eitaa logo
🌴 نور ملکوت عید بزرگ غدیرخم🌷
211 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
85 فایل
🔘تبلیغ غدیر و رساندن پیام آن به دیگران از جمله وظایف مسلمین است. ◽️پیامبر در روز غدیر فرمود ابلاغ من را بشنوید و به دیگران هم برسانید یعنی هر مسلمان به عنوان امت پیامبر باید به امر رسول خدا توجه و برای فرهنگ اسلام و غدیر تبلیغ نماید. noreghadir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 اشعار بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود😭😭 لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود😭😭 می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود😭😭 یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود😭😭 در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود😭😭 آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف ! شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود😭😭 چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس اما دل رباب - پی گاهواره بود😭😭 یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود😭😭 یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود😭😭 از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از گوش ها بپرس که بی گوشواره بود😭😭😭 🏴🏴🏴
🏴 اشعار شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم😭 در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم😭 بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم😭 تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم😭 جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم😭 مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم😭 چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم😭 لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم😭 بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم😭😭😭 🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ 🏴🏴🏴 🗞‍ ٺقویم شیعه / ١١محرم الحرام ⛓حرکت کاروان اسرا از کربلا 🐒عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. 🌕وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را بر شتران🐫 بی جهاز سوار کردند و سیّد سجّاد علیه السّلام را نیز با غل و زنجیر⛓ بر شتر سوار کردند. ⇐ هنگامی که آنان را از قتلگاه 🔴 عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک {امام حسین علیه السّلام } افتاد، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه برداشتند. 📌تشکیل مجلس ابن زیاد 🏴روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد. ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس رأس مطهر ✨امام حسین علیه السّلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسّم 😏می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.😭 🔗حرکت اهل بیت امام حسین علیه السّلام به سوی کوفه 🌕 عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السّلام را با حالت اسارت به کوفه بردند.↶نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. [ لذا آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند.] 🌤هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد، و بسان فرماندهی که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسرائ وارد کوفه شد. 📚قلائد النحور ج محرم و صفر 📚اعلام الوری ج١ 📚ارشاد ج٢ ص١١۴ 🏴🏴🏴
