دلتان یک وقت نخواهد که خوش به حالش ها یکی هست بساط خوراک را فراهم کند ها.. مدیون منید اگر اینطور فکر کنید! دیشب معلوم نبود کدام شان هوس کرده و کدام شان هوای آشپزی در سرش چرخیده که اینطور رو دستی زدند! وگرنه که... آره خواهر جان، من هم همان!

حالا که فکر می کنم می بینم محبت به خواهر و همسر هم همین است! باید با درد ها و علایق او یکی بشود 😂 وگرنه می شود وضعیت من 😕

چی بدتر از همهٔ این هاست؟ دل و دماغ نداشتن.. اما چه کنم محبوب ما این خانه باید همیشه تمیز و آراسته باشد تا اگر روزی در خانه ی مارا زدی لحظه ای هم در گشودن به تعلل نیوفتد اینجا اصلا بیت الزهرای شماست!

این ها را گفتم برای همین! که کار های خانه یکی از مقدس ترین عبادت هاست. هدف هم می تواند همین باشد... یکی بود برایم تعریف می کرد که چهارشنبه هفته پیش آنقدر احساس ظهور به قلبش نزدیک شده بود که برای اینکه جمعه آماده باشد چهارشنبه کل خانه آب و جارو کرده بود!

حالا این را دوباره بخوان 🕊

حالا چرا میگم مقدس؟

آدم ها از زمان مرگ شون خبر ندارن اما اگر با خبر بشن روز های آخر مشغول به همون کاری میشن که بیشترین میزان نور و خیر براشون داره بعضی شروع می کنن به حلالیت گرفتن بعضی شروع می کنن به قضا کردن عبادت هاشون بعضی...

مادر ما¹، نعم العون همسرش امیرالمؤمنین، یومای اباعبدالله و زینب کبری... روز آخر با همان حال و شدت جراحات شروع کردن به رسیدگی امور بیت شون خونه تمیز کردن حیاط آب و جارو کردن نون پختن هرچی هم فضه و امیرالمؤمنین خواهش کردن به استراحت قبول نکردن و تا جای توان انجام دادن.. بعد نشستن پای سجاده و عبادت..

مقامی مثل حضرت زهرا روز های آخر ساعت های آخر دقیقه های آخر چه بسا کل عمر مشغول به عملی هستن که نه تنها بیهوده نیست، بلکه عبادت مقدسی.. #عبادت_مقدس

اینکه مادر ما را اولین صفت نوشته ام جز حقیقت نیست و عمدی بود *¹زهرا اصلا راضی به این دنیا شد که مادری کند برای خلق..

عبادت مقدس زندگی تو چه نام دارد؟ (می توانی بین معصومین بچرخی و ببینی شبیه کدام شان داری می شوی..) https://daigo.ir/pm/bZrve9 #ازخودت_بپرس

_اشتباه همین جاست، زندگی تعالی تمامش شیرینی است، درد هایش شیرین است، رنج هایش شیرین است اگر فکر می کنیم که سخت است، یعنی یکجایش را اساسی نفهمیده ایم _شاید شبیه، زُراره شدن.. 🌱

📪 پیام جدید 💬امروز داشتم به زن بودن آن هم همچون حضرت مادر(س) فکر میکردم؛ دلم آب شد... داشتم به جوان بودن همچون علی اکبرِ خوش قامت امام حسین(ع) فکر میکردم؛ داشتم به جوان سیدالشهدا فکر میکردم که ای کاش شبیهشان شوم که دیدم دارم روضه ی عاشورا میخوانم و اشکهایم جاریست... فکر کردم چقدر شبیه مادر شدن خوب است چقدر همچون حضرت علی اکبر(ع) در آغوش آقا اباعبدالله جان دادن خوب است چقدر خوب است زن باشی آن هم همچون نور دیده ی پیامبر ، که وقتی به دیدار خدایت شتافتی و از تو خواندند باورشان نشود که واقعا این زن ۱۸ ساله بود؟! به این خوب ها فکر کردم و از امام مدد خواستم تا شبیه اسطوره های طلایی‌ام در دوران جوانی و در تمام عمر باشم آن عمل مقدسی که شاید قرار است من را بالا ببرد درس و کتابم است اما به دلم افتاده این عمل مقدس را تعبیر کنم جوانِ خوب بودن شبیه آنهایی که در جوانی وصف حالشان "لا حول و لاقوه الا بالله " بود! همچون قاسم ابن الحسن(ع).. کاش مطلوب یار باشم التماس دعا #دایگو

چقدر قشنگ نوشتید🌱 امروز دقیقا به این مسئله فکر می کردم که سن روح عددش ممکن چند ده یا چند صد سال از سن جسم بیشتر باشه! و برای اینجور انسان ها حمل و نگه داشتن یک روح بزرگ، در یک جسم زمینی خیلی سخته... مثل مادرمون که سن شهادت شون خیلی کمه اما کرامت و علوم شون و ولایت شون به قدمت قبل از خلق حضرت آدم بر می گرده..

آفرین.. شبیه یک امام شدن یعنی جزئی از اون امام بودن!

https://eitaa.com/hzne_qlb این کانال را جدی بگیرید بعد از مدتی به رنگ مناجات ها در میاید..

سلام، ببخشید چرا بنده خدا، خدا ببخشه 🌱 کپی نباشه، هیچ اشکالی نداره فروارد کنید.. مارم حمایت کنید.. در مورد اینکه چرا کپی نه هم قبلا مفصل گفتیم..

پیام دوم تون ایرادی نداره فقط بنویسید منبع

•أنا أحب الشخص الذي بكى قبل كل دموعي• •من همان کسی را دوست دارم که قبل از تمام اشک هایم او گریه کرده است•

این پیام روح دیگر این پیام است.. ⬇️

اهل گناه و خطا که می شوی زمان ابتلاء و عقاب که می رسد دَرد می کشی کسی آن سو تر بیشتر از تو زَجر می کشد _عشق آن است که یوسف بخورد شلاقی درد تا مغز و سر و جان ذلیخا برود.. #حاضرِغایب

و روح دیگر این پیام این مصرع.. لیلی از مجنون بسی مجنون تر است دلبر از دلدار بسی دلخون تر است..

https://eitaa.com/hzne_qlb/488 متشکرم از شما حقیقت را بخواهم بگویم آب سردی بود به روی وجودم.. تمام آنچه این مدت در سرم بود را شما خط کرده اید خانواده صبور این پیام را به فال نیک می گیرم، جوابی که از غیب رسید برای تمام مشغولی های ذهنی ام واقعیت همین است.. طلوع صبر دارد ذره ذره جان می گیرد و روشن می شود بنت الصابر را رها نخواهم کرد اما مثل قبل هم نخواهد بود شاید یک روز در هجمی از حرف باشد و روزی دیگر هیچ نداشته باشد.. اینطور می شود تا طلوع صبر بشود همان چیزی که ماه ها منتظرش بوده ام، بوده ایم.. یک نهضت زنانه طلوع صبر..