🏴شدّت عطش در خیمه های أباعبدالله علیه السلام🏴
آیةالله حاج سیّدمحمّدصادق حسینی طهرانی مدّظلّه العالی
▪️أمر عطش در روز عاشورا آنقدر شدید بود که حرّ بن یزید ریاحی را هم که شاید چند دقیقه بیشتر در لشکر حضرت نبود تحت تأثیر قرار داد.
▪️حرّ وقتی صدای أَمَا مِن مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجهِ اللَهِ را از امام حسین علیه السلام شنید، سوار اسب بود، سپر را واژگون کرد و خدمت حضرت آمد و عرضه داشت: یَا ابنَ رسولِ اللَهِ هَل لِی مِن توبةٍ؟ «آیا راهی برای توبۀ من هست؟»
▪️حضرت فرمودند: نَعَم یَتوبُ اللَهُ علَیکَ فأَنزِل «بله خداوند توبه تو را می پذیرد، از اسبت پیاده شو.» حرّ گفت: یابن رسول الله سواره باشم بهتر است و بالأخره از اسب به زمین خواهم افتاد.
▪️شاید یک یا دو دقیقه بیشتر طول نکشید و راهی میدان شد.
▪️امّا این حرّ چه دید از مصیبت عطش فرزندان حسین علیه السلام که وقتی مقابل لشکر می ایستد و لشکر را موعظه می کند ... تا می رسد به اینجا که می گوید:
▪️شما زنان و فرزندان و خاندان او را از این آبی که یهود و نصارا و مجوس از آن می خورند و کِلاب و خَنازیر در آن غوطه ور می شوند، منع کردید، به طوری که بیهوش روی زمین افتاده اند؛ فَهَا قَد صَرَعَهُم العَطَشُ!
📚«بادۀ توحید در کربلای عشق» ۲۵۳
🏴🏴🏴
🍃حدیث علوی🍃
🏴 جمال دلربای سیدالشهداء علیه السلام در گودال قتلگاه ...
🔴 و رَوَى هِلَالُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ فَوَقَفْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ (علیه السلام) لَيَجُودُ بِنَفْسِهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَطُّ قَتِيلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْئَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِهِ.
⚫️ روایت شده هلال بن نافع گفت: خود را به بالين حسين علیه السلام رساندم و ديدم او در حال جان كندن است سوگند به خدا کشته به خون آغشته اى نديده بودم كه چهره اى زيباتر و نورانى تر از چهره او داشته باشد و نور تابان صورت و زيبايى قيافه اش مرا از انديشيدن در مورد كشته شدنش غافل نمود.
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
📚اللهوف على قتلى الطفوف/ص۱۲۸
📚بحار الأنوار/ج۴۵/ص۵۷
📚نفس المهموم/ص۳۳۳
📚مدينة المعاجز/ج۴/ص۷۷
🏴🏴🏴
✅اسب دوانیدن بر پیکر سید الشهداء😭
😭منبع: سید بن طاووس، الملهوف ١٨٢ .
🔻ثُمَّ نادى عُمَرُ بنُ سَعدٍ في أصحابِهِ :
😭مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ عليه السلام فَيُوطِئَ الخَيلَ ظَهرَهُ ؟
فَانتَدَبَ مِنهُم عَشَرَةٌ ،
▪️وهُم : إسحاقُ بنُ حَوبَةَ الَّذي سَلَبَ الحُسَينَ عليه السلام قَميصَهُ ، وأخنَسُ بنُ مَرثَدٍ ، وحَكيمُ بنُ طُفَيلٍ السَّبيعِيُّ ، وعُمَرُ بنُ صَبيحٍ الصَّيداوِيُّ ، ورَجاءُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ ، وسالِمُ بنُ خَيثَمَةَ الجُعفِيُّ ، وصالِحُ بنُ وَهبٍ الجُعفِيُّ ، وواحِظُ بنُ غانِمٍ ، وهانِئُ بنُ ثُبَيتٍ الحَضرَمِيُّ ، واُسَيدُ بنُ مالِكٍ لَعَنَهُمُ اللّه ُ ،
😭فَداسُوا الحُسَينَ عليه السلام بِحَوافِرِ خَيلِهِم ، حَتّى رَضّوا ظَهرَهُ وصَدرَهُ .
