eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
1.1هزار دنبال‌کننده
245 عکس
54 ویدیو
4 فایل
چرا به یک نیِ قندش نمی‌خرند آن کس که کرد صد شکرافشانی از نیِ قلمی 🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمــــــاه ارتباط با من: @sarbbazzaman کپی محتوا و مطالب کانال با هشگ #نور_ماه بلا مانع است ✅
مشاهده در ایتا
دانلود
با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته ای بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ نسیم ] نسیم صبحگاهی [ رخت ] چهره ات [ گلدسته ] دسته ای از گل؛ حافظ محبوب و معشوق خودش(خداوند) را به یک باغ گل تشبیه می کند و چهره و جمال او را به یک دسته ی گل تشبیه می کند [ بو که ] باشد که، امید است که، شاید [ بویی بشنویم ] بویی ببریم، احساس کنیم، استشمام کنیم [ بستان ] بوستان، باغ که در اینجا اشاره به کوی معشوق است؛ کوی معشوق را به بوستان گل تشبیه کرده ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ ما که دور هستیم، ما کجا و آستان شما کجا؟ ما کجا و باغ و بوستان وجود شما کجا؟ ولی دوستان شما می توانند از بوستان شما رایحه های خوش و دل انگیزی برای ما به ارمغان بیاورند، درست مثل باد صبا که از گل و گلزار عبور می کند و از کوی گل و گلستان عبور می کند و با خودش رایحه های خوشی برمی دارد و به مشام انسان های دور می رساند. بیا و رایحه های صفات وجود خودت و از جمال و زیبایی های خودت که مثل دسته های گل می ماند، توسط اولیای خوب خودت برای ما به ارمغان بفرست، باشد که ما هم بویی از خاک کوی شما ببریم که مثل بوستان گل می ماند. در حقیقت حافظ رسولان الهی و خوبان خدا را از آنجایی که سر تا پا لطف و لطافت اند به باد بهاری که صبحگاهان می وزد، تشبیه می کند و می گوید: تنها اینها هستند که در ساحت و آستانه ی شما راه دارند و تنها اینها هستند که می تواند مانند باد صبا که غنچه ها را شکفته و شکوفا می کنند جان ما آدمیان را هم شکفته کنند. بیا و بر ما منت بگذار و از جمال وجودت دسته ی گلی بفرست؛ یعنی رائحه های خوشی از خودت به ما ارمغان و کرامت کن، باشد که ما هم در این عالم از صفات تو بویی ببریم؛ یعنی ما هم مثل تو کریم بشویم، ما هم مثل تو رحیم بشویم، ما هم مثل تو ستار بشویم، ما هم مثل تو نادیده بگیریم و اهل اغماض باشیم و هر کس ما را می بینند به یاد تو بیفتد و بوی تو را بفهمد. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه صحنه ای سورئال تر از این؟ دختری روی خرابه های خانه اش که گرد مرگ دور تا دورش پاشیده شده بنشیند و جعبه ی لوازم آرایشش را از زیر آوار پیدا کند و بعد صورت مرد جوان خبرنگار را که ۴۵ روز از چهره های خون آلود عکس برداری کرده، آرایش کند... این زیبا ترین و عجیب ترین صحنه ی سورئالی است که در تمام عمرم دیدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پُرمی به دوران شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ عمرتان باد و مراد ] عمرتان بلند باد و به مراد و آروزی خود ان شاءالله برسید، زندگی به کام و مراد شما باشد [ ساقیان ] می دهندگان [ جم ] مخفف جمشید که آن پادشاه اسطوره ای و افسانه ای است [ به دوران شما ] در روزگار شما ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ گل نرگس چه معنایی دارد؟ اگر از من بپرسید می گویم: تا چه کسی بگوید؛ اگر یک باغبانی در باغ گل نرگس بگوید، مقصودش همان گل لطیف و معطر است؛ اما اگر یک مداح نیمه شعبان یا غروب جمعه گل نرگس بگوید، معنای دیگری پیدا می کند و مقصود از آن امام زمان خواهد بود، پس: ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا یک کلمه بود اما دو تا معنا پیدا کرد؛ از زبان یک نفر شنیدی معنای یک گیاه داد و از زبان دیگری شنیدی معنای انسان کامل داد. این موضوع را گفتم تا روشن کرده باشم که واژه ها تحت تأثیر گوینده های خود هستند. حالا "بزم جم" از جنس این واژه ها و مثل گل نرگس است؛ یک وقت یک باده خوار می گوید که مقصود او بساط عیش و نوشی است که جناب جمشید به راه می انداخت و طبق روایت های تاریخی اولین کسی بود که شراب ساخت و بساط می خواری را به راه انداخت؛ ولی یک‌ وقت این واژه را حافظ می گوید؛ حافظی که پادشاه مطلق عالم را فقط خداوند متعادل می داند و لذا او وقتی "بزم