ بِشَيْءٍ أَشَدَّ عَلَيْهِمْ مِنْ إِخْرَاجِ اَلدِّرْهَمِ(📚الخصال ج ۱، ص۶۶) امتحانی که بوسیله اخراج دراهم به امام باشد علاوه بر أشد، أحب نیز است: «مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ إِخْرَاجِ الدِّرْهَمِ إِلَى الْإِمَامِ» امتحانی که در حکومت امام عصر نیز وجود دارد و حضرت تمام اموال را از مردم مطالبه خواهد کرد: «اَلْمُؤْمِنُ كَانَ عِنْدَهُ مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ يُنْفِقُهُ عَلَى عِيَالِهِ مَا شَاءَ ثُمَّ إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ فَيُحْمَلُ إِلَيْهِ مَا عِنْدَهُ، فَمَا بَقِيَ مِنْ ذَلِكَ يَسْتَعِينُ بِهِ عَلَى أَمْرِهِ فَقَدْ أَدَّى مَا يَجِبُ عَلَيْهِ».
🔻نتیجه ی ابتلاء و اخراج دراهم برای مؤمنین فرج(عندَ تَناهِي البلاءِ يكونُ الفرَجُ) و نصرت (أم حَسِبتُم أن تَدخُلوا الجَنَّةَ ولَمّا يَأتِكُم مَثَلُ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِكُم مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاءُ وزُلزِلوا حَتّي يَقولَ الرَّسولُ والَّذينَ آمَنوا مَعَه مَتي نَصرُ اللّهِ اَلا اِنَّ نَصرَ اللّهِ قَريب) و فتح(إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ) است. ولی نتیجه ی اخراج دراهم برای کفار و برای مقابله با خداوند حسرت و مغلوب شدن و زیان اخروی است: «انَّ الَّذینَ کفَروا ینْفِقونَ امْوالَهُمْ لِیصُدّوا عَنْ سَبیلِ اللهِ فَسَینْفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یغْلَبونَ وَ الَّذینَ کفَروا الی جَهَنَّمَ یحْشَرونَ. لِیمیزَ اللهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیبِ وَ یجْعَلَ الْخَبیثَ بَعْضَهُ عَلی بَعْضٍ فَیرْکمَهُ جَمیعاً فَیجْعَلَهُ فی جَهَنَّمَ اولئِک هُمُ الْخاسِرونَ. قُلْ لِلَّذینَ کفَروا انْ ینْتَهوا یغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ انْ یعودوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الاوَّلینَ».
باید دقت کرد که "فرج" تنها به معنای ظهور حضرت نیست و اگر فرج تنها رساننده ی این معنا باشد افرادی که قبل ظهور بمیرند و به رجعت هم نرسند در واقع فرج برای آنها حاصل نشده است و این همان معنایی است که علامه ی مجلسی به آن توجه و تذکر داده و می گوید: «مراد از فرج اعم از ظهور امام باشد، یعنی فرج یا با مرگ شما و وصول به رحمت خدا حاصل می شود و یا امام ظهور می کند و یا شر دشمنان برداشته می شود»(📚بحار ج ۵۳).
🔻و در مقابل مقابل امتحان به نداری و فقر آسان و راحت تر است: ««يَقُولُ لَهُمْ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ كَمَا أَنْتُمْ حَتَّى تُحَاسَبُوا فَيَقُولُونَ بِمَ نُحَاسَبُ فَوَ اللَّهِ مَا مَلَكْنَا فَنَجُورَ وَ نَعْدِلَ وَ لَا أُفِيضَ عَلَيْنَا فَنَقْبِضَ وَ نَبْسُطَ وَ لَكِنْ عَبَدْنَا رَبَّنَا حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ» خازنان بهشت به آنها (فقرای مومن) می گویند: شما در جای خود قرار گیرید تا به حساب شما رسیدگی شود، آنها می گویند: ما را چگونه به حساب می کشید به خداوند سوگند ما چیزی در اختیار نداشتیم تا ستم کنیم و یا عدالت داشته باشیم، ما چیزی را مالک نبودیم که آن را بدهیم و یا بخل داشته باشیم، ما خداوند را عبادت کردیم، تا به درجه یقین رسیدیم(بحار ج 69 ص 56) و چه بسا بسیاری از مؤمنان به همین وسیله امتحان می شوند.
