- دلدادھ مٺحول -
- موکت صفر-پنج-صدوهشتادوسه.
؛
گرد و غبار حاصل از جمع کردن موکتای هیئت توی هوا پخش شده بود.
چشما به سرخیِ گلگون درومده بود و گلوها شده بود صندوقچه خاک.
شب شده بود و رسیده بودن به جمع کردن موکت آخر.
چشمای بچهها خیس بود از اشک ولی به هر کی خیره میشدی با نگاهش انکار میکرد این اشکِ حاصل از دلسوختگی و استیصال رو.
آقا جون.
ما به ایهاالناس گفتیم موکت "صفر-پنج-صدوهشتادوسه" خیلی گرد و غبار داشت و تَریِ چشمامون بخاطر همونه.
اما شما باور نکنید. شما که ایهالناس نیستید.
شما.... شماااا.... شما امام حسینِ قلبِ مایید.
پس حق دارید که بدونید چقدر دلمون لک زده برای اینکه از بابالقبله وارد بشیم و بشینیم و یه دل سیر حرف بزنیم باهاتون و تصدقِ خودتون و خانوادتون بشیم.
شما حق دارید بدونید اینارو بزرگوار.
زیاده عرضی نیست.
ما میریم چشمامونو آب بزنیم تا خاک موکت "صفر-پنج-صدوهشتادوسه" بیشتر اَمونمونو نبریده و بقیه حرفارو میزاریم برای وقتی که تو خلوت خصوصیای حرمتون رو به روی گنبدتون بودیم...
خداحافظتون.
InShot_۲۰۲۲۰۵۰۵_۱۴۵۳۳۹۰۵۷_۰۵۰۵۲۰۲۲.mp3
5.76M
بعد از سکوت ؛
موسیقی بیکلام بهترین راه برای بیان ناگفتههاست.
- دلدادھ مٺحول -
نه فراغتِ نشستن
نه شکیبِ رخت بستن
نه مقامِ ایستادن، نه گریزگاه دارم . .
؛
دهم مردادماه و گذر زندگی.
- داستان های مترو.
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ
وَجْهِکَ فِی السَّمَاء…
؛
و به هنگام دلتنگی
به آسمان نگاه کن
و ما نگاههای تو را به طرف آسمان میبینیم.
سوره بقره، آیه ۱۴۴.