eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
80 فایل
ارتباط با ادمین: @yaemamhasaan تبادل و تبلیغات: @sadrjahad رزرو بلیط: @yarafegh هماهنگی و رزرو اجرای شهرستانها: 09176827420 سایت مجموعه نورالهدی: noorolhodaeeha.ir صفحه روبیکا: Rubika.ir/noorolhodaa_ir صفحه آپارات: aparat.com/noorolhodaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
. . رفقا ان شالله فردا اول وقت به پرسش هاتون راجع به "دفاع شخصی" پاسخ میدیم❤️ اما یه نکته بگم و برم ۵ شنبه همین هفته اجرا‌ی تئاتر داریم برای شروع آشناییمون و صحبت حضوری میتونید ثبت نام کنید تا ببینیمتون 😍 شبتون بخیر 🌙
. . رفقا ان شالله فردا اول وقت به پرسش هاتون راجع به "دفاع شخصی" پاسخ میدیم❤️ اما یه نکته بگم و برم ۵ شنبه همین هفته اجرا‌ی تئاتر داریم برای شروع آشناییمون و صحبت حضوری میتونید ثبت نام کنید تا ببینیمتون 😍 شبتون بخیر 🌙
سلام علیکم بریم سراغ پاسخ به سوالات شما عزیزان ✨🌺
. . این اتفاق در "رشته قوة الرمی" نخواهد افتاد اصلا !!! 😳
. •نائب رئیس سبک، استاد فاطمی -تحقیقات علمی انجام دادن و تمام فنون خطر ساز رو برای بانوان حذف کردن (با اجازه فدراسیون)
. ما نرمش های مخصوص خانم های باردار هم داریم که معمولا ماه آخر بارداری میان، نرمش میگیرن و هیچ خطری تهدیدشون نمیکنه✅ اتفاقا، روتین روزانه نرمش بچه ها تو باشگاه طوری هستش که خطرات احتمالی ناباروری رو درصد قابل توجهی کاهش میده 😉
به هیچ عنوان توقف اتفاق نمی‌افته، دلیلش رو اینجا نمیتونیم بگیم چون برادران بزرگوار هم تو کانال هستن، از آیدی کانال بپرسید پاسخ بدن. - نرمش هایی داریم که به رشد بهتر کمک میکنه ✅
🔻سه ویژگی کار جهادی در منظر رهبر معظم انقلاب: ۱.خالص برای خدا ۲.همراه با سخت کوشی و تلاش ۳.دارای مخالفت یا دشمنی کاری که مخالف ندارد کار جهادی نیست😍 همیشه هم لازم نیست دشمنان از کفار باشند برخی مواقع منافقین و نقش کفار را بهتر از شیطان بازی می کنند. 🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین بپیوندید: http://eitaa.com/jamiyat
🔸سوال پر تکرار شما - فرق رشته قوة الرمی با دفاع شخصی: رشته ما تلفیقی از تمام فنون رزمی که ممکن است در یک درگیری به کار بیاید ، است. پس مجموع ورزشهای رزمیِ کاربردی را به طور تخصصی بانوان شامل میشود ، البته به صورت غیر کنترلی تا شبیه ترین حالت را برای درگیری واقعی تجربه کرده و آماده شویم. این رشته در بخش بانوان (استان قم) طی تحقیقات تخصصی با مشاوران متخصص زنان و زایمان و روانشناسان، مطابق با آناتومی و فیزیولوژی بدن بانوان میباشد. چرا که اهداف والایی برای ورزش کردنمان داریم، مثلا تربیت یک نسل، مادر شجاع و قوی❤️😍
باشگاه های رشته دفاع شخصی "قوة الرمی" در استان قم 🔸- باشگاه پردیسان -🔸 • روز های فرد: ۱۰:۳۰ الی ۱۳ -نیم ساعت هم برای نماز- ثبت نام: 02532808799 ______ 🔸- باشگاه جمهوری -🔸 • روزهای فرد: ۱۷ الی ۱۸:۴۵ ثبت نام: 09165563919 _______ 🔸- باشگاه جوادالائمه -🔸 • روز های زوج: ۱۰:۴۵ الی ۱۲ ثبت نام: 09033480460
- توصیه های امیرالمؤمنین در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه ... 🌱💫 @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین 🪴