▪️قالَ الرّاوي : وجاءَ هؤُلاءِ العَشَرَةُ حَتّى وَقَفوا عَلَى ابنِ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ ،
▪️فَقالَ اُسَيدُ بنُ مالِكٍ أحَدُ العَشَرَةِ:
😭نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِكُلِّ يَعبوبٍ شَديدِ الأَسرِ
▪️فَقالَ ابنُ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ : مَن أنتُم ؟
▪️قالوا : نَحنُ الَّذينَ وَطِئنا بِخُيولِنا ظَهرَ الحُسَينِ حَتّى طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ .
▪️قالَ : فَأَمَرَ لَهُم بِجائِزَةٍ يَسيرَةٍ .
▪️قالَ أبو عُمَرَ الزّاهِدُ:
فَنَظَرنا إلى هؤُلاءِ العَشَرَةِ ، فَوَجَدناهُم جَميعا أولادَ زِنىً، وهؤُلاءِ أخَذَهُمُ المُختارُ ، فَشَدَّ أيدِيَهُم وأرجُلَهُم بِسِكَكِ الحَديدِ ، وأوطَأَ الخَيلَ ظُهورَهُم حَتّى هَلَكوا.
__
🔻سپس عمر بن سعد ، ميان يارانش ندا داد كه :
😭چه كسى حاضر است بر حسين ، اسب بدواند؟
▪️از يارانش ، اين ده تن حاضر شدند : اسحاق بن حَوبه ـ كه پيراهن امام عليه السلام را به تاراج برده بود ـ ، اخنس بن مرثد ، حَكيم بن طُفَيل سبيعى ، عمر بن صبيح صَيداوى ، رجاء بن مُنقِذ عبدى ، سالم بن خَيثمه جُعفى ، صالح بن وَهْب جُعفى ، واحِظ بن غانِم ، هانى بن ثُبَيت حضرمى و اسيد بن مالك .
😭 اينان ـ كه خدا لعنتشان كند ـ با سُم اسب هايشان ، حسين عليه السلام را چنان لگدكوب كردند كه پشت و سينه اش را خرد كردند .
▪️اين ده تن ، [پس از پايان كار] آمدند و در برابر ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ ايستادند و از ميان آنان ، اسيد بن مالك گفت :
😭ما بوديم كه پشت و سپس سينه[ى او] را با همه اسب هاى بزرگ و تيزتك ، خرد كرديم .
▪️ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ گفت : شما كه هستيد؟
▪️گفتند: ما كسانى بوديم كه بر پشت حسين ، اسب دوانديم تا آن كه سينه و 😭گلوى حسين را آسياب كرديم .
▪️ابن زياد ، فرمان داد جايزه اندكى به آنان بدهند .
✳️ابو عمر زاهد مى گويد : ما به اين ده تن نگريستيم و همه آنان را زنازاده يافتيم .
▪️مختار ، آنان را دستگير كرد و با زنجيرهاى آهنين ، دست و پاهايشان را بست و بر پشتشان اسب دواند تا به هلاكت رسيدند .
📚منبع: تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی: ص ٢٥٤
🔻تذكرة الخواصّ : قالَ عُمَرُ [بنُ سَعدٍ] : مَن يوطِئُ الخَيلَ صَدرَهُ ؟
🔹فَأَوطَؤُوا الخَيلَ ظَهرَهُ وصَدرَهُ ، ووَجَدوا في ظَهرِهِ آثارا سودا، فَسَأَلوا عَنها ،
🔸فَقيلَ : كانَ يَنقُلُ الطَّعامَ عَلى ظَهرِهِ فِي اللَّيلِ إلى مَساكِنِ أهلِ المَدينَةِ .
✳️ترجمه: تذكرة الخواصّ : عمر [بن سعد] 🔻گفت : چه كسى اسب بر سينه او (حسين) مى دوانَد ؟
🔹ترجمه: آنان بر پشت و سينه ايشان ، اسب دواندند و در پشت ايشان ، لكّه هاى كبودى يافتند.
✳️😭چون در اين باره پرسيدند ، گفته شد : او بر پشت خود ، شبانه، گندم به درِ خانه بينوايان مدينه مى برد.
