زندگی مثل کیسه ی شن نمناک و سنگینی شده بود که به دوشش بسته بودند و هر قدم، جای پایش را در گِل نومیدی فروتر میبرد.
من بیهوده به دنیا آمدم بیهوده زندگی میکنم و
بیهوده خواهم مرد تنها چیزی که ثابت میماند
این بیهودگی است.