جم" می گوید، معنایی جزء بارگاه و آستانه ی حق ندارد و وقتی "ساقیان بزم جم" می گوید یعنی اولیا و مردان حقی که کار آنها ساقی گری است و کار آنها این است که شراب معرفت در جام دل دیگران فرو می ریزند و دیگران را از مستی حق سرشار می کنند و چه خطاب زیبایی به آنها دارد: عمرتان باد و مراد ای اولیای نازنین حق! ان شاءالله عمر شما بلند و دراز باشد و ان شاءالله به همه ی مراد ها و آرزوی های خود دست پیدا کنید ای ساقیان بزم جم ای کسانی که در بارگاه حق تعالی ساقی گری می کنید و هر کجا دل پاک و مستعدی پیدا می کنید، پُر و سرشار از باده معرفت و محبت حق می کنید ان شاءالله عمر شما دراز ! روزگارتان بکام ! اگرچه این جام دل آلوده ی ما بخاطر آلایشی که داشت چندان از باده ی معرفتی که شما در دست داشتید برخوردار نشد. در این روزگار که شما سمت ساقی داشتید و ما باید به دست شما دستگیری می شدیم و از دست شما برخوردار می شدیم، چندان که باید نشدیم؛ اما شما را چه تقصیر و چه گناه؟ ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید زینهار ای دوستان جان من و جان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ خرابی ] بی قراری [ زینهار ] هوشیار باشید، مراقب باشید، آگاه باشید، حواس ‌شما باشد [ جان من و جان شما ] یک اصطلاحی در میان عوام مردم است؛ به این معنا که جان من را هم مثل جان خود بدانید، جان من و جان شما یکی است ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ دل بدون دلدار قرار و آرام ندارد، بقول حافظ: خرابی می کند یعنی بی تابی و بی قراری می کند تنها و تنها دلدار است که دل آرام است و دلدار تنها خداست: أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ دل ها فقط با یاد و نام خدا و توجه کردن به خدا و در نتیجه توجه کردن او به دل آدمی، قرار و آرام پیدا می کند و اگرچه خدا "سمیع الدعا" است و دعا ها را می شوند؛ اما خوشا به حال حافظ که به دلیل معرفتی که دارد او را مستقیم خطاب نمی کند و خودش را هرگز لایق این بارگاه و لایق این خطاب نمی داند و بلکه اولیا و دوستان و حضرت پاکان را مورد خطاب قرار می کند که دلدار و محبوب و معشوق خود(خداوند) را بخوانند و بخواهند که به او گوشه چشمی داشته باشند. حافظ در خطاب به آنها می گوید: فکر کنید که این اتفاق برای جان شما افتاده باشد چون جان من و جان شما ندارد، گفت: جان گرگان و سگان هر یک جداست متحد جانهای مردان خداست حقیقتا بنی آدم آنها هستند، فرزندان آدم آنها هستند و واقعا آنها به مقام آدمیت رسیدند و لذا یکدیگر را اعضای یک پیکر می دانند ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند خاطر مجموع ما زلف پریشان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ دست دادن ] میسر شدن، ممکن شدن [ کی دهد دست ] کی دست خواهد داد؟ کی ممکن و میسر خواهد شد؟ [ غرض ] مقصد، مقصود، آرزو [ همدستان ] هم داستان، هم رای، موافق، با هم و در کنار هم قرار گرفتن [ خاطر مجموع ] خیال راحت، فکر آسوده ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ خوش ترین حال یک انسان الهی، آن حالی است که تمام دل و جان و اندیشه و خیال او متوجه خداوند باشد؛ خداوندی که همه چیز نشان از او دارد و نشانه ی اوست، مثل گیاهان، ستارگان، قطره های باران و صحرا که همه ی اینها در نگاه عارفانه حافظ تعبیر به "زلف پریشان" می شود. حافظ می گوید: خدایا! روزی می رسد که من در کنار همه ی این نشانه ها حواسم جمع تو باشد؟ تنها تو را ببینم؟ بشوم بابا طاهر که می گفت: به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم خدایا! من به چنین هدف و غرض و مقصودی خواهم رسید؟ یعنی خاطری جمع داشته باشم و آن هم در کنار این زلف های پریشان؟ و چه زیبا عالم را به "زلف پریشان" تشبیه کرده و به این دلیل بدان زلف می گوید که زلف کنار رخ زیبا و تماشایی است و اگر از رخ جدا بشود ولو طلایی هم باشد زباله است و به هیچ دردی نمی خورد و لذا این زلف وقتی زیباست که کنار رخ و چهره باشد. حافظ عالم را به زلف حق تشبیه و تعبیر می کند چون درست مثل زلف تا کنار خدا باشد زیبا و تماشایی است و دنیایی که کنار خدا باشد آن دنیا خیلی زیبا و تماشایی است؛ اما اگر قیچی و بریده شد و دنیا بود منهای خدا، ولو اینکه تمام دنیا را هم داشته باشد ولی خدا را نداشته باشد مثل همان زلف طلایی خواهد بود که بریده از رخ و چهره است که چنین زلفی زباله است. به آن "زلف پریشان" هم می گوید چون باعث پریشان خاطری بسیاری شده است و خاطر بسیاری را آشفته و مشوش ساخته است. حافظ می گوید: خدایا ! کی این اتفاق می افتد؟ کی این روز طلایی فرا می رسد؟ که من یک خاطر مجموع و متمرکز داشته باشم و پریشان خاطر و آشفته خاطر نباشم و آن گاه آن خاطر مجموع من با این زلف پریشان تو(یعنی در کنار این عالم) همدست و هم داستان و همراه و همسو باشد چون همه ی این عالم رو به سوی تو دارند و در جهت نگاه و هدف تو در جریان و حرکت اند و لذا من هم همسو با این عالم و کائنات بشوم: يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلأرض خدایا! همه ی عالم تو را تسبیح می کنند و می شود روزی من هم جزء تسبیح گویان باشم؟ چون در چنین صورتی است که من طبق رود عالم جاری و همراه و همسو شده ام؟ و در چنین صورتی است که خاطر من مجموع می شود و از پراکندگی و آشفتگی رهایی پیدا می کند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری کَاندر این ره کشته بسیارند قربان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ دامن از خاک و خون دور داشتن ] کنایه از خود را کنار نگاه داشتن است. در گذشته دامن ها را از سَر ناز و کرشمه بلند می گرفتند، آنطوری که روی زمین کشیده می شد [ قربان ] قربانی ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ راه خدا، راه عشق و راه محبت است؛ یک راهی است که عاشقان بسیاری اشک های خونین بر خاک فشاندن، خاک این راه آمیخته با خون چشمان عاشقان است. حافظ خودش را از جمله این عاشقان و قربانیان و کشتگان حضرت معشوق یاد می کند و می گوید: مثل من کم نیستند و بلکه مثل من بسیار اند؛ اما برای اینکه راحت باشد و دستش در تعبیر و در تصویر سازی باز باشد، یک معشوق مجازی را خطاب می کند و به او می گوید: دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری تو که سر تا پا ناز و کرشمه هستی، اگر قرار شد به ما نظری کنی و گذری کنی، دامن خودت را جمع کن چون کشته و مُرده زیاد داری و این خاک غرق خون چشم عاشقان است؛ عاشقانی که بجای اشک، برای رسیدن و وصال تو خون باریدند. اما در حقیقت حافظ به حضرت حق خطاب می کند و می گوید: برای تو چه اشک ها ریختند و چه بسیار که از سَر جان گذشتند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو روزی ما باد لعل شکرافشان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ آمین ‌] مستجاب کن، بپذیر [ لعل ] سنگ گرانبهای سرخ رنگی است که اصطلاحا بدان "یاقوت" می گویند و در ادبیات البته کنایه از لب سرخ یار است [ شکرافشان ] شکر ریز؛ کنایه از سخن شیرین و لذا "شکرافشان" یعنی شیرین سخن ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ آدمی بجایی می رسد که برایش دیگر این چرب و شیرین های دنیا هیچ طعم و مزه ای و لذتی ندارد، کیسه و کاسه ها دیگر برای او چشم نوازی نمی کنند؛ همانطوری که مولوی می گفت: به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین نه بدان کیسه پرزر نه بدین کاسه زرین یعنی تمام خواسته آدمی تنها و تنها این می شود که معشوق و محبوب لب باز کند و با او تکلم کند و با او سخن بگوید؛ سخنانی که مثل قند شیرین اند. نگاه کن که آدمی تا کجا پَر می کشد و خواسته ها چقدر از هم فاصله پیدا می کنند؛ ما از خدا چه می خواهیم و اولیای الهی از خدا چه می خواهند؟ ما رزق و روزی را در چه چیزی می بینیم و آنها در چه چیزی می بینند؟ چشم ما به دنبال چیست و چشمان آنها به دنبال چیست؟ حافظ می گوید: من یک دعا می کنم و شما هم که می شنوید آمین بگویید؛ یعنی از خدا برای من طلب اجابت کنید و بگویید: خدا حرف من را بشنود. دعای من این است که خدایا! من از تو آب و نان نمی خواهم، حلوا و عسل نمی خواهم و من فقط یک چیزی می خواهم که تو لب باز کنی و با من سخن کنی؛ سخنانی که مانند شکر است و من را سر تا پا شهد و شیرین می کنند؛ یعنی اگر من تلخ کام هستم به این دلیل است که سخنان تو را نشنیدم و سراغ حرف های دیگران رفتم و اینگونه گوش شنوایی برای همه بودم جزء تو و آنها هم همه تلخ بودند و من را هم مثل خودشان تلخ و تلخ‌ کام کردند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________