#حضرت_حسین علیه السلام
#روز_عاشورا
🌿سلام بر حسین
سَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ،
🌿سلام بر آن لب هاى خشکیده،
السَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ،
🌿سلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد ،
أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ،
🌿سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست
سَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر،
🌿سلام بر آن مظلومِ بى یاور
📖زیارت ناحیه مقدسه
🏴🏴🏴
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
🥀تیر از بس که خورده بود حسین بر تنش مثل پیرهن شده بود
نفسش بین راه بر میگشت موقع دست و پا زدن شده بود😭😭
نیزه هاشان تمام شد کم کم موقع سنگ ریختن شده بود😭😭
بودم اما جلو نمی رفتم شمر آنقدر بد دهن شده بود😭😭
تکه ای را ربود هر کس که روبه رو با حسین ِمن شده بود😭😭
هرچه کردند رو به قبله نشد یعنی آنقدر پاره تن شده بود
زیر انداز خانه های دهات کفن شاه بی کفن شده بود😭😭
🏴🏴🏴
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب😭😭
نه قوتی نه توانی ميان آنهمه دشمن
نه مرهمی که نشیند به قلب مضطر زینب😭😭
به حیرتم ز چه عالم ، بهم نمی پاشد
که روی نیزه نشسته ، تمام باور زینب😭😭
نمانده تن که نلرزد ، نمانده تن که نسوزد
مگر ز قتلگه آید صدای مادر زینب😭😭😭
نه مرکبی ، نه رکابی ، امان ز ناقه عریان
چرا دوباره نیامد امیر لشگر زینب😭😭😭
🏴🏴🏴
🏴🏴🏴
آجرک الله یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ....
🖤آقا جان...
میدانیم این چند روز
میزبان عزاداران جد
غریبت هستی
از این مجلس به آن مجلس
نگاه خیس و بارانیت را
از ما دریغ نکن
مولای غریب
ما هم در غم شما شریکیم آقا
اگر لایق بدانید
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_علیه السلام
🏴🏴🏴
🏴 اشعار #شام_غریبان
بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود
دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود😭😭
لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود😭😭
می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک
قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود😭😭
یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود😭😭
در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود😭😭
آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود😭😭
چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس
اما دل رباب - پی گاهواره بود😭😭
یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی
نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود😭😭
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود😭😭
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از گوش ها بپرس که بی گوشواره بود😭😭😭
🏴🏴🏴
🏴 اشعار #شام_غریبان
#حضرت_زینب
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم
خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم😭
در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد
در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم😭
بر روی تل، در غربتِ شام غریبان
ایکاش بودم در کنارت عمه جانم😭
تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی
مرهم برای حال زارت عمه جانم😭
جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی
دیدم گره خورده به کارت عمه جانم😭
مانند قلبت چند جای چادرت سوخت
در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم😭
چشم عمو عباسمان را دور دیدند
شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم😭
لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را
در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم😭
بین تمام داغ هایی را که دیدی
می سوزم از داغ اسارت عمه جانم😭😭😭
🏴🏴🏴
🏴🏴🏴
🗞 ٺقویم شیعه / ١١محرم الحرام
⛓حرکت کاروان اسرا از کربلا
🐒عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد.
🌕وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را بر شتران🐫 بی جهاز سوار کردند و سیّد سجّاد علیه السّلام را نیز با غل و زنجیر⛓ بر شتر سوار کردند.
⇐ هنگامی که آنان را از قتلگاه 🔴 عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک {امام حسین علیه السّلام } افتاد، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه برداشتند.
📌تشکیل مجلس ابن زیاد
🏴روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد. ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس رأس مطهر ✨امام حسین علیه السّلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسّم 😏می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.😭
🔗حرکت اهل بیت امام حسین علیه السّلام به سوی کوفه
🌕 عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السّلام را با حالت اسارت به کوفه بردند.↶نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند.
[ لذا آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند.]
🌤هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد، و بسان فرماندهی که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسرائ وارد کوفه شد.
📚قلائد النحور ج محرم و صفر
📚اعلام الوری ج١
📚ارشاد ج٢ ص١١۴
🏴🏴🏴
🏴🏴🏴
#مقتل_امام_حسین
#پس_از_عاشورا
از آن رو که حسین(علیه السلام )علت کائنات است و بدن مطهرش ۳روز به صورت عریان و بدون لباس بر روی خاک ها افتاده بود،دنیا ۳روز تاریک شد و به شدت سیاه گشت،تا آن جا که مردم گمان کردند قیامت فرا رسیده است.
در آن ایام،ستاره ها در طول روز دیده می شدند و گویی در اضطرابند و با هم برخورد می کنند،نور خورشید دیده نمی شد،تا سه روز دنیا در همین حالت بود.
