ایستادن روی این پاهارو وقتی میخوام که قد بکشم برای بوسیدن پیشونی تو.
اگر نه خستهتر از این حرفام که بخاطر روزمرگی بخوام از جام بلندشم عزیزم.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شست و برد شلوغی صداهای روزمرگی رو.
مثل همیشه موسیقی بیکلام نقش "مرهم" رو ایفا کرد.
از تو ظلماتِ دلتنگی ، تلألوِ نور میبینم.
نوید برگشتنتو بدم به دلم یا بزارم تو نسخیِ بعد مستی بمونه؟
چه خوب شد که جنگ شد ،
چه خوب شد
شراب هم چند سالی بعدتر
فرانسوی شد.
سفید شد.
چه خوب شد که در نبودِ مردان دههی پنجاه
معاشرت چشمهات نصیب من شد.
من فاتح مستِ تمام جنگهای پشت سرم بودم
غمگینترین مردی برای تمام فصول
صبح که شد ،
دستت را به آغوش دستهام میسپارم
و راهی شیراز میشوم
من دلتنگِ
نارنجهای بیبهارِ شهرِ بیتو شدهام...
- کتاب اسکارلت دهه شصت
به قلم سجاد افشاریان.