▪️مهمان خانه امام شده بود.
موقع خداحافظی، حرف دلش را گفت:
راستش از دست خودم دلگیرم!
تا وقتی پیش شما هستم،
غصّهی دنیا سراغم نمیآید،
حسرت مال و منال مردم را نمیخورم،
اما همین که از پیش شما میروم،
همین که با مردم و اهل بازار مینشینم،
دوباره دلم هوای دنیا میکند.
امام باقر علیه السلام فرمود:
بگذار قصهای برایت بگویم.
روزی یاران پیامبر به ایشان گفتند:
میترسیم ما منافق باشیم!
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
چطور؟!
گفتند:
هر وقت پای حرفهای شما مینشینیم،
جوری دنیا و غمهایش فراموشمان میشود انگار بهشت و جهنم را میبینیم.
اما همین که میرویم خانههایمان، انگار نه انگار!
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
نه، این نفاق نیست!
اینها وسوسهی شیطان است.
اما این را بدانید:
آن حس و حالی که گفتید،
اگر برایتان دائمی شود،
به جایی میرسید که حتی فرشتهها با شما دست میدهند.
آن وقت حتی میتوانید روی آبها راه بروید.
📚 برگرفته از کافی، ج۲، ص۴۲۳.
👈 انس و توجه نسبت به حجت خدا، خاصیتش اینه که دل آدم رو از محبت دنیا پاک میکنه.
پس:
۱. اگه غمهای دنیا سراغت اومد، با امام زمانت درددل کن تا آروم بشی.
۲. اگه میخوای توی معنویات به جایی برسی و قدرتهای الهی پیدا کنی، راهش انس و توجه دائمی نسبت به امام زمانه.
#داستانک_مهدوی
#امام_باقر_علیه_السلام
موسسه فرهنگی
✳️«نور سراج مهدیه»✳️
@NoorSeraj
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #نور_سراج_مهدیه #امام_باقرالعلوم #امام_زمان
▪️مسافر بودیم مسافر خانهی خدا،
بین راه یکی از منزلها ناامن بود،
شبانه از منزل قبلی راه افتادیم،
یک فرسخ نرفته برف گرفت،
رفقا سرعتشان را زیاد کردند. من جا ماندم!
همه جا تاریک، راه را هم بلد نبودم.
از اسب پیاده شدم، متحیر و مضطرب،
باغی به چشمم آمد؛
باغبان جلو آمد و پرسید: کیستی؟
قصّه را گفتم.
فرمود: نافله بخوان تا راه را پیدا کنی.
نافله شب را خواندم.
دوباره آمد و پرسید: چرا نرفتی؟
گفتم: راه را بلد نیستم. گفت: زیارت جامعه بخوان.
نه آن وقت، نه بعد از آن، جامعه را حفظ نبودم،
ولی خواندم، از حفظ هم خواندم!!!
باز آمد و پرسید: نرفتی؟
اشکم سرازیر شد و گفتم: راه را بلد نیستم.
فرمود: عاشورا بخوان!
آن را هم حفظ نبودم، ولی خواندم از حفظ،
با همهی لعنها و سلامها و دعای علقمه.
برای بار آخر هم آمد. مرا روی مرکب خودش سوار کرد.
دست روی زانوی من گذاشت و فرمود:
" چرا نافله نمیخوانید؟ نافله، نافله، نافله...
چرا جامعه نمیخوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه...
چرا عاشورا نمیخوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا؛ "
چند لحظه بعد رفقایم را نشان داد.
داشتند برای نماز صبح وضو میگرفتند.
از مرکب پیاده شدم.
به خودم آمدم. با خودم گفتم: این آقا کیست؟
این حوالی نه فارسی زبانی پیدا میشود نه مسلمانی!
همه مسیحی هستند و ترک زبان!
سربرگرداندم اما دیگر کسی را ندیدم.
📚نجم الثاقب، ج۲، ص۷۱۲.
📚مفاتیح الجنان، ذیل زیارت جامعه کبیره.
#زیارت_عاشورا
#حامی_شیعیان
#داستانک_مهدوی
https://t.me/noorserajmahdieh
https://eitaa.com/joinchat/3413639400Cac92a789d9
▪️#داستانک_مهدوی به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام؛
» شیعه شده بود، شیعهی امام هادی علیه السلام.
دلیلش را پرسیدند.
گفت:
از اصفهان آمده بودم بغداد؛
همشهری ها می دانستند آدم زبانداری هستم؛
مرا فرستاده بودند پیش متوکل برای عرض شکایت.
پشت دربار منتظر بودم.
همان وقت متوکل دستور داد امام هادی علیه السلام را بیاورند.
از یکی پرسیدم کسی که احضار شده کیست؟
گفت: «امام شیعه هاست.
به نظرم متوکل او را احضار کرده تا بکُشد!»
لحظه ای بعد آمد.
با همان نگاه اول، محبّتش به دلم افتاد.
در دلم شروع کردم به دعا کردن برایش.
از خدا می خواستم شرّ متوکل را از سرش کوتاه کند.
به من که رسید توقف کرد؛
نگاهش را دوخت به صورتم؛
همین قدر شنیدم که فرمود:
خدا دعایت را مستجاب، عمرت را طولانی و مال و بچه هایت را زیاد کند.
از هیبت نگاه و کلامش به لرزه افتادم و زمین خوردم.
به هوش که آمدم، مردم قصه را پرسیدند.
چیزی نگفتم.
به اصفهان که برگشتم زندگی ام از این رو به آن رو شد.
حالا همه چیز دارم: ثروت، ده تا فرزند، هفتاد و چند سال عمر.
همهی اینها از برکت دعای امام زمانم است.
📚الخرائج و الجرائح، ج1، ص 392.
#فوائد_دعا_برای_فرج
#امام_هادی_علیه_السلام
https://t.me/noorserajmahdieh
https://whatsapp.com/channel/0029Vax3n4h3wtbDgZ6W2r3Y
https://eitaa.com/joinchat/3413639400Cac92a789d9