📚مقتل مقرم،ص۳۵۵_۳۵۶
📚تاریخ ابن عساکر،ج۴،ص۳۴۰
📚الخصائص،ج۲،ص۱۲۶
📚الاتحاف،ص۲۴
📚تذهیب التذهیب،ج۱،ص۳۵۴
📚مجمع الزواید،ج۹،ص۱۹۷
📚کامل الزیارات،ص۷۷
#پس_از_عاشورا
#شب_یازدهم
امّ سلمه،رسول خدا را در خواب دید،رسول خدا با موهایی درهم ریخته و غبارآلود بود و بر سرش مقداری خاک ریخته شده بود.
به حضرت عرض کرد:ای رسول خدا!چرا این گونه ای؟!
حضرت فرمودند:
"فرزندم حسین کشته شده است و من برای او و یارانش قبر حَفر می کردم".
ناگهان از خواب پریدم،به ظرفی که تربت کربلا در آن بود نگاه کردم،دیدم از خاک و خون جاری شده است.آن تربت،همان تربتی بود که رسول خدا وقتی زنده بود به اُمِّ سَلَمه داده بود آن را نگهدارد.
ام سلمه آن شب،افزون بر این،صدایی شنیده بود که خبر شهادت امام حسین (علیه السلام)را می داد.
با شنیدن این صداها و دیدن ظرفِ خونین تربت کربلا،گریه سر داد،وقتی ابن عباس صدای گریه او را شنید به سرعت خود را به او رساند و علت گریه و زاری اش را پرسید.ام سلمه نیز در جواب ظرف تربت را که خون از آن می جوشید نشان ابن عباس داد.
📚مقتل مقرم،ص۳۵۴_۳۵۵
📚کامل ابن اثیر،ج۳،ص۳۸
📚امالی ابن طوسی،ص۵۶
📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۹۵
📚منتخب طریحی،ص۲۳۵
#مقتل_امام_حسین
#پس_از_عاشورا
در آن میان،لشکر عمرسعد صدایی از غیب شنیدند که می گفت:
ای مردم کوفه!وای بر شما.من با چشمان خودم دیدم که رسول خدا شما را می بیند.او نگاهی به شما کرد و در حالی که محاسن شریفش را به دست گرفته بود،نگاهی به آسمان نمود.
اما هوای نفس و گمراهی،چنان بر آنها چیره شده بود که با خود گفتند:نترسید،این صدای یک دیوانه است!.
امام صادق(علیه السلام)فرمود:
"آن گوینده جبرئیل بود".
بعضی از فرشتگان فریاد زدند:
ای مردمی که بعد از پیامبرتان گمراه شدید و بیراهه رفتید!خدا شما را هر چه زودتر نابود کند و عید قربان و فطر آینده را نبینید.
حضرت صادق(علیه السلام)می فرماید:
"همین هم شد،عمر آنها تا عیدهای بعدی کفاف نداد،نسل این ها هم تا زمان انتقام گرفتن حجةبن الحسن العسکری(علیه السلام)روز خوش و آسایش را به خویشتن نخواهند دید".
📚مقتل مقرم،ص۳۶۱
📚من لا یحضرة الفقیه،ص۱۴۸
🏴🏴🏴
🏴🏴🏴
#عاشورا
لایوم کیومک یا اباعبدالله الحسین
🔴 خارج کردن امام زین العابدین از خیمه های آتش گرفته توسط حضرت زینب کبری سلام الله علیهما
در بعضی مقاتل آمده است که، وقتی خیمه ها را آتش زدند، زینب علیهاالسلام نزد امام سجاد علیهالسلام آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان و پناه باقی ماندگان! خیمه ها را آتش زدند، چه کنیم؟ امام علیهالسلام فرمود: از خیمه ها بیرون آیید.
آن گاه از خیمه ها بیرون آمدند؛ ولی زینب علیهاالسلام باقی ماند و کنار بستر حجت خدا امام سجاد علیهالسلام به آن حضرت مینگریست. امام علیهالسلام بر اثر شدت بیماری قادر به فرار و خروج از خیمه نبود.
از این رو زینب علیهاالسلام در خیمه ی امام علیهالسلام سراسیمه گاهی به طرف راست و گاهی به طرف چپ و گاه به آسمان نگاه میکرد و دستهایش را بر اثر شدت ناراحتی به هم میزد و گاهی وارد خیمه امام علیهالسلام میشد و بیرون میآمد.
یکی از سربازان به زینب علیهاالسلام عرض کرد: چرا مثل سایر بانوان فرار نمیکنی؟ فرمود: ما بیماری در میان این خیمه داریم، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با وجود این که آتش از هر سو شعله میکشد.
📚سید بن طاووس، الملهوف، ص ۱۸۱
📚بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵۸
🏴🏴🏴