#امتحان_در_عصر_غیبت
#نور_نما
امتحان در عصر غیبت(۲)
🔻آنچه که گذشت امتحان به ثروت و فقر بود و اما نوع دیگری از امتحان است که به جسم انسان بازمی گردد. خدای متعال می فرماید: «أم حَسِبتُم أن تَدخُلوا الجَنَّةَ ولَمّا يَأتِكُم مَثَلُ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِكُم مَسَّتهُمُ البَأساءُ والضَّرّاءُ وزُلزِلوا حَتّي يَقولَ الرَّسولُ والَّذينَ آمَنوا مَعَه مَتي نَصرُ اللّهِ اَلا اِنَّ نَصرَ اللّهِ قَريب»
در آیه ی شریفه "الباسا" امتحان مالی و "الضراء" امتحان جسمی است.
🔻امیرالمؤمنین در صفات متقین می فرماید: «و أجسادهم نحیفه» اجساد آنها نحیف است، یعنی اولویت آنها جسم و فراهم نمودن خواسته های جسمی نیست. از یاوران امیرالمؤمنین علیه السلام دو برادر بودند که زيد بن صوحان و دیگری صعصحه بن صوحان نام داشتند که حضرت هر دو آنها را به دو خصوصیت معرفی می کند و می فرماید: «خَفِيفَ الْمَئُونَةِ كَثِيرَ الْمَعُونَةِ» به خدا سوگند تو مردی کم خرج و بسیار کمک کننده بودی و این سخن را حضرت زمانی به زيد بن صوحان می گوید که در آخرین لحضات عمر خود بود و در جنگ با دشمن به شهادت رسید.
✍️از آنچه که گفته شد روشن می شود که امتحان به اشکال مختلفی برای مؤمنین و یاران امام معصوم ظهور پیدا می کند و بنابراین امتحان را نمی توان خاص و بلکه دلیل غیبت دانست.
🔻شیخ طوسی می گوید:
اخباري كه دال بر امتحان شيعه در زمان غيبت و دشواري كار بر ايشان و آزمايش صبر آنان بر غيبت است، صرفاً خبر دادن از سختيهاي ايشان است، نه اين كه خداوند متعال امام عليه السلام را غايب نموده تا اين كه مردم را امتحان كند و چگونه خداوند چنين چيزي را اراده كند در حالي كه لازمه آن، ظلم و معصيتي است كه از جانب ستمكاران بر مؤمنان ميرود و خداي متعال اين را نمي خواهد بلكه سبب غيبت همان ترسي است كه گفته ايم(📚الغيبة ص ۳۳۵)
🔻آیت الله خرازی می نگارد:
اینکه طبق بعضی روایات، غیبت موجب امتحان خلق و غربال شدن آنها است، این بیان فایده غیبت است، نه سبب غیبت(📚بدایة المعارف ج ۲ ص ۱۳۹)
🔻شیخ صدوق در باب " علة الغیبة" از کتاب کمال الدین جلد ۲ روایتی از بابت امتحان مردم نیاورده است و این روایات را در ابواب دیگر ذکر کرده است .
🔻استاد سید مهدی مجتهد سیستانی با برسی روایات در این رابطه می گوید:
این سخن(امتحان دلیل غیبت نباشد) ضعیفی نیست؛ زیرا روایت امام صادق علیه السلام(إن للقائم غیبة قبل أن یقوم، قلت له: لم؟ قال: یخاف... غیر أن الله تبارک و تعالی یحب أن یمتحن الشیعة) صراحتا علت غیبت را قتل معرفی کرده و در ادامه سخن از امتحان آورده است، و روایت امام باقر علیه السلام(و ذلک بعد غیبة طویلة لیعلم الله من یطیعه بالغیب و یؤمن به) در کنار مجهول بودن راوی آن، ممکن است مرادش علت طولانی بودن غیبت باشد و نه علت اصل غیبت(📚کتاب مهدی ص ۱۹۹)
🔻و نیز استاد جواد جعفری در کتاب پاسخ به شبهات غیبت امام دوازدهم، تفاوت بین آثار و دلایل غیبت قائل شده است و امتحان را از آثار غیبت می شمارد.
