eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
79 فایل
ارتباط با ادمین: @yaemamhasaan تبادل و تبلیغات: @sadrjahad رزرو بلیط: @yarafegh هماهنگی و رزرو اجرای شهرستانها: 09176827420 سایت مجموعه نورالهدی: noorolhodaeeha.ir صفحه روبیکا: Rubika.ir/noorolhodaa_ir صفحه آپارات: aparat.com/noorolhodaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
CamScanner ۲۰۲۳-۰۶-۲۰ ۱۱.۵۳.pdf
6.04M
📍کودکان و افزایش جمعیت Pdf 🔹گزارشی کوتاه از کتابهای مرتبط با حوزه کودک و خردسال با تاکید بر شناسایی الگوهای موجود یا قابل استفاده در راستای ایجاد زمینه اندیشه در افزایش جمعیت از طریق کتاب کودک 📌این محتوا را سال ۱۳۹۳ با کمک برادر هانی ایرانمنش و حمایت معاونت راهبردی خاتم! تولید کردیم.جای اینگونه تحلیل ها و محتواها بعد از ۱۱ سال از اولین سخنرانی مقام معظم رهبری به شدت احساس می شود. 🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین بپیوندید: http://eitaa.com/jamiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 گفتگوی رهبر انقلاب با عروس شهید مختاری: عروس شهید مدافع حرم: من چه‌‌کار بکنم؟وظیفه‌ی من چیست؟دوست داشتم از خودتان بپرسم؛ من دارم درس میخوانم، هنوز بچّه ندارم، ولی واقعاً الان وظیفه‌ی خودم را نمیدانم. امام خامنه ای: اوّلاً بچّه‌دار بشوید. اینهایی که اوّل زندگی، همین‌طور مدام [بچّه‌دار شدن را] عقب می‌اندازند و میگویند «حالا زود است، فلان است»، این ناشکری است؛ این ناشکری موجب میشود که خدای متعال، بعد یک جواب سختی به آدم بدهد. 📍عروس شهید مدافع حرم: خب، من درسم را هم دارم پیش میبرم. 🔆رهبر انقلاب: باشد؛ من کسی را سراغ دارم که با چهار بچّه، درس خوانده و دوره‌ی لیسانس و فوق‌لیسانس و دکتری و همه را گذرانده است؛ بله، هیچ اشکال ندارد. ثانیاً، درستان را بخوانید؛ ثالثاً، زندگیتان را هرچه میتوانید شیرین کنید. 1/1/1395 💠 لینک کانال مجموعه نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
بسم الله الرحمن الرحیم" 📚🖇 رفتن ناگهانی بابات تمام برنامه های منو ریخت به هم، چقدر خسته کننده و زجر آور بود، من تمام ذهن و قلبم باید کنار شما دو تا یادگار علی میبود! اما تلخ قصه اینجاست که تو اون شرایط سخت و غصه سنگینی که رو قلبم بود، شغلم و جامعه ناجوانمردانه دست به دست هم دادن تا درگیری ذهنی من همایشی که قول داده بودم، کلاسی که استادش بودم، جلسات مشاوره ای که بسته بودم و طرف تو شرایط بدی بود و منو درک نمیکرد!!! و.....و.... برای بی قراری های زینب باید راه حل پیدا میکردم! علی بارها این شعرو برام میخوند ...... _ تو اگر طبیب بودی، درد خود دوا نمودی، نمیگم کل، که کمتر بهت بر بخوره😂 ~ شما مونده تا به تخصص من ایمان بیاری، بااااشه باااشه بخند😅 _ خداییش خانم دکتر وضع ما رو ببین! قدیما خانما میگفتن من برای بچه هام هم پدرم هم مادرم! خونه ما من برای بچه ها هم پدرم! هم مادر! 😐 ~ چقدر سر کوفت میزنی علی، از غذاتون کم گذاشتم؟ _ خودمونیما عجب دست پختی داره فاطمه ی بابا😅 ~ 🤨از کار خونه کم گذاشتم؟ _ ولی چه کدبانوئیه زینب بابا!❤️ ~ بی انصاف🥺 _ نه منظورم اینه استاد ماهری داشتن 😉 ...... ❌امروز به فاطمه و زینب گفتم برنامه ی آیندتون چیه بابا؟ ♡ من دوست دارم زندگی گرمی داشته باشم ☆ منم همینطور _ یعنی چی، توضیح بدید ♡ نمیشه که بابا😊 ☆ سوالای سخت سخت نپرسید دیگه☺️ _ ازدواج و مادری و تحصیل و شغل و اینا رو اولویت بندی کردید؟! ♡ بابا چرا اجازه دادید مامان انقدر گسترده فعالیت کنن؟؟ حق و حقوق ما چی؟؟ _ زینب بابا..... جواب سوال منو بده! از من سوال نکن ☆ نه دیگه بابا راس میگه زینب! ما یقینا راهی که شما و مامان رفتید رو نمیریم!!! من دوستداشتم چندتا داداش و آبجی داشتم، خیلی بده که بخوایم در غیاب مامان پیش شما حرف بزنیم، ولی دوتایی تو خلوتمون خیلی..... 🥺 ♡ بابا ما خیلی تنهایی کشیدیم، مامان میومد خونه هم که یکسره گوشی دستشون بود _ بالاخره اقتضاء شغل مادرته، طرف یه هو نیاز به مشاوره پیدا میکرد.... ♡ گناه ما چیبود؟؟؟ ☆ من عاشق شما و مامانم، بابا سختمه در مورد مادرم حرف بزنم ولی بااااارها تو مدرسه وقتی یکی گفت مادرم خانه داره بهش حسووودی کردم😢 غبطه خوردم ♡ منم هیچ وقت افتخار نکردم مادرم تحصیلات دارن و دکترن و... اون عناوین برای خودشونه، من مادر میخواستم و میخوام.... ☆ یبار که مدرسه مامان رو دعوت کردن و بعد مثلا من و زینب هم سند موفقیت مامان معرفی شدیم تمام ترس هایی که با نبود مامان تجربه کردم، تمام مریضی هایی که کهنه میشد تا خوب شه همه چی همه چی یادم میومدـ ♡ حالا بابا این وسط دروغایی که مجبور بودیم بگیم اینکه مادرتون...... چه حسی دارید؟؟ ♡ بهشون افتخار میکنیم😡 _ عه زینب!! ♡ بابا! پیش شما هم نگیم؟ چشم نمیگیم!! 🤭 _ حرمت مادرتونو نگهدارید!! ☆ بابا داریم از حقوقمون حرف میزنیم، از بچگی محرم حرفهای ما بودید، خیلی دنبال فرصت میگشتیم باهاتون دردو دل کنیم _ باید با مادرتون حرف بزنید، همینارو به خودش بگید ☆ نارااااااحت میشن!! مامان فکر میکنن ما خودخواهیم، پیشرفت ایشون رو نمیخوایم و ازین حرفها ♡ میگن جامعه به ما نیاز داره ☆ ما جزء جامعه نیستیم؟ ♡ بابا شما هم این سطح علمی بالا و تدریس و سخنرانی و..... پس چرا تو خونه بابای مایید؟؟ لااقل مامان تو خونه مامان ما باشن😔 _ مرد با زن فرق داره بابا، ذهنم درگیر یه داد و یه اخم و یه نقد و به غر و هیاهو نمیمونه، رد میشم ازش، مردها نمیتونن درگیر چندتا چیز باهم باشن، وقتی میام خونه نمیتونم با ذهنم بیرون باشم، جسمم پیش شما، نمیگم اصلا ها، ولی خیلییییی کم پیش میاد نشه مدیریت کنم، ولی خانمها این طور نیستن، میتونن هم زمان به چندتا مساله فکر کنن، ولی وای به روزی که مدیریتش نکنن، اونوقت ماستا سر ریز میشن تو قیمه ها😂 ♡دل درد و دل پیچه میشه مال ما... ..... ❌مریم شاید گناهی برای تو نباشه، تقصیر منه بخاطر علاقه زیادم به تو و علاقم به علایق و خواسته هات این بلا رو سر هممون آوردم. مریم دلم برای آرامشت تنگ شده... تو رو خدا لا اقل وقتی خونه ای خونه باش.... ادامه دارد...... @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین 🪴