🏴🏴🏴 از آن رو که حسین(علیه السلام )علت کائنات است و بدن مطهرش ۳روز به صورت عریان و بدون لباس بر روی خاک ها افتاده بود،دنیا ۳روز تاریک شد و به شدت سیاه گشت،تا آن جا که مردم گمان کردند قیامت فرا رسیده است. در آن ایام،ستاره ها در طول روز دیده می شدند و گویی در اضطرابند و با هم برخورد می کنند،نور خورشید دیده نمی شد،تا سه روز دنیا در همین حالت بود. 📚مقتل مقرم،ص۳۵۵_۳۵۶ 📚تاریخ ابن عساکر،ج۴،ص۳۴۰ 📚الخصائص،ج۲،ص۱۲۶ 📚الاتحاف،ص۲۴ 📚تذهیب التذهیب،ج۱،ص۳۵۴ 📚مجمع الزواید،ج۹،ص۱۹۷ 📚کامل الزیارات،ص۷۷
امّ سلمه،رسول خدا را در خواب دید،رسول خدا با موهایی درهم ریخته و غبارآلود بود و بر سرش مقداری خاک ریخته شده بود. به حضرت عرض کرد:ای رسول خدا!چرا این گونه ای؟! حضرت فرمودند: "فرزندم حسین کشته شده است و من برای او و یارانش قبر حَفر می کردم". ناگهان از خواب پریدم،به ظرفی که تربت کربلا در آن بود نگاه کردم،دیدم از خاک و خون جاری شده است.آن تربت،همان تربتی بود که رسول خدا وقتی زنده بود به اُمِّ سَلَمه داده بود آن را نگهدارد. ام سلمه آن شب،افزون بر این،صدایی شنیده بود که خبر شهادت امام حسین (علیه السلام)را می داد. با شنیدن این صداها و دیدن ظرفِ خونین تربت کربلا،گریه سر داد،وقتی ابن عباس صدای گریه او را شنید به سرعت خود را به او رساند و علت گریه و زاری اش را پرسید.ام سلمه نیز در جواب ظرف تربت را که خون از آن می جوشید نشان ابن عباس داد. 📚مقتل مقرم،ص۳۵۴_۳۵۵ 📚کامل ابن اثیر،ج۳،ص۳۸ 📚امالی ابن طوسی،ص۵۶ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۹۵ 📚منتخب طریحی،ص۲۳۵
در آن میان،لشکر عمرسعد صدایی از غیب شنیدند که می گفت: ای مردم کوفه!وای بر شما.من با چشمان خودم دیدم که رسول خدا شما را می بیند.او نگاهی به شما کرد و در حالی که محاسن شریفش را به دست گرفته بود،نگاهی به آسمان نمود. اما هوای نفس و گمراهی،چنان بر آنها چیره شده بود که با خود گفتند:نترسید،این صدای یک دیوانه است!. امام صادق(علیه السلام)فرمود: "آن گوینده جبرئیل بود". بعضی از فرشتگان فریاد زدند: ای مردمی که بعد از پیامبرتان گمراه شدید و بیراهه رفتید!خدا شما را هر چه زودتر نابود کند و عید قربان و فطر آینده را نبینید. حضرت صادق(علیه السلام)می فرماید: "همین هم شد،عمر آنها تا عیدهای بعدی کفاف نداد،نسل این ها هم تا زمان انتقام گرفتن حجةبن الحسن العسکری(علیه السلام)روز خوش و آسایش را به خویشتن نخواهند دید". 📚مقتل مقرم،ص۳۶۱ 📚من لا یحضرة الفقیه،ص۱۴۸ 🏴🏴🏴
🏴🏴🏴 ‌‌ لایوم کیومک یا اباعبدالله الحسین 🔴 خارج کردن امام زین العابدین از خیمه های آتش گرفته توسط حضرت زینب کبری سلام الله علیهما در بعضی مقاتل آمده است که، وقتی خیمه‏ ها را آتش زدند، زینب علیهاالسلام نزد امام سجاد علیه‏السلام آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان و پناه باقی ماندگان! خیمه‏ ها را آتش زدند، چه کنیم؟ امام علیه‏السلام فرمود: از خیمه‏ ها بیرون آیید. آن گاه از خیمه‏ ها بیرون آمدند؛ ولی زینب علیهاالسلام باقی ماند و کنار بستر حجت خدا امام سجاد علیه‏السلام به آن حضرت می‏نگریست. امام علیه‏السلام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار و خروج از خیمه نبود. از این رو زینب علیهاالسلام در خیمه‏ ی امام علیه‏السلام سراسیمه گاهی به طرف راست و گاهی به طرف چپ و گاه به آسمان نگاه می‏کرد و دست‏هایش را بر اثر شدت ناراحتی به هم می‏زد و گاهی وارد خیمه امام علیه‏السلام می‏شد و بیرون می‏آمد. یکی از سربازان به زینب علیهاالسلام عرض کرد: چرا مثل سایر بانوان فرار نمی‏کنی؟ فرمود: ما بیماری در میان این خیمه داریم، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با وجود این که آتش از هر سو شعله می‏کشد. 📚سید بن طاووس، الملهوف، ص ۱۸۱ 📚بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵۸ 🏴🏴🏴