#امتحان_در_عصر_غیبت
#نور_نما
نجا المقربون
✍️در ادامه ی «هلک أصحاب المحاضیر(المستعجلون)» آمده است: «نجا المقربون».
🔻تعبیر مشابهی از عبارت فوق برای قیامت وارد شده است که خدای متعال می فرماید: «إنهم یرونه بعیدا و نراه قریبا» و علامه ی طباطبائی قریب و بعید را در این آیه به معنای امکان و عدم امکان دانسته است، یعنی باورمندان به قیامت آن را ممکن می دانند ولی کافران دور و ناممکن قلمداد می کنند و چه بسا از نگاه مهدوی همین معنا اولویت داشته باشد، یعنی ظهور نزدیک است زیرا تحقق آن از نظر مؤمنان دور نیست و بلکه قطعی است.
🔻ابن ابی الحدید همین بیان فوق را نسبت به آیه ی مذکور دارد و در ذیل «فکأنکم قد تکامل من الله فیکم الصانع و أراکم ما کنتم تأملون» می گوید:
سپس آنها را به نزدیکی فرج وعده داد و فرمود: کامل شدن نعمت های خدا در نزد شما و مشاهده آنچه آرزو داشتید امری است که زمان آن نزدیک شده و گویا شما آن را حاضر و تحقق یافته می نگرید. این تعبیر نظیر وعده های الهی به برپایی قیامت است، چرا که کتاب های آسمانی به صراحت خبر از نزدیکی آن می دهند هر چند بنظر ما دور باشد، چون دور در علم الهی نزدیک است و خدای سبحان فرموده: «إنهم یرونه بعیدا و نراه قریبا».
🔻و همینطور امام صادق علیه السلام می فرماید: «هلک المستعجلون و نجا المسلمون» و این عبارت رساتر در رساندن معنای فوق است، زیرا حضرت می فرماید: «أَ تَدْرُونَ مَا التَّسْلِيمُ؟ فَسَكَتْنَا فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ الْإِخْبَاتُ قَوْلُ اللَّهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ»
می دانید تسلیم چیست؟ ما ساکت گشتیم. فرمود: قسم به خدا، تسلیم همان اخبات است که خداوند در آیه مبارکه فرموده: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ»
✍️واژهى «أَخْبَتُوا» از «خبت» گرفته شده كه هم به معناى تسلیم و خضوع آمده و هم به معناى آرامش و اطمينان بكار رفته است و اینجا می تواند بمعنای اطمینان به ظهور و تسلیم در زمان تحقق آن باشد، به این معنا که هیچ عارضه ای اعم از طولانی شدن غیبت قلب منتظر را به وحشت نیندازد و این همان سخن شرح منازل السائرین است تا بر اثر طولانی شدن غیبت مانند بعضی نگویند که دیگر چیزی از او باقی نمانده است.
🔻و بشارت دهید: «بشر المخبتین» که «نجا المخلصون».
✍️ كلمه "مخلصون" اگر به كسر باشد (مخلِصون) اشاره به اواسط راه تكامل است؛ يعني شما با توفيقات الهي، موفّق شديد اين مسير را طي كنيد و اما اگر به فتح باشد (مخلَصون) اشاره به مراحل نهايي آن است؛ يعني نه تنها توانستيد با امدادهاي الهي، اين راه را به خوبي طي كنيد و به مراحل عالي آن برسيد، بلكه توفيق بيشتري نصيب شما شد؛ به طوري كه خداوند دستتان را گرفت و شما را به مقام مخلَصون رساند و براي خودش خالص گردانيد(ادب فنای مقربان) و بنابراین "مخلِص" کسی است که خودش را خالص می کند و "مخلَص" کسی است که خداوند او را خالص کرده است.
