♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••
♡•••ܢܚܝܣܝߺܭَ ܩܔ•••♡
🖊#ورق_165📜
+خب یکی از همکاران هست!
مامان با خوشحالی گفت:
=واای بالاخره نمردم عروسی این پسره مغرور رو دیدم!
+قربونت رو برم این الان خوشحالی بود ید تحقیر؟
=خوشحالی!
واای من برم به بابات بگم!
آریانا رو به من شد و گفت:
+ای خبر مرگت بیاد که نمیتونی جلو اوت دهنت رو بگیری!
بی هوا لب زدم :
_الهی آمین!
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: {کیآنآ}
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••