بسم الله الرحمن الرحیم یه خاطره داغ و شیرین از جلسات دیروز. صبح خیلی زود ساعت۶:۳٠ جلسه گذاشتیم که بتونیم به جلسه ۱۱ تهران برسیم. ساعت ۸:۴٠ بود که راه افتادیم سمت تهران، هوا گرم بود! ماشین کولرش سرویس نشده! خواب هم که انگار وقت گیر آورده بود بیاد کلافم کنه،اوووووف بالاخره رسیدیم تهران، ترافیک و هوای آلوده و گرما داشتن باهم سر به سرمون میذاشتن که گرسنگی مثل یه مهمون ناخونده اومد و نشست صدر مجلسِ حال ما، آخه یکمم بهش محل ندیم دیدید چه بل بشویی راه میندازه، دست ِدرد رو میگیره میندازه به جون سر و چشم و معده ی بیچاره! 😵‍💫 خلاصه رسیدیم محل جلسه. در بدو ورود جلسه شروع شد، بدو ورود ها، فقط منتظر بودم چایی بیارن با قندش لااقل یکم سر گرسنگی رو گرم کنم. تدابیر استاد برای پیشبرد هر چه بهتره کارهای پیش روی انقلاب = دعوت اساتید دیگه پشت هم به جلسه..... جلسه تو جلسه بود، یاد دیالوگ تجارت در تجارت میسره میخنداخت منو! خدا حفظ کنه استادمون رو، باور نمیکنید پیش اومده تو بیابون روی زیلو جلسه بذارن تا تو مساله ی مهم فرهنگی مشورت بدن، و بدانید و آگاه باشید که بیت المال یجوری خط قرمز استاد ماست که ناهار بهمون ساقه طلایی دادن با چایی☺️ و البته شدت گرمای اتاق جلسه رو که یادم میاد احتمااااال زیاااااد کولر هم نداشت. 🥺 و اما نکته ای که براش این خاطره رو باهاتون در میون گذاشتم: یکی از دوستانم، یک مادر جوان دهه هفتادی که ۴تا قند عسل دارن❤️ همراهمون بود، هر نکته ی مهم و کلیدی که می شنید یادداشت میکرد، نمیرسید یادداشت کنه از نوشته ها عکس میگرفت، تو دلم خیلی تحسینش کردم و ذوق زده شدم، مادران دغدغه مند اینچنینی انشاءالله فرزندان نابی تربیت میکنن، البته اینم بگم، اهل دائم رها کردن بچه ها و زندگی به بهانه ی کار فرهنگی و فعالیت اجتماعی نیست، اگر تاتر هم میاد با اون دردونه های ناز دوروبرش❤️ میاد، هدفش مادریه، حتی کار فرهنگی کردنش هم در راستای مادر خوب بودنشه و این برام خیلی قشنگ بود. فاطمی/۱۸خرداد۴٠۲
•سلام رفقا 🪴 - هر روز قسمتی از نامه ۳۱ امیرالمؤمنین علیه‌السلام به فرزندشون امام حسن علیه‌السلام‌ رو داخل کانال میزاریم. - موافقید ادامه بدیم ؟! نظرتون رو برامون بنویسید 👇🏽 harfeto.timefriend.net/16858198413204
بسم الله الرحمن الرحیم "انّا لله و انّا الیه راجعون " خواهر عزیزمان سرکار خانم ملیحه بیگدلی درگذشت مادر گرامیتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض می نماییم و همنشینی با اهل بیت طاهرین "علیهم السلام"را از خداوند منان برای آن عزیز سفر کرده مسئلت داریم. ما را در غم خود شریک بدانید . از طرف اساتید رزمی طلاب گروه تئاتر جابر نوجوانان هیئت حضرت ام البنین "سلام الله علیها" و دانشجویان نورالهدی
