eitaa logo
- دلدادھ مٺحول -
3.4هزار دنبال‌کننده
368 عکس
58 ویدیو
6 فایل
- از گرامافون ؛ زمزمه‌هایِ شجریان به گوش می‌رسه...
مشاهده در ایتا
دانلود
- دلدادھ مٺحول -
یه فاصله‌هایِ زمانی هست که آدم ممتد و پیوسته احساس غربت داره. تو وطنِ خودش، شهرِ خودش، پیش خانواده خ
در ضمیمه‌یِ شرح غربت، نه میشه به تنهایی تشبیهش کرد، و نه به دل گرفتگی. سنگینه. حَزینه. و دلیل داره. نکته مهمش اینجاست که کاملاً دلیل داره و اینه که غمگین می‌کنه ماجرا رو. اصرار نکن عزیزم. حتماً یه کاری کردی که به جای احساس راحتی، پیشت احساس غربت دارم و دیگه "جزو محدوده اَمن‌م" نمی‌دونمت.
- دلدادھ مٺحول -
در ضمیمه‌یِ شرح غربت، نه میشه به تنهایی تشبیهش کرد، و نه به دل گرفتگی. سنگینه. حَزینه. و دلیل داره.
و جای اصلی ماجرا اینه که؛ انگاری هشت میلیارد آدم روی کره زمین، "یه کاری کردن و اون احساس غربت درون تو، نسبت به همشون بوجود اومده" هشت میلیارد آدم روی کره، بدون هیچ استثنایی، حتی یدونه. یا قبلا یه کاری کردن که یادت مونده، یا الان دارن یه کاری می‌کنن، یا می‌دونی بعدا قراره یه کاری کنن. لبخند پرررانتزی :)))))))
- دلدادھ مٺحول -
و جای اصلی ماجرا اینه که؛ انگاری هشت میلیارد آدم روی کره زمین، "یه کاری کردن و اون احساس غربت درون
آره خلاصه که بچه‌ها جون بنظرم وقتشه دایره ارتباطی رو از ارتباط با آدم‌ها، به ارتباط با گربه‌ها تغییر بدم. موجودات زیبا، بی‌ازار و نرم🦦
کافه و تئاتر برای دیدارهای دور و غریبه‌س. برای دیدار با آدمای نزدیک زندگی باید غذا پخت، پتو برداشت و رفت بیرون. در حالی که پتو انداختید دور خودتون و دارید سگ‌لرز می‌زنید تو سرما، غذا بخورید و فلاکس آب‌جوش رو تمدید کنید و در مورد ریزترین اتفاقات خاورمیانه حرف بزنید. این یعنی دیتِ درست با آدمِ درست.
- دلدادھ مٺحول -
دیت پتوییِ تراز با زیرصدای تراز :))))))) صدای خنده‌های فاطمه و چایی نبات، قاشق من کو،صداهای سوت نگهبان، گوشیمو بگیر، سگ لرز و دمای هوای قطب شمال، دلمه تبریزی و نمك‌دون زرد.
این مسئله که پاییز داره تموم میشه و من؛ نه بارون رشت رو دیدم، و نه بارون بین‌الحرمین رو، باعث میشه بخوام سر به بیابون بزارم. به بیابون‌های مشرق و مغرب کره زمین‌ و حتی کُرات دیگه منظومه شمسی.
- دلدادھ مٺحول -
این مسئله که پاییز داره تموم میشه و من؛ نه بارون رشت رو دیدم، و نه بارون بین‌الحرمین رو، باعث میشه ب
به این پاییز نمره یک و نیم از ده میدم. شایدم با ارفاق یک و هفتاد و پنج. شب‌بخیر.
آذرماه صفر سه، ایستگاه ولیعصر، معراج شهدا، روضه‌یِ حضرت زهرا، چایی موکب، گل‌پر، صدای گریه با جمله‌یِ: «جروح متعددة في قلب واحد..؟ چندین زخم بر یک قلب..؟ شبای سردی که وقتی بعد از چند ساعت می‌رسی خونه، قلبت گرمه. آخیش و شب‌بخیر.
از آدمایی که وقتی هیئت,موکب برگزار می‌کنن و صدِ مالی,جونی,وقت و کاریِ خودشونو میزارن تا به بهترین نحو ممکن برگزار بشه، واقعاً خوشم میاد. این ادب و حرمَتی که برای این دستگاه قائلن، خیلی عجیب و عزیز و محترمه.