🕯ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود😭 🕯وآن دل که باخود داشتم با دل ستانم میرود😭 🕯اومیرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود😭😭 🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ 🗞 ٺقویم شیعه /١٢ محرم الحرام ◾️دفن شهدای کربلا🕯 ● روز دفن بدنهای مطهر سیّد الشّهداء علیه السّلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت، توسّط🔅حضرٺ سجّاد علیه السّلام به یاری جمعی از بنی اسد است. ⚜ورود اهل بیت علیه السّلام به کوفه ↶ روز دوازدهم روز ورود اهل بیت علیهم السّلام با حالت اسارت به کوفه است. ↶ در این روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید، و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه ها و بازارها موکل گردانید، که احدی از ❀ شیعیان امیرالمؤمنین علیه السّلام حرکتی نکند. ⇓ سپس فرمان داد ● سرهایی را که در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیت علیه السّلام حرکت دهند، و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند. ➰ مردم با دیدن حالت زار ذریه ی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سرهای بر نیزه ☆⇑ و بانوان و مخدرات در هودجهای بدون پوشش، صدا به گریه بلند نمودند.😭 ♡زینب کبری، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زین العابدین علیه السّلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک💔 ایراد خطبه نمودند، که عده ای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند، اما هنگامی که خیلی دیر شده بود‼️ ⚫️ روز شهادت حضرت سجّاد علیه السّلام ↶ شهادت امام زین العابدین علیه السّلام در این روز در سال 94 هجری،و بنابر قولۍ دیگر در ٢۵محرم در سن 57 سالگی واقع شده است. 📚توضیح المقاصد ص٣ 📚الوقایع الحوادث ج محرم 📚ارشاد جلد دوم ص١١۴ 🏴🏴🏴
در همان روز عاشورا ابن سعد به خولی بن یزید اصبحی، و حمیدبن مسلم ازدی،دستور داد سرِ حسین را به کوفه ببرند. سرهای دیگر شهداء را هم توسط شمر، قیس بن شعیث و عمروبن حجاج فرستاد. از آن جا که منزل خولی یک فرسخ با کوفه فاصله داشت،سرِ مبارک امام را به خانه بُرد،اما آن را از همسرش_که دوستدار و پیرو اهل بیت(علیه السلام)بود_پنهان کرد. همسر خولی متوجه شد که از تنور خانه با این که آتش نیفروخته است،نوری متصاعد می شود.وقتی نزدیک تنور شد صدای چند زن را شنید که برای امام حسین به صورت جانسوزی گریه می کردند.او ناگهان پِی بُرد که خولی چه کرده است! با گریه از خانه و زندگی خولی بیرون رفت و تا پایان عمرش،از غم حسین نه آرایش کرد و نه عطر و بوی خوش استعمال نمود. مردم از آن پس نام او را عیوف ((خوددار)) گذاشتند. صبح روز بعد،خولی رأس مبارک حضرت را به دارالاماره برد و آن را پیش روی ابن زیاد_که به تازگی از نخلیه بازگشته بود_ قرار داد.خولی در حالی که سر مقدس امام را به ابن زیاد تحویل می داد شعری خواند، ابن زیاد از این که در شعر خولی از حسین تعریف شده بود ناراحت شد و گفت:اگر می دانی که او شخص خوبی بود چرا او را کشتی؟به خدا قسم هیچ پاداشی به تو نخواهم داد. 📚مقتل مقرم،ص۳۶۹_۳۷۰ 📚البدایة ابن کثیر،ج۸،ص۱۹۰ 📚انساب الاشراف بلاذری،ج۵،ص۲۳۸ 📚تذکرةالخواص،ص۱۴۴ 🏴🏴🏴
