#از_بهار_بیاموز 🪴
#جلسه_هفتم 📖
▫️یگانگی مسئله وجود و وحدت صانع در قرآن▫️
قبلاً گفتم انسان هر اندازه که در آفرینش موجودات این عالم دقیق میشود یک نظم و یک تألیف و یک هماهنگی بین اجزای عالم میبیند؛ این طور میفهمد که در عین اینکه هر موجودی و هر ذره ای قوه ای و نیرویی و حرکتی دارد به خود واگذاشته نیست، یک ارتباط و اتصال و پیوستگی میان همۀ اجزاء هست و هر جزئی هدفی در ضمن این مجموعه و وظیفه ای در داخل این دستگاه دارد. از این نظر تمام عالم حکم یک واحد رادارد.
این نکته راهم بگویم:در قرآن کریم دلیل وجود خدا و دلیل وحدت خدا یکی است، همانچیزی که دلیل بر وجود خداست همان چیز عیناً دلیل بر وحدت ذات احدیت است. فلاسفه معمولاً بحث اثبات واجب الوجود و بحث توحید واجب الوجود را جدا ذکر میکنند و همچنین متکلمین اسلامی که از فلاسفه پیروی کرده اند ولی در قرآن این طور نیست؛ یعنی این طور نیست که در یک جا دلیل بیاورد که خالق و واجب الوجود و ذاتی که او قائم به خود است، و قائم به غیر نیست وجود دارد و در جای دیگر دلیل دیگر بیاورد که خالق و واجب الوجود و آن ذاتی که قائم به خود است یکی است نه بیشتر، و این نکته عجیبی است از قرآن کریم.
در منطق قرآن ذات احدیت به طوری معرفی شده که فرض تعدد و ثانی از برای او نمیشود کرد و این مطلب در ضمن آیات قرآن به طور اشاره آمده، ولی امیرالمؤمنین -علیه السلام- در نهج البلاغه این مطلب را کاملاً بیان فرموده و این یکی از معارف بزرگ قرآن است که به طور وضوح اعجاز این کتاب به شمار میرود. بیان کننده این اعجاز هم علی -علیه السلام- است. بیان این اعجاز هم اعجاز دیگری است.
در حدیث است که از امیرالمؤمنین پرسیدند: هَلْ عِنْدَكُمْ شَيْءٌ مِنَ الْوَحْى: آیا در نزد شما چیزی از وحی هست؟ یعنی آیا بر شما وحی فرود می آید؟
فرمود:
لا، وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِلَّا أَنْ يُعْطِيَ اللَّهُ عَبْداً فَهْماً فِي كِتَابِهِ: نه، قسم به آن خدا که دانه را شکافت و جانداران را آفرید مگر اینکه خداوند به بنده خود تفضل کند و به او فهم قرآن را بدهد.
علی در این جمله میخواهد بفرماید معارف عجیبی که از وجود مقدسش رسیده، در اثر فهم و پی بردن به مقاصد و معانی قرآن بوده است.
گفتم نظامی که در خلقت و آفرینش است، هماهنگی و ارتباطی بین موجودات نشان میدهد و اجزای عالم مجموعاً یک واحدی را به وجود آورده اند. بین اجزای هـر مجموعه ای ممکن است ارتباط و وحدت و هماهنگی باشد و ممکن است نباشد. با یک مثال این مطلب را توضیح میدهم:
گله گوسفند یک مجموعه ای است که بین اجزای این مجموعه اتصال و هماهنگی نیست؛ هر کدام از گوسفندها مستقلاً برای خود راه میرود برای خود علف می خورد، برای خود میخوابد و مجموعاً ساختمان واحدی را تشکیل نمیدهند، آن اندازه هماهنگی بین آنها وجود دارد که چوپان آنها را حرکت میدهد.
ولی هر یک از آن گوسفندها ساختمان بدنش از میلیونها و میلیاردها سلول زنده ساخته شده. یک عده سلولها نسج پوست بدن او را تشکیل میدهند و این وظیفه را به عهده دارند که محفظه ای برای سایر اجزاء بسازند،یک عده دیگر ساختمان عضله اش را،یک عده دیگر ساختمان قلبش را،یک عده دیگر ساختمان چشم او را، و همین طور همهٔ اینها در عین اینکه کارهای متفرق و متعددی انجام میدهند و در مرتبه وجود خود هر کدام وظیفه و هدفی دارند و هیچ دسته ای از وجود دسته دیگر آگاه نیست (سلول خون نمیداند سلول گوشت هم هست سلول گوشت نمیداند سلول عصب هم هست، سلول پوست هم هست)، هیچ کدام نمیدانند که در تسخیر و استخدام یک مجموعه ای هستند که یک واحد گوسفند است و آن واحد خودش روحی دارد و حیاتی دارد، هدف و مقصدی دارد کلی تر و عالیتر؛ هدفهای هر یک دسته از این سلولها جزئی است و مقدمه ای است و وسیله ای است برای یک هدف کلی تر و عمومیتر.
برای دیدن قسمت قبل کلیک کنید.
📚منبع: کتاب بیستگفتار/ استاد شهید مرتضی مطهری
#واحد_فرهنگی
#بسیج_دانشجویی_پرستاری_و_مامایی
🌱@bnm_mui