eitaa logo
- دلدادھ مٺحول -
3.4هزار دنبال‌کننده
373 عکس
59 ویدیو
6 فایل
- از گرامافون ؛ زمزمه‌هایِ شجریان به گوش می‌رسه...
مشاهده در ایتا
دانلود
بهمن ماه بود. نمیدانم چندم ، اما میدانم که ساعت از نیمه‌ی شب گذشته بود. دستانم را با سردی زمستان غسل داده بودند و در گیر و دارِ انتظار و امید به حل شدنِ مداوم ، خبر دادند که به مو رسیده و پاره شده. زیر بارش شهابیِ اندوه ، سنگ‌های مرمر دیواره‌یِ قلبم خونین شده بود و بازدمِ نفسِ غم‌آلودم بالا نمی‌آمد. می‌دانستم که زندگی در ابتدا تو را با لطافت می‌بوسد و در آغوش می‌کشد ، و سپس در خماریِ بوسه رهایت می‌کند... تمام اینهارا می‌دانستم و بازهم انفجار کوه غم را در زیر پوستم احساس میکردم. و حالا در این بامداد ، قلبم واژه‌ی دلتنگی را پمپاژ میکند و آویزِ بی‌قراری ، یک وزنه‌ی چند تُنی را بر گردنم می‌اندازد. عزیزِ دورم ، مرا ببخش که این کلمات برای نبودَنَت زیادت میکنند ، اما کفایت نه. تو از کدام روزنه‌یِ نور رفتی که این‌چنین همه چیز بعد از پر کشیدنت ، ثنایِ تو شد؟...
- دلدادھ مٺحول -
نوستالژی. رشت. بیست و سوم شهریورماه. ؛ تمام زندگی‌ام را به دنبالِ معناها گشته‌ام. از علت خلقتِ هسته کوچک درون دلِ نارنگی گرفته ، تا آن ۲۱ گرمی که هنگام مُردن از وزن آدمی کاسته می‌شود و چیزی نیست جز وزنِ روح. یا چگونگیِ تا کردنِ روزگار با دستانِ پینه بسته‌یِ مرد کفاش... تکه‌ای از خودم را درون مغازه‌ ساده‌اش جا گذاشتم و به دنبال معنایِ لبخندش رفتم‌ در پاسخ به سوالِ " زندگی چطور میگذره؟ " کی می‌دونه جوابشو؟ کی می‌دونه عزیزِ من؟
4_5949404529668656637.mp3
11.41M
اونا هر یه نخ بهمنی که می‌کشن ؛ یه عالمه حرفِ نزده‌س که دود میشه...
از سر نمی‌روی ، چگونه از دل برانمت؟ - راحیل نیکفر.
- دلدادھ مٺحول -
و اما جانانم ؛ بنظرت چه داستانی می‌تونه پشتِ پاکت رها شده کنار خیابون باشه؟ چیزی جز رسیدن دستایِ معشوق سرِ صدم ثانیه ، می‌تونه ناجیِ سیگارِ تا نصفه بیرون اومده و لب‌هایِ منتظرِ عاشق از سر خماری برای در آغوش کشیدنِ یه نخ سیگار بهمن باشه؟
4_5911360899066629359.mp3
11.23M
جملاتی که می‌شنوید، بعضی از پنجاه نصیحتی هستش که پدربزرگی قبل از مرگش در قالب نامه، به نوه‌ش داد. شاید تمامیِ آدم‌های جهان به شنیدن تک به تک این کلمات نیازِ روحی داشته باشن...
- دلدادھ مٺحول -
آشنایِ من ؛ من غریبم بی‌تو...