#نجا_المقربون
#نور_نما
غیبت و اتمام حجت
🔻پرسشگری ممکن است بگوید: چگونه با وجود غیبت امکان اتمام حجت وجود دارد؟ و این اعتراضی ایست که فردی به شیخ صدوق وارد می کند و غیبت را منافی با اتمام حجت می داند و ایشان در جواب وی می گوید: «فقلت له یجب أن تقول : إنه لا تلزمک حجة الله تعالی ذکره لأنک لا تراه و لا تلزمک حجة الرسول (علیه السلام) لأنک لم تره» (📚کمال الدین و تمام النعمه ج 1 ص 174)
و من گفتم لازم است که بگوئی حجت خدای تعالی هم بر تو تمام نیست زیرا او را نمی بینی و حجت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم بر تو تمام نیست زیرا او را نیز نمی بینی.
🔻و همینطور علامه طباطبایی به کسی که غیبت را منافات با اتمام حجت می داند چنین پاسخ می دهد:
اتمام حجت به معنای ارتباط مستقیم و رو در رو با حجت خدا نیست بلکه در بسیاری از زمان ها، مبلغین و نمایندگان انبیاء و حجت های الهی، معارف را به مردم می رسانده و حجت را بر آنان تمام می کرده اند و بطور کلی سیره ی پیامبران نیز چنین بوده است... بعلاوه اگر امروز امت اسلام دسترسی به امام معصوم ندارد، تقصیر خود اوست؛ زیرا امت اسلام بود که به سوء اختیارش و با اعمال زشتی که انجام داد و امروز هم ادامه دارد، خود را از امام معصوم بی بهره کرد، و این محرومیت مستند به خدا و رسول نیست، تا گفته شود با غیبت امام حجت تمام نمی شود. این گفتار مثل این می ماند که امتی پیامبر خود را به دست خود بکشد، آنگاه به درگاه خدا عذر بخواهد، که اگر به دستور تو و پیامبرت عمل نکردم برای این بود که پیامبرت در بین ما نبود و نمی توانستیم از او اطاعت کنیم(📚المیزان ج ۴ ص ۴۹۹)
#غیبت_و_اتمام_حجت
#نور_نما
فرقه شناسی | فرقه واقفیه(۱)
۱. در کتاب الإمامة و التبصرة من الحیرة و همچنین در کتاب غیبت شیخ طوسی عنوانی وجود دارد که در مورد عوامل پیدایش واقفیه چنین می گوید: بخاطر طمع برخی از وکلاء به اموال امام کاظم علیه السلام، شهادت ایشان را انکار کردند و در اثبات مدعای خود به روایاتی استناد کرده اند که شیخ طوسی در کتاب الغیبه می گوید: همگی خبر واحد و ضعیف هستند و امکان تأویل هم در آنها وجود دارد.
۲. طبق روایات از راه های شناخت امام بعد آن است که امام قبل را غسل، کفن و دفن نماید و فرقه ی واقفیه مدعی است که این امر برای امام رضا علیه السلام امکان نداشته است.
این اشکال تنها برای امام رضا علیه السلام نبوده و برخی از ائمه ی دیگر نیز نمی توانستند خود را به شکل عادی به امام قبل برسانند و بخاطر همین از طی الأرض استفاده می کرده اند. از این رو علامه مجلسی می گوید:
امام را بغير امام كسى دفن و كفن و نماز نمى كند و اگر امامى در مشرق از دنيا برود و امام بعد از او در مغرب باشد البته در آن وقت به اعجاز امامت و طى الارض نزد او حاضر مى شود و علوم او را كسب مى كند و تجهيز او مى نمايد بنحوى كه اكثر مردم مطلع نمى شوند چنانكه حضرت امام رضا عليه السّلام در بغداد حاضر شد و حضرت امام محمد تقى عليه السّلام در خراسان حاضر شد و تفصيل را در جلاء العيون ايراد نموده ام [حق الیقین - مقصد سيم در بيان صفات و خصايص امام است]
۳. و دیگر ادله ی آنها چنین است که امام کاظم وصیت نداشته است، در حالی که شیخ طوسی در رد این توهم می گوید:
ولی به جان خودم قسم این ادعا(که امام کاظم وصیت نداشت) باطل و بیهوده است و اما پس از زمانی که امام وصیت کرده وصی قرار داد و وصی هم جانشین او شد(فقط برای حفظ جانش) نام او را ذکر نکرد(غیبت شیخ طوسی ص 140).
طبق روایتی که پدر شیخ صدوق در کتاب الإمامة و التبصرة و شیخ صدوق در عیون أخبار الرضا می آورد امام کاظم به چندین فرد وصیت کرد تا جان وصی حقیقی ایمن باشد: «بَا عُمَارَةَ إِنِّي خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِي فَأَوْصَيْتُ فِي اَلظَّاهِرِ إِلَى بَنِيَّ فَأَشْرَكْتُهُمْ مَعَ اِبْنِي عَلِيٍّ وَ أَفْرَدْتُهُ بِوَصِيَّتِي فِي اَلْبَاطِنِ» و در روایت دیگری صریحا وارد شده که امام کاظم علیه السلام تنها به یک نفر وصیت کرد: «أَدْخَلْتُ عَلَيْهِ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ ابْنَيْ أَبِي سَمَّالٍ فَسَلَّمَا عَلَيْهِ وَ أَخْبَرَاهُ بِحَالِهِمَا وَ حَالِ أَهْلِ بَيْتِهِمَا فِي هَذَا الْأَمْرِ وَ سَأَلَاهُ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ فَخَبَّرَهُمَا أَنَّهُ قَدْ تُوُفِّيَ قَالا فَأَوْصَى قَالَ نَعَمْ قَالا إِلَيْكَ قَالَ نَعَمْ قَالا وَصِيَّةً مُفْرَدَةً قَالَ نَعَمْ»
از این دو روایت هرچند روایت نخست ضعیف است اما وصیت به چند نفر برای برخی دیگر از ائمه نیز بوده است و این موجب بطلان امامت امام حقیقی نیست و روایات دیگری بیان می دارد که هنگام وصیت مشترک باید سوال پرسید.
#فرقه_واقفیه
#نور_نما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وکلای مالی امام کاظم علیه السلام
فرقه شناسی | فرقه واقفیه(۲)
✍️همانطور که عرض شد یکی از تعرض هایی که به مقام امامت امام رضا علیه السلام از سوی فرقه ی واقفیه صورت گرفت عدم وجود وصیت برای ایشان بود. و این همان اعتراضی است که ابراهیم بن سهل نزد امام رضا علیه السلام مطرح می کند:
🔻لقيت عليّ بن موسى الرضا - عليهما السلام - و هو على حماره، فقلت [له] من أركبك (على) هذا؟ و تزعم أكثر شيعتك أنّ أباك لم يوصك و لم يقعدك هذا المقعد، و ادّعيت لنفسك ما لم يكن لك. فقال لي: و ما دلالة الامام عندك؟ قلت أن يكلّم بما وراء البيت و أن يحيى و يميت. فقال: أنا أفعل، أمّا الذي معك فخمسة دنانير، و أمّا أهلك فانّها ماتت منذ سنة و قد أحييتها السّاعة و أتركها معك سنة أخرى [ثمّ] أقبضها [إليّ] لتعلم أنّي إمام بلا خلاف، فوقع عليّ الرعدة، فقال: اخرج روعك فانّك آمن، ثمّ انطلقت إلى منزلي فاذا بأهلي جالسة، فقلت لها: ما الّذي جاء بك؟ فقالت: كنت نائمة إذ أتاني آت، ضخم شديد السّمرة، فوصفت لي صفة الرضا - عليه السلام -، فقال لي: يا هذه قومي و ارجعي إلى زوجك، فانّك ترزقين بعد الموت ولدا، فرزقت و اللّه (ولدا) .
روایت شده که با اسناد از ابراهیم بن سهل که می گوید: روزی امام رضا علیه السلام را سوار بر الاغ دیدم و به ایشان عرض کردم: چرا شما امامت خود را اعلام کردی در حالی که اکثر مردم امامت شما را قبول ندارند و آن را انکار می کنند و می گویند: پدر بزرگوارت موسی بن جعفر به تو وصیت نکرده است و در نتیحه تو امام ما نیستی؟
امام رضا به من فرمود: نشانه های امامت نزد تو چیست؟
عرض کردم: نشانه های امامت این است که امام معصوم علیه السلام قادر است به اذن خدای تبارک و تعالی زنده کند و بمیراند. از آنچه پنهان باشد دیگران را با خبر سازد و پشت دیوار را همانگونه که جلوی خودش را ببیند، می تواند ببیند.