"بسم الله الرحمن الرحیم" 📚🖇 رسیدم خونه، شامو ردیف کردم، خواستم قبل اومدن همسر و فرزندم کمی استراحت کنم، گوشیم زنگ خورد ~ سلام علیکم _ سلام، خانم فاطمی؟ ~ بفرمایید _ میدونم خسته اید، من از مخاطبای امروزم، یه موضوعی خیلی برام مهم بود خواستم حتما بهتون بگم. ~ شرمنده سرم درد میکنه، صحبت تلفنی برام سخته، مقدور هست تو ایتا ویس بدید، من یه کم دیگه گوش کنم؟ _ فردا هم اجرا دارید؟ ~ نه _ خواهشا قبل اجرای بعدی گوش کنید. ~ چشم انشاءالله _ تشکر ، پس من ایتا ویس میدم ~ در خدمتم .... گوشی رو که قطع کردم صدای باز شدن درب حیاط اومد ~ سلام رضا خوبی؟قبول باشه، خداااقوت _ علیک سلام.... ممنووون ~کار بنایی به کجا رسید؟ _ زیر زمین تقریبا کارش تموم شده ~ کف رو هم زدید؟ _ نه، کارای اساسی انجام شد، میخوام بادومی بریزم، بعد سرامیک کنیم ~ بریم ببینیم؟ _ الان؟ ~ خب آره، دوست دارم ببینم _ بریم ~محمد حسین مامان نمیای بریم زیر زمینو ببینیم؟ * من مداحیمو ننوشتم هنوز، بعدا میبینم هنوز سرم آروم نشده بود، ولی میدونستم همین همراهی کوچیک با همسرم خستگی روزشو ازش میگیره، مثل همراهی و حمایت مجاهدانه ی خودش برای فعالیت های فرهنگی من. ...... داشتم ظرفهای شام رو میشستم که یاد اون تماس افتادم، کار آشپزخونه تمام شد، دمنوش و چایی نبات بعد از شام همسر و فرزندم رو گذاشتم رو میز عسلی و رفتم سراغ گوشی، لابلای پیاما گشتم تا پیداش کردم..... سلام خانم فاطمی جان خسته نباشید...... من آدم عجولی نیستم ولی انقدر برام مهم بود زود مطلب رو بهتون برسونم... ادامه دارد....
" بسم الله الرحمن الرحیم " 📚🖇 ..... من آدم عجولی نیستم ولی انقدر برام مهم بود زود مطلب رو بهتون برسونم که شمارتونو از دوستم گرفتم و زنگ زدم... من ۴۷ سالمه و دو فرزند دارم و تنهام، خیلی تنها.... من جوونی و زندگیمو ریختم پای..... و الان همه نا راضی ایم...کسی به زبون نمیاره ولی میفهمم... دخترم تازه عقد کرده، هنوز لذت نوه دارشدن رو نچشیدم و مادرم تو این سن ۹ تا نوه داشت😭 باور میکنید احساس میکنم توان و اعصاب سر و صدای نوه هام رو چند سال دیگه ندارم. ۲۵ سالم بود بچه اولم بدنیا اومد، وقتی یادم میاد اون موقع که برای دکترا میخوندمو، روزایی که میدویدم بذارمش مهد تا به کارام برسم و بچه ی دومم به همین منوال.... و الان میبینم اثراتشو😭 هر دو تاشون بخاطر زندگی تو مهد و کنار این مادر بزرگ و اون خاله و....😭 خانم فاطمی از نظر جسمی ضعیف و آسیب پذیر شدن، از کلیه درد گرفته تا مشکلات معده و میگرن و.... سنی ندارن طفلیا😭 تو تاتر، جابر به اون خانم که قرار بود باهاش ازدواج کنه گفت من تحمل نداشتم از کنار مهد رد شم تا لحظه جداشدن مادرا از بچه ها رو نبینم😭 من اینجا گریم گرفت خانم فاطمی، اون مرد بود تحمل نداشت من مادر بودم چی باعث شده بود که انقدر از مادر بودنم فاصله گرفتم... نیاز جامعه به من چقدر مهم بود که اون سالهای خدمتم نتیجش شد دو تا دختر که از نظر جسمی بیمارن و از نظر روحی داغون و کم حوصله و اصلا اصلا دوست ندارن پا جاپای مادرشون بذارن! 😭 جسم و اعصاب مریض من که بقول جابر گل جوانی و اعصابم رو گذاشتم برای درس و کار و سرو کله زدن با مردم و الان..... خانم فاطمی اگه یکی به من میگفت جای اینجور فشرده درس خوندن و ترس جاموندن از بازار کار و هم سن و سالام آروم آروم درستو بخون و..... حتما وقتی تو سن بالاتر میرفتم سر کار، بخاطر پختگیم تو حرف و عمل ضربه های روحی روانی ای که بخاطر کم سن و سالیم خوردم نمیخوردم😭 و چقدر پیش اومد حالم از بیرون بد بود و سر این طفلیا داد میزدم میخواستن باهام بازی کنن ادای روشنفکرا رو در میاوردم میگفتم برید تو اتاقتون مامان احتیاج