🔶 چگـــونــــه اســــت؟
امام صادق علیه السلام فرمود:
چگونه است عنایت اغنیا بر فقیران؟
چگونه است مشاهره اغنیاء فقیران را؟
چگونه است صله اغنیاء فقیران را؟
در پاسخ گفتم اندک اند!
و آن گاه حضرت فرمود: پس چگونه این جماعت دعوی این می کنند که شیعه اند؟
(الکافی ج ۲ ب حق المؤمن ح ۱۰)
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ ساقی ] کسی است که به می خواران شراب می دهد و جام های آنها را از شراب پُر می کند؛ اما گاهی در کلام حافظ به معنای معشوق است و آن هم معشوق ازل که باده ی معرفت را بر جان های پاکیزه فرو می ریزد
[ باده ] آب انگور؛ آب انگوری که مسکر و مستی آور باشد؛ اما در کلام و سخن عارفانه ی حافظ غالبا به معنای معرفت و آگاهی است چون معرفت و آگاهی هم مثل آب انگور مایه ی مستی و شور و شیدایی است.
پس غالبا باده به معنای معرفت است و بخصوص در اینجا که همین معنا را دارد چون زیبا ترین قرینه را با خودش به همراه دارد و آن هم "نور" است(نور باده) و کسی نیست که این را بخوبی نداند که آب انگور نوری ندارد، آب انگور مایه روشنی و روشنایی دل آدمی نمی شود و برای آدمی نورانیتی ندارد و بلکه از آن سو ظلمات و تیرگی ها و تار شدن دل ها را با خودش به همراه دارد. و جالب است حافظی که می خواهد دو پهلو سخن گوید و به کلام و مقصودش تصریح نکند، به اینجا که می رسد بیانش را واضح و روشن می کند و "چراغ می" و "آفتاب می" و "نور باده" می گوید.
[ برافروز ] از ریشه ی "برافروختن" به معنای روشن کردن است
[ جام ] "جام" به آن ظرف خاص و کوچک شراب گفته می شود. شراب ظروف خاص خودش را دارد و ظروف شراب هم کوچک و بزرگ دارد و در بین آنها جام و ساغر از ظروف کوچک شراب به شمار می روند؛ ولی منظور از آنها در کلام عارفانه ی حافظ، دل پاکیزه است که مثل جام تمییز، آماده شراب است.
[ مطرب ] نوازنده، آوازخوان که در اینجا به همین معنا است؛ البته گاهی معنای عارفانه پیدا می کند که وصف خداوند خواهد بود و آن هم به این دلیل است که طرب و فرح دل ها بدست اوست که دل ها را طرب ناک و فرح ناک می کند
[ بگو ] از ریشه "گفتن" و در اصطلاح موسیقی به معنای خوانندگی و آوازخوانی است؛ همانطوری که در ممالکی مثل پاکستان نیز امروز بدان "قوال" می گویند که ریشه در همین "قول" دارد؛ یعنی آواز خوانی
[ که ] زیرا، چون که
[ کام ] آروز، میل
[ کار جهان شد به کام ما ] ما کامیاب شدیم، ما به آرزو و میل خود رسیدم، دنیا و کائنات بر وفق مراد ما می چرخد، مطابق میل و آرزوی ما پیش می رود
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
گلاب گیر ها در هر ظرفی گلاب نمی ریزند و بلکه در ظرفی گلاب می ریزند که پاک و پاکیزه باشند و اگر یک ظرف تمییزی را ببینند از گلاب پُر می کنند؛ یعنی پاکیزگی و تمیزگی ظرف در کارگاه گلاب گیری همان و سرشار شدن از گلاب ناب هم همان.
و همینطور شیشه های شراب در میخانه ها اینگونه است؛ مگر می شود که یک شیشه تمیز به دست صاحب میخانه بیفتد و آن را پُر از شراب نکند؟ امکان ندارد.
حالا حافظ به میخانه دار عالم(خداوند) خطاب می کند؛ همان که باده های معرفت، خمر به خمر و قدح به قدم در پیش اوست و او است که تنها و تنها می تواند ساقی آن باده باشد، و می گوید: ای ساقی ! ظرف و و جام دل ما پاک و پاکیزه شد؛ یعنی با تحمل رنج ها و ریاضت های مشروع، هوا و هوس ها را از دل و جان خود دور کردیم و این دل ما آماده است تا تو با نور باده ی معرفت منور و روشن کنی، پس بیا و روشن کن، چون خداوند در قرآن وعده کرده:
اتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ
یعنی شما تقوا و پرهیزکاری پیشه کنید و از هوا و هوس پرهیز کنید و این خانه ی دل خود را جارو کنید، آن وقت مَنِ خدا آموزگار شما خواهم شد و به شما علم و معرفت می دهم؛ همان علم و معرفتی که حافظ تعبیر به "باده" می کند و در روایات تعبیر به نور می کنند:
أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء
و این وعده ی خداوند است و خداوند خلف وعده نمی کند:
إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ
و چون حافظ به این مطلب باور دارد، از یک سو خطاب به خداوند می گوید: دل ما آماده است و مطمئن است خداوند کرامت می کند و از آن طرف تمام مطربان عالم را دعوت می کند و تمام کسانی که وصف مطربی دارد را فرا می خواند که بیایید با آواز خوش خود بخوانید که جهان از این به بعد بر وفق مراد ماست چون ما به معرفت رسیدیم و چون هر کس به معرفت رسید جهان را بر وفق مراد خودش می بیند.