بسم الله الرحمن الرحیم" 📚🖇 «مردها تا آخر عمرشان هم پسر بچه ان و زنها باید اداره شان کنند» هر وقت این صحبت آقا رو میشنوم و میخونم اشکم بی اختیار جاری میشه، علی، بابات مثل کوه کنار من بود، ولی آره وقتی الان تو خلوت خودم نگاه میکنم، میبینم چقدر علی به من نیاز داشت، نیاز عاطفی، نیاز هم صحبتی .... مریم در مورد آینده ی بچه ها برنامت چیه؟ مریم روز دختر برای دخترای بابا چی بخریم؟ مریم دلت میخواد سفر بریم خستگی در کنی؟ مریم خیاطی رو دیگه فراموش کردی آره؟ یعنی دیگه یادت نیست؟ مریم آرایشگاه رفتی؟! مگه قرار نیست فردا بری سمینار؟؟!!! مریم غذا ساز چیه؟؟؟! ..... مردها با همه سختی و زمختی ظاهری خیلی روح حساسی دارن، و این حساسیت در مقابل خانواده مخصوصا همسر چند ده برابره!! اگر همسرشون بهشون محبت کنه، توجه کنه، در مورد خواسته هاشون سوال کنه، یا بدون سوال خواسته و نیازشون رو بفهمه و در صدد رفعش بر بیاد قدرت روحی و توانشون هزار هزار مرتبه بالا میره، و این برای زن و بچه هاش امنیت و آرامش میاره😭 اگر زنی کم توجهی شریک زندگیش اذیتش میکنه باید ریشه ی اون رو تو رفتارای خودش جستجو کنه، زن کانون محبت و عاطفه ست و هدایت عاطفه و توجه مرد فقط از دست قدرتمند و هنرمندانه ی خود زن بر میاد، من دیدم تو زندگیم که علی، بابات تمام نبودن ها و کم گذاشتن های منو با بودن کنار شما برای شما و خودش جبران میکرد ....... ♡ بابای زینب! چرا رنگتون پریده؟؟ ☆ بابای فاطمه خوبه؟؟ _ طبیبای بابا باید تشخیص بدن🤨 ♡ عه بابا!! خوب نیستین ☆بابا سرتونو ماساژ بدم؟؟ _ قربون دستای دخترم ~ چیزیش نیست داره خودشو برا دختراش لوس میکنه😅 ♡ نخیرم! دست بزن پیشونی بابا انگار تب داره ~ اووووف آره جزغاله شدم😂 _ پماد سوختگی بدید مامانتون😂 ☆ بابا بیرون چی خوردین؟ رنگتون زرده خب _هیچی بابا! جز آب که اگه خیلی تشنم بشه میخورم، بدون خانواده بیرون هیچی نمیخورم! 😡 این خط قرمز یک بابای خوبه ~ میخوای بگی بابای خیلی خوبی هستی!! اقرااار میکنیم که همینه بابای خوووب😅 ولی من میخورم، و الا ضعف میکنم _ خب من مردم توانم بیشتره، شما بخووور نوش جووونت ♡ مامااان الان بگید چی لازمه بابا بخوره خوب شه؟؟ ~ عه پاشو علی! بچه ها نگران شدن، سرویس رسید.... دخترا خداحافظ، علی پاشو اذیت نکن بچه ها رو... ☆ مامان گوشیت دسترس باشه دیگه ..... برگشتم خونه زینب بالاسر علی بود، تا منو دید اخم کم رنگی کرد ..... ♡ بابا تازه خوابش برد! فاطمه هم رفت کلاس ~ چرا اخمات تو همه؟؟ ♡ بابا دو بار بالا آورد، گفت بهش آبلیمو خاکشیر اینا بدم، خورد الان خوابش برد. ..... ریخته بودم به هم، رفتم شام ردیف کنم، ذهنم تا یکم درگیر علی میشد، تمام اتفاقات بیرون که از بعدازظهر درگیرش بودمو و جلسات پیش روی فردا و آخر هفته مثل طوفان میومدن سمتمو و برای لحظاتی علی و حال بد زینب رو فراموش میکردم، بخدا اینا اغراق نیست، اگر به خودمون جرات بدیم و بشینیم تو خلوتمون، فارق از همه ی خودخواهی ها و تعلقاتمون به کارهامون نگاه کنیم و ذره بین بندازیم رو کارهامونو وسطش هی نخوایم بندازیم گردن این و اون و وجدانمونو آروم کنیم،یکم جدی و سخت گیرانه بررسی کنیم، اگه بپذیریم اشتباهاتمونو میبینیم، ازین مریم ها تو خونه ی خودمون و دورو بری هامون کم نداریم. علی، بابات خیلی سعی میکرد با بهانه های مختلف حتی یک سوال ساده، غذا ساز چیه؟ روز دختر... حواس منو درگیر خونه داری و مادری کنه ..... ❌مریم جامعه چقدر بهت نیاز داره؟ اگر واقعا دغدغه و نگرانی برای کشورت داری، رهبرت گفته شعار فرزند کمتر..... اشتباه بوده، نباید به داد پیری ایران برسیم مریم؟ تازه تو کاری کردی بچه هات نخوان به جامعه ای که دغدغه شو داری خدمت کنن، زده شدن اذیت شدن، مریم میشه تو سن بالا درس خوند! بابا طرف ۹٠ سالشه رفته کنکور داده!! حالا سوری بوده یا هر چی کار ندارم ولی مادر شدن زمان مشخصی داره خانم دکتر!! اگه تو سن بالاتر درس و کارتو پیش میگرفتی، بخاطر پختگی ای که دستاورد زندگیت بود سر چون و چرا و اذیتای بیرون انقدر زود شکسته و رنجور نمیشدی، الان چندتا بچه داشتیم، دخترای بابا کمکت میکردن تو نگهداریشون و تو هم درستو میخوندی مریم رویای زندگی مشترک من این نبود که با هم ساختیم.... ادامه دارد.... @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین 🪴
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷تئاتر صاحبه 🔖۷٠ امین اجرای "صاحبه" 📆 زمان اجرا: سه شنبه ۶ تیر ماه ۱۴۰۲ ⏰ورود مخاطب: راس ساعت: ۱۶:۳٠ • قم • ویژه بانوان ( ۱۲ سال به بالا) ⚠️ • ثبت نام الزامی ست برای کپی روی شماره بزنید:👇🏽 " 09915192702 " @Yakhadijatalgharra 💠 لینک کانال مجموعه نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
🔖 ۷۰ مین اجرای ۲ "صاحبه" 📆 زمان اجرا: سه‌شنبه ۶ تیر ماه ۱۴۰۲ ⏰ورود مخاطب راس ساعت: ۱۶:۳۰ • قم • ویژه بانوان ( ۱۲ سال به بالا) ⚠️ • ثبت نام الزامی ست برای کپی روی شماره بزنید:👇🏽 "
09915192702
" @Yakhadijatalgharra 💠 لینک کانال مجموعه نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
. سلام رفقا 🌱✨ . خبرای خوب داریم براتون 😍 . . 🤔
. سلااااام خدمت رفقایی که تازه به جمعمون اضافه شدن 😍🪴 . خبر خوب اینکه یه باشگاه جدید به قبلی ها اضافه شد و فعلا ۳ تا باشگاه دفاع شخصی "قوة الرمی" در قم داریم . به امید بیشتر شدنش 😉🌟
. . رفقایی که تازه تشریف آوردید . از پیام سنجاق شده راجع به دفاع شخصی "قوة الرمی" مطالعه کنید 📚🖇 . . - راستی یادم رفت بگم، خیلی ها بخاطر نگرانی از موسیقی باشگاه نمیرن، اینجا ازین بابت هم خیالتون راحت باشه😊 - سوال یا چالش ذهنیت حل نشده ؟! برامون بنویس، جواب میدیم ☺️ - شاید سوال خیلی ها باشه 👇🏼 آیدی: @yaemamhasaan ناشناس: harfeto.timefriend.net/16858198413204