داره تنها باشه😭 کاش زمان به عقب برگرده، بغلشون کنم باهاشون بازی کنم 😭 جای دو تا بچه چندتا بچه داشتم و حتما زندگیم خیلی فرق میکرد. وقتی اون خانم پافشاری میکرد رو مهد کودک برای درس خوندن و کار کردن جابر داشت گریش میگرفت، با هر تصویری که جابر با حرفهاش از مهد و اهمیت فرزند آوری و فرزند پروری میگفت و برام خاطره هامو مرور میکرد گریه کردم😭 تو رو خدا به جوونها بگید..... ادامه داردـ..... • قسمت سوم لینک زیر 👇🏼 • eitaa.com/noorolhodaa_ir/7982
- توصیه های امیرالمؤمنین در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه ... ☘✨ @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین 🪴
🔖 ۶۹ مین اجرای ۲ "صاحبه" 📆 زمان اجرا: پنجشنبه ۲۵ خرداد ماه ۱۴۰۲ ⏰ورود مخاطب راس ساعت: ۱۵:۴۵ • قم • ویژه بانوان ( ۱۲ سال به بالا) ⚠️ • ثبت نام الزامی ست برای کپی روی شماره بزنید:👇🏽 "
09915192702
" @Yakhadijatalgharra 💠 لینک کانال مجموعه نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
- توصیه های امیرالمؤمنین در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه ... 🌺🌟 @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین 🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" بسم الله الرحمن الرحیم " 📚🖇 خواهشا به جوونها بگید بهترین کار رو مادرا و مادر بزرگامون کردن. هر وقت فرصت داشتید بفرمایید تماس بگیرم. ..... ~سلام بفرمایید _ سلاام خانم فاطمی خوبید؟ ~ الحمدالله ، در خدمتم خانم دکتر، درست گفتم؟ _ خواهش میکنم دکتر صدام نکنید ~ چشم ولی درست گفتم دیگه _ بله خواهر جان بله ~ من ویس شما رو گوش دادم، حقیقتش بعد هر اجرا ازین دست پیامها کم نداریم، ولی خب شما زحمت کشیدید خیلی مفصل صحبت کردید _ من هنوز چیزی نگفتم خانم فاطمی........ ~ صداتون نمیاد....... خانم..... _هستم خانم فاطمی.... هستم ~فکر کردم قطع شده _ نه..... کاش غلط زندگی کردنم اوائل جوونیم با یه تلنگر قطع میشد... ~شما نویسنده اید؟ _ نویسنده به معنی داستان و اینا نه، ولی مقاله و کتاب و... تا دلتون بخواد ~خدا حفظتون کنه _خانم فاطمی یه پیشنهاد داشتم ~بفرمایید _من خاطراتمو با ویس براتون میفرستم شما با قلم خودتون بذارید کانال یا هر جور صلاح میدونید منتشر کنید ~ عالیه، عالی❤️ پس با اجازتون میدم واحد رسانمون روش کار کنن _ خانم فاطمی جان، من در زمینه روانشناسی و مشاوره خانواده خیلی کار کردم، قصد دارم ازین زاویه خاطره هامو به مخاطبینتون مشاوره بدم، کمک کنید کمی از بار عذاب وجدانم رو کم کنم ~چشم، خیلی عالیه چشم، بزرگواری میکنید در حقمون، من تلاشمو میکنم، وقت میذارم انشاءالله مینویسیم. _ممنون خواهر جان، پس من ویس ها رو میفرستم، راستش منم خیلی برنامه هام زیاده ولی سعی میکنم بین ویس ها خیلی فاصله نیفته تا مخاطب خسته نشه. ~ انشاءالله که موثر باشه، ولو رو یک نفر _انشاءالله، خب امری نیست خانم فاطمی جان ~ عرضی نیست خانم دکتر.... التماس دعا _...... هستم، به اسمم صدام کنید راحترم ~چشم _ التماس دعا..... خدا حافظ ~ محتاج دعام....... خانم، یا علی(ع) ادامه دارد.... • قسمت بعدی در لینک زیر👇🏼 • eitaa.com/noorolhodaa_ir/7984
