eitaa logo
شبکه سربازان مهدی (عج)
126 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
291 فایل
📱 شبکه اطلاع رسانی فرهنگی پایگاه مقاومت بسیج المهدی (عج) مسجد چهارده معصوم علیهم السلام 🏷 کد شامد: 1-0-64-868659-1-1 📩 ارتباط جهت ارسال مطالب، انتقادات و پیشنهادات: @tahzibhozehferdows @ghavieshavim @A1350m @Khoshi313 @AMIRHOSSINRAISI63
مشاهده در ایتا
دانلود
📑 برنامه شب های مسجد در طول هفته از قبیل : 🔆 حلقات صالحین 📖 کرسی تلاوت قرآن به همراه تفسیر 📜 بصیرت و نهج البلاغه 📚 حدیث خوانی کتاب اصول کافی 📒 دوره جامع احکام مبتلا‌به و اخلاق
.. ❇️ عنوان برنامه : حلقه صالحین شهید مصطفی صدر زاده ❇️ محل اجرا: مسجد 🗓 تاریخ برگزاری:۱۴۰۴/۰۱/۲۳
.❇️ عنوان برنامه : حلقه صالحین شهید مرتضی نورایی ❇️ محل اجرا: مسجد 🗓 تاریخ برگزاری: ۱۴۰۴/۰۱/۲۳
... ❇️ عنوان برنامه : حلقه صالحین شهید مرتضی مطهری ❇️ محل اجرا: پایگاه 🗓 تاریخ برگزاری: ۱۴۰۴/۰۱/۲۳
.... ❇️ عنوان برنامه : حلقه صالحین شهید حاج قاسم سلیمانی ❇️ محل اجرا: مسجد 🗓 تاریخ برگزاری: ۱۴۰۴/۰۱/۲۳
24.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حرف من را از زبان خودم بشنوید: ▪️مذاکره با آمریکا را امام هم ممنوع اعلام کردند، بنده هم ممنوع اعلام کردم... دعوتید محبین عزیز به👇 کانال ↴❤️🌿 📚@FAZAYELL110 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄ این سید اولاد پیغمبر با چه زبونی به شما بفهمونه ، چقدر شماها نفهمید مال حرام چشم‌های حق بین شما رو کور کرده یاد امام حسین می‌افتم... خودتون که مستحق باتلاقید، ولی یک کشور مظلوم رو با خودتون به باتلاق تون میکشونید..
📣 تو برای خدا باش، خدا و همه ملائکه‌اش برای تو خواهند بود 👤آیت‌الله شیخ محمدتقی بهلول می‌فرمودند: ما با کاروان و کجاوه به گناباد می‌رفتیم. وقت نماز شد. مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار، می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. 🔸کاروان‌دار گفت: بی‌بی! دو ساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم. آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. 🔹مادرم گفت: نه، می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. 🔸کاروان‌دار گفت: نه مادر، الان نگه نمی‌دارم. 🔹مادرم گفت: نگهدار. 🔸کاروان‌دار گفت: اگر پیاده شوید، شما را می‌گذارم و می‌روم. 🔹مادرم گفت: بگذار و برو. ✨من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم و مادرم، دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا می‌رسد و ممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. 🔻لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک درشکه خیلی مجلل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت: بی‌بی کجا می‌روی؟ 🔸مادرم گفت: گناباد. 🔹او گفت: ما هم به گناباد می‌رویم. بیا سوار شو. 🤲 یک نفس راحتی کشیدم و گفتم خدایا شکر. 💢 مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم. 🔸سورچی گفت: خانم، فرماندار گناباد است. بیا بالا، ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. 🔹مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم! 💠در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است. 🔅ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح می‌گفت. آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست و گفت: مادر بیا بالا، اینجا دیگر کسی ننشسته است. 🔘مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. ❤️اگر انسان بنده‌ٔ خدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت، بيمه مى‌شود و خداوند تمام امور او را كفايت و كفالت مى‌كند. 💠 «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ؛ آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟» (سورۀ زمر: آیۀ ۳۶) 🆔 @Masaf
۱۴ آوریل،‏ ۱۹.۰۱​.mp3
23.06M
❇️ عنوان برنامه : جلسه اول - بصیرت شناسی با موضوع: پشت پرده مذاکره غیر مستقیم و علت مجوز چرایی عملیات طوفان الاقصی حجت الاسلام سید حسین بیگلری ❇️ محل اجرا: مسجد 🗓 تاریخ برگزاری: دوشنبه ، ۲۵ فروردین ۱۴۰۴