بسم الله الرحمن الرحیم" 📚🖇 ❌_فاطمه ی بابا انگار کتلت درست کرده البته به سبک خودش، زینب بابا هم همچی رو آماده کرده که بریم امشب بیرون شام بخوریم.... ♡ بابای زینب تنقلات با شما _ تنقلات؟! همون هله هوله دیگه؟! ☆ تنقلات امروزی بابا😉 _ چشششم، فاطمه جان، بابا کتلت درست کردی؟ ☆ غذایی که درست کردم انقدر بی ربطه با کتلت که الان براشون گریم میگیره که کتلت صداااااشووووون کردیــــــــــن🥺 _ خب کباب! بریونی! ♡ شاورما! 😐 _ بریم من تا مقصد فکر کنم ببینم میفهمم چیه؟ ♡ اگه درست حدس بزنین فردا من براتون کتلت درست میکنم، اگه اشتباه حدس بزنید باید برا منو فاطمه هدیه بخرید. _ حالا چرا کتلت؟؟ ♡ چون بابای زینب هر وقت هوس غذایی رو میکنه، غذاهای دیگه رو به اون اسم صدا میزنه😂😂 ☆قبوول بابا؟؟ قبوووول؟؟ _ به خواستگاراتون باید بگم دختر نمیدم بهتون، جواهر نایااااابن ایناااااا، فداتون بشه بابا، قبوووول... .... سر سفره نشستیم چشم چرخوندم همه با پدر و مادرشون اومده بودن، تو قم نبودی،برای یه همایش رفته بودی کرمان. ..... ☆ خب میخوام در قابلمه رو باز کنم، فرصت آخر برای حدس زدن _ میخوای بیخیال خوردن بشیم؟؟ ♡☆ چرااااا؟؟ _ میترسم بوی غذای دخترم بپیچه اینجا کشته بدیم ♡☆_ 😂😂😂😂 ♡رنگمون نکنید بابا حــــــــدس بزنید. _ گشنمه باور کنید حس بویاییم اصلا از کار افتاده شماها بردید، بخوریم که ضعف کردم ♡ چی بخوریم؟؟!! _ همان غذااایی که در این قابلمه است🥴 ☆ عه زینب، اذیت نکن بابا رو.... دلمه درست کردم❤️ تاج سرم _ به به به به ☆ دلمه بادمجون، فلفل دلمه، کلم پیچ، برگ مو، گوجه، کدومو بکشم؟؟ ....... وقتی از همایش برگشتم شماها ازونشب و اتفاقاتش هیچی برام نگفتین ولی بارها علی، بابات برام گفت و قربون صدقتون رفت، و من ژست یک خانم موفق که با وجود اینهمه فعالیت چه زندگی گرم و صمیمی ای دارم بهم دست میداد و راضی و راضی تر میشدم!! شماها بزرگ شده بودید و فکر تولد بچه ی دیگه حتی از ذهنم نمیگذشت، حواسم نبود که نبود من تو این پازل حساس یعنی خانواده اونم تو این سن حساسی که شماها داشتین و راه به راه براتون خواستگار میومد، چه جنایتی رو میتونه برای آینده ای که نمیدونم چه تغییراتی میکنه رقم بزنه. دوستای نا دوستی که می نشستیم کنار هم و با کبری صغری های بی اساس که بوی گنده خودخواهی و جاه طلبی و استقلال کاذب و تفکرات فمنیسمی میداد، نتایجی میگرفتیم که بیا و ببین!! استقلال زن! چرا باید خودمونو گول بزنیم؟؟ اینکه من تافته ی جدا بافته از اصالتم یعنی خانواده بشم اسمش استقلاله؟ در این استقلال پوچ هویتی اجتماعی و شخصیتی خانم دکتر و استاد ارشدی امثال من همین بس که خودم میدونم جانفشانی و از خود گذشتگی علی و یادگاراش بود که به اینجا رسیدم. فقط نفع شخصی!! و الا چه دردی از اجتماع دوا میکنم وقتی به ازای خدمته من، سه نفر دیگه از چرخه ی خدمت عقب میمونن!! چه فایده ای دارم وقتی بخاطر حجم بالای کارم نتونستم به تعداد بچه هام اضافه کنم؟ جامعه و پیری ایران و همه چی به کنار به داد پیری خودم برسم!!! امروز که بر میگردم عقب رو نگاه میکنم میبینم آی چه خاکی بر سر خودم کردم!! بقول آقا مصطفی من میتونستم تا ۲۹ سالگی ۴تا بچه بیارم، چندسالم استراحت و بعد درس... تازه جابر که میگفت بخون ولی تو زمان بیشتر! یعنی ته ته ش من ۴٠سالگی با ۴ تا بچه و انجام درست وظایف مادری میشدم دکتر، چرااااا اینکارو نکردم😭😭 و امروز انقدر خسته و تنهام.....
❌_ امروز زینب معلوم نیست چشه، هی میاد اتاقم میره، الکی کتابامو گرد گیری میکنه؟ تومیدونی چشه؟ ☆ دلتنگ مامان شده، اینکه قرار بود دیروز بیان افتاد عقب اذیت شده _ خب حال و هواشو عوض کن ☆ باشه بابا، ولی میشناسیش که، خیلی حساسه ..... رفتم تو اتاق چشماشو گرفتم ..... ♡ آخه فدات بشم چندتا مرد تو این خونه ست که دستای به این بزرگی، پر از گرما و آرامش داشته باشه، جز بابای زینب؟ 😭 _ چته بابا؟؟ گریه نکن ♡بابای زینب _ چیه زینب بابا؟ ♡ دستاتونو بازم بذارید رو چشام _ باشه! خب؟ ♡ بابا.... خدا دستای باباها رو بزرگ خلق کرده تا جلوی مشکلات و غصه ها و دردهای ما رو بگیره، دستاتون انقدر برامن بزرگه ، الان که گذاشتین رو چشام دیگه هیچ غصه ای به چشمم نمیاد❤️ _ ببینمت بابا، چرا غصه داری؟؟ چیشده؟؟ ♡ بابا، همیشه باش، همین!! الان که مامان میره سفر خیلی نگرانی تحمل میکنم، شما میری تبلیغ میمیرمو زنده میشم، دعا کن سایت از سرم کم نشه _ باشه بابا، بریم حرم؟؟ ☆♡ ارررره بریـــــــم .... مریم تو نبودت این بچه از کلیه درد خیلی اذیت شد بردمش دکتر، درداش عصبی شده..... ...... زینب از بچگی یه وسواسی داشت، تو مهد هیچ رقمه سمت سرویس بهداشتی نمیرفت، آب قمقمه ش که تمام میشد دیگه آب نمیخورد، حتی اگه از آب سرد کن تو قمقمش آب میریختن، بعضی وقتا چند تا آب معدنی میدادم به مهد که بهش بدن ولی بخاطر سرویس بهداشتی نرفتنش مشکل کلیه داره، فاطمه هم که تو غذا بد لج بود و جز غذای خونه نمیخورد، غذا میذاشتم براشون ازینکه اونجا دوباره گرم میکردن بدشون میومد، کیک و کلوچه و غذای سرد و... معدشونو داغون کرد.... آره خلاصه من شدم خانم دکتر و الان بقول علی درمان درد خودمو ندارم... فاطمه دیر ازدواج کرد😭 بخاطرزینب.... و من انقدر انرژی و توان و اعصابمو بیرون از خونه، پای اضطرابها و استرسهای امتحان و پایان نامه و بچه ها و اتفاقات داخل خونه، بی رویه خرج کردم که الان بزور میرم سر کلاس، سخنرانی و..... گل جوانیم رو بد پرپر کردم، تمام روزهایی که خودمو قانع میکردم که برای علی و بچه ها جبران میکنم و خدا این فرصت رو به من نداد!! نمیدونیم چی در انتظارمونه، ما کنار هم معنای قشنگی پیدا میکنیم، خانواده مادر پدر خواهر برادر مادر ستونیه که اگر جایگاهشو بفهمه هم خودش محفوظ میمونه هم خانواده، چه برنامه هایی رو علی بخاطر کارهای من کنسل کرد، چه کلاسها و دوره هایی.... ..... ~ بچه ها میرن مهد ناراحتی؟ _ ببین مهد زمانش مهمه مریم، از صبح کله سحر تا ظهر؟؟ خیلییی زیاده!! ~ باور کن بیشتر وقتشو خوابن! _ ولی با اضطراب بیدار میشن! من دیدم جمعه ها وقتی خونه ان بیدار میشن یه حس گنگی و ترسی دارن، تا میبینن تو خونه ان حالشون عوض میشه ~ تو خیلی حساسی دیگه علی _ بالاخره از من گفتن بود، لا اقل چهار پنج سالشون بود یچیزی، اونم ته تهش دو، سه ساعت، سن بازی و بازیگوشیه تو مهد بهشون خوش میگذره... ...... آره بابات نگران بود و این نبود که نگه، من چشامو بسته بودم رو همچی!! و عقب نموندنم از دوستام! خدمت به جامعه!!!! کلی بهانه و توجیه داشتم برا خودم، بمااااند دوستان نا دوستی که مجرد بودن و سرکوفتشو به من و امثال من میزدن! فرزند اولش تو سن ۳۲سالگی!! دوم ۳۷ سالگی! و بخاطر اوج کارهای مادرشون اونام از شیرخوارگی تو مهد بزرگ شدن!! الان فرق من و اونا تو چی بود؟؟!! من زود ازدواج کردم ولی بخاطر زود به مقصد رسیدنم تو تحصیل بچه هامو فدا کردم!! اون دیر ازدواج کرد بخاطر درسی که خونده و الان میخواد ثمرش رو بچینه!! ثمر زندگیشو فدا کرد!!! زینب مشغول درساشه، فاطمه هم همینطور، منم و کتابامو و تماسای مشاوره و..... حالا یاد مادرم میفتم تو سن من چقدر دورش شلوغ بود، چه برو بیایی، به من زنگ میزد میگفت انسیه جان، میگفتم مریمم مامان، الان بهم زنگ زدید، میگفت آخ آره، قطع کن به انسیه زنگ بزنم، برنامه ی هر روزش بود، یبار به هممون زنگ بزنه!! چه تماسهااایی از مادرم که سر کلاس بودمو جواب ندادم، وسط جلسه بودمو.... میگفت لااقل خودت بعدش زنگ بزن نگران میشم، یادم میرفت، و الان میشینم فیلمهاشو نگاه میکنمو اشک امونم نمیده، مگه چند سال مادرامون پیشمون هستن، میدونیم کی از دستشون میدیم؟؟ چرا انقدر سرمو شلوغ کردم که فرصت خدمت به مادرمو از خودم گرفتم و الان میگم
کاش ۲٠ سال فقط ۲٠ سال زمان برگرده عقب... خدایا درک درست رو به تمام دختران و مادران سرزمینم عطا کن. ما زخمی سبک زندگی ای هستیم که برای ما نیست، ما فرزندان سفره های شلوغ و قایم باشک بازی کردن با خواهر برادرامون و لی لی بازی و گرگ مو گله میبرم هستیم، حواسمون نبودگرگ اومد و با تفکرات مسموم گله ها رو مظلوم گیر آورد و بره ها رو تکه پاره کرد، بچه های قصه ی شنگول و منگول و حبه انگوریم، ولی نا غافل که آرد به دست خیلی ها زدیم و جای خودمون به بچه هامون تحمیل کردیم. وقتی صدیقه بعد از ۱٠سال (بخاطر شرایط محل تبلیغ و نیاز بیشتر به حضورشون جای ۲سال ۱٠سال موندن) با ۵ بچه از طرح تبلیغیشون برگشت و تازه رفت سطح ۳ رو ثبت نام کنه، دو روز تو خونه گریه کردم، صدیقه دوتا نوه داره!! من از زندگی عقب موندم و دیگه دور برگردونی ندارم. عزیزانم، به خدای حکیم قسم زندگی من واقعیت تلخیه که تکرارشو دارم تو زندگی خیلی هاتون میببنم، تا دیر نشده بخودتون بیاید و به داد خودتون برسید که وقت تنگه. التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و عرض ادب و احترام خدمت مخاطبین عزیز، و تشکر از خانم دکتر که زحمت کشیدن خاطراتشون رو در اختیار بنده گذاشتن تا در قالب داستان برای مخاطبین عزیز کانال بذاریم. حقیقتش برای خودم تبدیل ویس ها به داستان خیلی سخت بود، خیلی جاها اذیت شدم، حتی ازشون خواستم بعضی قسمتها رو عبور کنم، جاهایی رو قبول کردن و جاهایی رو هم نه. از یک جایی باز خورد چند نفر از مخاطبان عزیز خیلی دردناک بود و بوی لج بازی میداد ولی خیلی ها تصمیمات جدیدی گرفتن که انصافا جای شکر داره. بین این بازخوردها خانم دکتر بزرگوار دیگه ای هستن، که تقریبا بر عکس خانم دکتر(مریم) زندگی کردن و به در خواست بنده، زحمت کشیدن خاطراتشون رو در قالب ویس برای من ارسال کردن تا بعد از تکراری تلخ، براتون بذاریم، با عنوان:« قند پهلو » از خود گذشتگی ها و تدابیر یک بانوی ایرانی، یک مادر تو شرایط واقعا سخت و متفاوت و غیر عادی زندگی، برای حفظ کانون گرم خانواده.... التماس دعا🌹
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷تئاتر صاحبه 🔖۷٠ امین اجرای "صاحبه" 📆 زمان اجرا: سه شنبه ۶ تیر ماه ۱۴۰۲ ⏰ورود مخاطب: راس ساعت: ۱۶:۳٠ • قم • ویژه بانوان ( ۱۲ سال به بالا) ⚠️ • ثبت نام الزامی ست برای کپی روی شماره بزنید:👇🏽 " 09915192702 " @Yakhadijatalgharra 💠 لینک کانال مجموعه نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
. سلام رفقا 🪴 . کسانی که ثبت نام کردن و رزرو قطعی رو انجام ندادن، لطفا سریعتر اقدام کنن ⚠️ .
دیروز از جایی شنیدم آقای روح‌الله که سال‌ها در مقابل تخریب‌ها و برخلاف موج ضدّایرانی‌ها ایستاد و باتعصب از کالای ایرانی حمایت کرد تا همه را متوجه لزوم حکمرانی داخلی بر فضای مجازی کند، به عنوان نمایندۀ ستاد امر به معروف و نهی از منکر مرکز در استان تهران انتخاب شده بسیار خوشحال شدم. گفتم در این بی‌مسئولی و بدمسئولی، چه انتخاب خوبی بود و دقیقاً همان کسی که باید، در همان جایی که باید، گذاشته شده است و تشکر می‌کنم از آیت‌الله صدیقی و تبریک می‌گویم به ایشان بابت این انتخاب، ولی در دل گفتم حتماً کسانی هستند که تا بفهمند که ایشان این مسئولیت را در ستاد پذیرفته‌اند، ترس و واهمه برشان خواهد داشت و همین هم شد… امروز هجمه سنگین چپ و راست، دشمن و به ظاهردوست و… را دیدم، فهمیدم که چه خوب فهمیده‌اند کسی آمده است که با کسی تعارف ندارد. کسی آمده است که از کسی ترس ندارد. آن‌ها خوب می‌دانند که روح‌الله کیست و چه به روز منکرات می‌آورد که این‌گونه ترسیده‌اند. حالا نمی‌دانم که این متن به ایشان می‌رسد یا خیر؟! امّا می‌خواهم به نمایندگی از خانواده چند شهید بگویم: روح‌الله عزیز فرزندان ما رفتند و خون‌شان را برای این انقلاب دادند! تو بمان، محکم بمان و آبرویت را برای این انقلاب بده و مطمئن باش که: «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاء» #⃣
جبههٔ  اسلامی در فضای مجازی
✊🏻 @jebheh
📊نتایج پیمایش انگیزه شناسی بانوان بی حجاب در تهران 🔹اسداللهی مدیر مرکز مطالعات فرهنگی تیام وابسته به پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه‌السلام در نشست ارائه نتایج پیمایش انگیزه‌شناسی بانوان بی‌حجاب شهر تهران عنوان کرد که این پیمایش به موضوعاتی همچون انگیزه‌‏های سیاسی-اجتماعی کشف حجاب، دلایل فرهنگی کشف حجاب، انگیزه‌‏های فردی و زمینه‌‏های خانوادگی کشف حجاب و همچنین نوع واکنش بانوان بی ‏حجاب به برخوردهای سلبی حاکمیت و زمینه‌‏های گفتگو با بانوان بی‌‏حجاب، پرداخته است.  @rasad_tahlil