و لذا دلیل دل چرکین بودن از عالم و اتفاقات آن، نداشتن معرفت است که اگر آگاه بودیم و معرفت داشتیم، رنج ها راحت بودند که اگر معرفت نباشد، راحت ها هم به رنج مبدل می شوند.
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ پیاله ] این واژه یک واژه یونانی و به معنای ظرف کوچک شراب است؛ همان که در عربی "کأس" و در فارسی "کاسه" می گویند
[ عکس ] این واژه امروز به معنای تصویر است؛ ولی در گذشته و در کلام و سخن حافظ به معنای پرتو و بازتاب و انعکاس است.
در گذشته برای معنای عکس که تصویر باشد از واژه های "صورت" و "نقش" استفاده می کردند
[ عکس رخ یار ] پرتو رخسار محبوب، تجلی حق، بازتاب نور خدا
[ لذت ] بهره، نصیب
[ شرب ] نوشیدن، باده نوشی
[ مدام ] مداوم، پیوسته، بی وقفه، همواره، همیشگی
[ شرب مدام ] همیشه نوشی
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
حافظ می گوید: خدا در دل ما تجلی کرده و نور خدا در دل ما تابیده، و نور خدا کار باده را می کند؛ یعنی مایه مستی و شیدایی و شور است و به همین خاطر از "دل" با واژه پیاله یاد می کند.
وقتی نور خدا وصف باده و شراب پیدا کرد، طبیعتا دل وصف پیاله و جام و ساغر و کأس پیدا خواهد کرد و این نور حق و بازتاب و تجلی و انعکاس او در دل ما از آنجایی که همواره و پیوسته و مدام است، از شراب نوشی ما پیوسته است و از مستی ما هم همواره است، و از آنجایی که دیگران چنین مستی را تجربه نکرده اند، در نتیجه از لذت و بهره ما هم خبری ندارند و غافل اند.
و البته این مصرع می تواند به ما نیز مرتبط باشد اگر که "عکس" را به معنای برعکس بدانیم چون ما در پیاله و ظرف دل خود به جای اینکه رخ یار ببینیم، عکس او را می بینیم؛ یعنی چیزی که برعکس و نقطه مقابل اوست؛ یعنی شیطان را می بینیم و به همین دلیل است که مدام خماریم و پیوسته کسل و فسرده و افسرده ایم؛ یعنی درست نقطه مقابله اولیای حق هستیم.
به یاد داشته باش که اساسا برای اولیای خدا نتنها دل مثال پیاله دارد و بلکه هر چیزی وصف پیاله پیدا می کند؛ ماه، خورشید، گل، درخت، دریا و همه چیز برای آنها مثل آینه است که چهره ی حق را در آن مشاهده می کنند و به همین خاطر هر چیزی برای آنها مایه ی مستی و سرور است؛ کسی را تصور کنید که جام باده در دست داشته باشد و دائما جرعه به جرعه سَر بکشد که او دیگر هوشیاری می فهمد؟ خود می بیند؟ او خود پسند و خود مدار می شود؟ هرگز
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 اولــــیـــای الـــهــــی
هر حاجتی داری، تنها راه رسیدن به حاجات و نیاز های روحی و روانی همین است که دست به دامان اولیای خدا بشوی؛ دستگاهی که حتی سلاطین عالم به آن نیازمند و حاجت مند هستند
اگر حاجتی داری این حلقه گیر
که سلطان ندارد از این در گزیر
پس برو خوشه چنینی کن و در خانه ی اولیای خدا گدایی کن تا از خرمن معرفت آنها نصیب و بهره ای ببری
برو خوشه چین باش سعدی صفت
که گرد آوری خرمن معرفت
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 هـــان ای مـــســـافـــر...
ای مسافر، قصد سفر به کجا را داری؟ مهم نیست که جسم تو در چه مکانی قرار دارد، زیرا همواره حضور تو را در قلب خود حس می کنم.
تو مانند ماهی آنقدر میل و کشش زیادی برای حرکت به سوی دریا داری که از لبان تو در و گوهر برون می زند.
هان ای سفری! عزم کجایست؟ کجا؟
هر جا که روی نشسته یی, در دل ما
چندان غم دریاست, تو را چون ماهی
کافشاند لب خشک تو, در دریا
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________