امام رضا علیه السلام فرمودند: انجام خواهم داد.
سپس فرمود: در کیسه تو ۵۰ هزار دینار است و همسر تو یک سال پیش از دنیا رفته است و اکنون به اذن خدای تبارک و تعالی آن را زنده کرده ام، همسر تو یکسال نزد تو باقی خواهد ماند و بعد از آن جانش را می گیرم تا یقین پیدا کنی که من امام معصوم هستم.
راوی می گوید: در همان وقت بدنم به لرزه درآمد و سپس از نزد امام رضا علیه السلام مرخص شدم و به منزل خود رفتم، وقتی به آنجا رسیدم در را باز کردم و یکباره دیدم که همسرم زنده شده و در آنجا بود با تعجب به او گفتم: تو در اینجا چکار می کنی؟ مگر تو یکسال پیش از دنیا نرفتی؟
زن به من گفت: به راستی که من مرده بودم؛ اما مردی که اوصاف ایشان چنین و چنان بود نزدم آمد و به من فرمود: به اذن خدای تبارک و تعالی زنده شو و نزد شوهرت برگرد و به راستی نزد شوهرت یکسال زنده خواهی ماند و نتیجه زندگی شما در این یکسال یک فرزند خواهد بود.
راوی می گوید: وقتی زنم اوصاف آن شخص را به من گفت، دانستم که آن بزرگوار حضرت امام رضا علیه السلام بود، پس به مدت یکسال همسرم با من زندگی کرد و نتیجه زندگی مشترک مجدد این بود همانگونه که امام رضا علیه السلام به همسرم فرموده بود صاحب یک فرزند شدم و وقتی سال به اتمام رسید همسرم از دنیا رفت.
#فرقه_واقفیه
#نور_نما
فرقه شناسی | فرقه واقفیه(۳)
✍️و نیز گروه دیگری منکر وصیت امام کاظم علیه السلام به امام رضا علیه السلام می شود که شرح آن چنین است:
🔻أبو جعفر محمّد بن جرير الطبريّ: قال: حدّثنا عليّ ابن قنطرة الموصليّ قال: حدّثنا سعد بن سلام قال: أتيت عليّ بن موسى الرضا - عليهما السلام - و قد جاش [الناس] فيه و قالوا: لا يصلح للامامة، فانّ أباه لم يوص إليه، فقعد منّا عشرة رجال فكلّموه، فسمعت الجماد الّذي من تحته يقول: هو إمامي و إمام كلّ شيء، و إنّه دخل المسجد الّذي في المدينة - يعني مدينة أبي جعفر - فرأيت الحيطان و الخشب تكلّمه و تسلّم عليه! .
روایت شده با اسناد از سعد بن سلام که می گوید: جماعتی نزد امام رضا علیه السلام بودند که ولایت و امامت ایشان را قبول نداشتند و می گفتند: به راستی که پدرش موسی بن جعفر به ایشان وصیت نکرده است و در نتیجه او امام و پیشوای ما نیست، پس در جایی جمع شدند و از بین خود ده نفر را انتخاب کردند و نزد امام رضا علیه السلام فرستادند. وقتی آنها نزد امام رضا علیه السلام رسیدند من نزد ایشان بودم، آنها با ایشان سخن می گفتند و به ولایت و امامت آن بزرگوار اقرار نمی کردند. یکباره شنیدم سنگ های زیر پای آن امام بزرگوار به اذن خدای تبارک و تعالی زبان باز کردند و گفتند: به راستی که ایشان امام من و امام همه چیز است.
راوی می گوید: روزی ایشان وارد مسجدی در بغداد شد و یکباره شنیدم که دیواره ها و آجر های خشتی و چوب ها و سنگ ریزه ها و ستون های مسجد و... به ایشان سلام کردند و با ایشان سخن گفتند.
#فرقه_واقفیه
#نور_نما
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama