- دلدادھ مٺحول -
نوستالژی.
رشت. بیست و سوم شهریورماه.
؛
تمام زندگیام را به دنبالِ معناها گشتهام.
از علت خلقتِ هسته کوچک درون دلِ نارنگی گرفته ،
تا آن ۲۱ گرمی که هنگام مُردن از وزن آدمی کاسته میشود و چیزی نیست جز وزنِ روح.
یا چگونگیِ تا کردنِ روزگار با دستانِ پینه بستهیِ مرد کفاش...
تکهای از خودم را درون مغازه سادهاش جا گذاشتم و به دنبال معنایِ لبخندش رفتم در پاسخ به سوالِ " زندگی چطور میگذره؟ "
کی میدونه جوابشو؟
کی میدونه عزیزِ من؟
4_5949404529668656637.mp3
11.41M
اونا هر یه نخ بهمنی که میکشن ؛
یه عالمه حرفِ نزدهس که دود میشه...
- دلدادھ مٺحول -
و اما جانانم ؛
بنظرت چه داستانی میتونه پشتِ پاکت رها شده کنار خیابون باشه؟
چیزی جز رسیدن دستایِ معشوق سرِ صدم ثانیه ، میتونه ناجیِ سیگارِ تا نصفه بیرون اومده و لبهایِ منتظرِ عاشق از سر خماری برای در آغوش کشیدنِ یه نخ سیگار بهمن باشه؟
4_5911360899066629359.mp3
11.23M
جملاتی که میشنوید، بعضی از پنجاه نصیحتی هستش که پدربزرگی قبل از مرگش در قالب نامه، به نوهش داد.
شاید تمامیِ آدمهای جهان به شنیدن تک به تک این کلمات نیازِ روحی داشته باشن...