" بسم الله الرحمن الرحیم " 📚🖇 سلام دوست عزیزم با اجازتون، مثل صاحبه مخاطب خاطراتم دخترم باشه. و اینکه خانم فاطمی جان، دوست دارم جوری که الان دارم اون خاطرات رو تو ذهنم مرور میکنم بنویسم، وسط مرور اون روزها باخودم میگم کاش ..... یعنی چیزی که حسرتشو میخورم رو هم لابلاش مینویسم، دیگه شما یجوری کنار هم بذارید که مخاطب خط رو گم نکنه ..... جواب آزمایش رو گرفتم، جواب آزمایش مادرشدن من مثبت بود، آره مادر شدم. اون روز نفهمیدم این عدد ِ بتا شروع بزرگترین امتحان و آزمایش زندگیم یعنی نقش مادری بود. حضورت بهم استرس داد، انقدر تپش قلبم بالا بود نشستم روی صندلی تا آروم شم، عرق سرد رو پیشونیم می غلتید، شوکه بودم، بدنم میلرزید.. _حالا چیکار کنم؟؟! پایان نامم!!! خاک بر سرم شد، حتما علی بفهمه میگه بشین تو خونه، بهش نمیگم آره فعلا نمیگم. رامو گرفتم رفتم سمت خونه، تو برام یه مهمان ناخوانده ای بودی که باعث اذیتم شده بود، یه مزاحم که تمام برنامه های آیندمو، آرزوهامو خراب کرده بودی، رسیدم خونه، رفتم جلو آینه تا چشمم به چشمام افتاد زدم زیر گریه، میدونستم سقط حرامه و جنایته و عقوبت داره برا همین بهت گفتم کاش میشد خدا کاری کنه از شرت خلاص شم😭😭 کاش اینطور بود..... جواب آزمایشتون مثبته خانم، مبارکتون باشه. * واقعا؟؟!!! وااای خداااای من ، یا حضرت معصومه(س)، وااای نمیدونم از خوشحالی چی بگم.....چجوری منتظر بمونم تا ظهر علی بیاااد... * سلاااام علی! اوومدییی؟؟ علی، علی یه خبر خوب دارم، یه خبر خوب (علی چشماش گرد میشد و با لبخند و تعجب بهم زل میزد و منتظر شنیدن خبر میموند) * علی، بابااااااااامامااااااان شدیم..... واااای(اشک شوق هر دومون) ~ مریم!!!!(با ذوق و خنده) بیداااارم؟؟!!!خداروشکر😍😍😍 آماده شو بریم حرم، اول باید نماز شکر بخونیم بعد بریم برات یادگاری بخرم که هر وقت میبینیش قشنگترین لحظه ی زندگیمون رو یادمون بیاد، خبر بابا شدنم * خبر مامااااان شدنم علی...... کوچولوی دوست داشتنی خوش اومدیــــــــی..... خوش اومدیــــــــــی ....... بزور خودمو آروم کردم، هق هق گریم باعث شد سردرد شدیدی بگیرم، یه لیوان آب خوردمو مثل جنازه افتادم رو مبل ~ مریم.... مریم.... * بله.... سلام.... کی اومدی؟ ~ الان.... خوبی؟؟ * اره خوابم برده بود. ~ این وقت روز آخه؟ رنگت چرا پریده؟! * خب یهو از خواب پریدم رنگم پریده😊 ~ موضوع پایان نامت چیشد؟ جواب دادن بالاخره؟ * واااای اصلا یادم رفت برم علی! ~پس کجا بودی؟! * هیچی علی هیچی.... ساعت چنده؟؟ ~ ساعت؟ ۱ * اوه اذان شده؟! واااای نمازمم نخوندم.... پاشدم وضو گرفتم نمازمو خوندم، بعد نماز سر سجاده کلی گریه کردم وبهت بد و بیراه گفتم 😭 ببین ببین هنوز نیومده همه کارامو ریختی به هم.... ~ مریم من دارم میرم مباحثه، ناهار نمیام، یعنی فکر کردم جوابتو میگیری میری سراغ استادت و دیگه تا عصر نمیای خونه.... خب حالا دیگه..... وای کلاسورمو بر نداشتم...... خداحافظ * بسلامت..... درو که بست، رفتم سمت آشپزخونه، ضعف کرده بودم، غذای دیشب یکم مونده بود گرم کردم که بخورم گوشی خونه زنگ خورد.... ادامه دارد..... • قسمت بعدی در لینک زیر 👇🏼 • eitaa.com/noorolhodaa_ir/7988 @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین🪴