وقتی که دختران امیرالمؤمنان علی(علیه‌السّلام )به کوفه رسیدند،مردم شهر جمع شدند تا آنها را ببینند. اُمِّ کلثوم فریاد زد: [یا اهل الکوفة!أما تستحون من اللّه و رسوله أن تنظروا إلی حرم النبی(صلوات الله و سلامه علیه و آله)؟_ای مردم کوفه!شما از خدا و رسولش خجالت نمی کشید که به ناموس پیامبر نگاه می کنید؟]. یکی از زن های کوفه که اسراء را در آن حال دید گفت:شما اسیران متعلّق به چه دین و کشوری هستید؟. زن ها فرمودند: [نحن أساری آل محمد_ما اسیران از خاندان محمد هستیم]. چند نفر از کوفیان،برای کودکان،خرما و نان و گردو آوردند،حضرت ام کلثوم(زینب کبری)بر سرِ آنها فریاد زد: "صدقه بر ما حرام است".آن گاه آنها را از دست کودکان گرفت و به زمین انداخت. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۴_۳۷۵ 📚الدمعةالساکبه،ص۳۶۴ 📚مثیرالاحزان،ص۸۴ 📚لهوف،ص۸۱ 📚اسرارالشهادة،ص۴۷۷ 📚تظلم الزهراء،ص۱۵۰ 🏴🏴🏴
یکی از مردان طایفه بنی اسد،میگوید:پس از این که عمرسعد کربلا را ترک کرد من رفتم تا منطقه را ببینم،دیدم از آن بدن های پاره پاره و به خون تپیده،نور ساطع می شود و بوی عطر به مشام می رسد. ناگهان چشمش به شیر ترسناکی می افتد که در بین شهدا رفت و آمد می کرد.وقتی به پیکر پاک سیدالشهدا رسید بدن خود را از خون او رنگین نمود و خود را به بدن حضرت چسباند و نعره و شیون های وحشتناکی سر داد،از بیم آن که شیر او را نَدَرَد به میان نِی ها رفت و پنهان شد. نکته دیگری که او را به شگفتی واداشته بود شمع هایی در نیمه های شب گرداگرد بدن شهدا روشن شدند،اما هیچ کسی در آن جا دیده نمی شد،تمها صدای گریه و ناله های جانسوز به گوش می رسید. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۴ 📚مدینةالمعاجز،ص۲۶۳،باب۱۲۷ 🏴🏴🏴🏴
وقتی امام سجاد وارد کربلا شد دید مردم و طایفه بنی اسد آمده اند کنار کشته ها و متحیر مانده اند و نمی دانند چه کنند!چون آنها نمی توانستند شهدا را بشناسند،چرا که شهدا سر در بدن نداشتند،گاهی نیز از یکدیگر می پرسیدند که آیا کدام یک از شهدا را توانسته اند شناسایی کنند اما هیچ کس نبود که پاسخ مثبت بدهد. حضرت جلو رفت،خود را معرفی کرد و به آنها فرمود برای چه کاری به آن جا آمده است! هر یک از شهدا را که دفن می کردند، حضرت او را معرفی می کرد و نام دیگر مشخصاتش را بیان می کرد،آن جا تنها صدایی که به گوش می رسید صدای گریه و ناله بود. بنی اسد همچون سیل،اشک می ریختند و زن ها موهای خویش را پریشان کرده و به صورت خویش می زدند. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۵ 🏴🏴🏴
سوارِ نیزه ی سیّاری ای سر میان کوچه و بازاری ای سر گهی کنج تنوری، گاه در دِیر عجب گشت و گذاری داری ای سر😭
◾️ 👈🏼علامه مجلسی می‌نویسد: درکتب معتبره دیدم که مسلم جصاص گوید: ▪️درکوفه وقتی زینب سر سیدالشهدا علیهماالسلام رابرنیزه دید، پیشانی خودرا بچوبه محمل زد وخون از زیرمقنعه خارج شد. سپس باسر بریده صحبت کرد، وفرمود:👇 اى هلال ماه من،چه وقت كامل شدى‌؟ خسوفى رخ داد، وبتدريج غروب كردى اى برادر دو قلوی من درقلب وروح واحساس گمان نمیكردم‌ جدای من وتو مقدرشده باشد😭😭😭 ▪️اى برادرم! بافاطمه صغیره سخن بگو‌ كه ازشدت مصیبت نزديك است قلب اومانند یخ ذوب شود!😭😭 ▪️اي برادر من! قلب توهمیشه باما مهربان بود، پس چه شده که الان باما صحبت نمیکنی ومهربانی نمیکنی؟😭😭 ▪️اي برادرم! کاش پسرت زین العابدین رابهنگام اسارت میديدي او بادیدن جسم بی سر تو نزدیک بودجان دهد، حتی نمیتوانست بايتيمان توصحبت کند😭😭😭 ▪️اي برادرم! هرگاه زین العابدین راکتک میزدند اوتراصدا میزد، واشک ازچشمان او سرازيرمیشد.😭😭😭 ▪️اي برادرم! زین العابدین را درآغوشت بگیر، واورا بسوي خود بخوان تاتسلای دل مجروح اوباشی چه اندازه خوار است آن يتيمي که پدرخودرا بخواندولي جواب او را نشنود😭😭😭😭😭😭 📚بحارالأنوار ج۴۵، ص۱۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا