⭕️ شعر ناصر دوستی از شعرای آئینی زنجانی در مورد شهید سرگرد «مهدی هادی» (شهید مدافع امنیت)
وَ زخم حنجره جوشید و خون به راه افتاد
وَ سوز اشک به مقتل به شکلِ آه افتاد
و قدّ سرو بُلندی شکست و محشر شد!
چکید اشک بنفشه که سرپناه افتاد
دوباره سَروِ وطن سر به دار شد در باغ!
تبر به گُرده این سرو بی گناه افتاد
شبی شکست به خلوت تمامی بُغضش
که قطره قطره ی اشکش درون چاه افتاد
و روشنی به زمین زد تمام ظلمت را
اگر چه خنجرِ شب در دلِ پگاه افتاد
کلید فتح به دستان این مجاهد بود
دوباره لشکر فتنه به اشتباه افتاد
شهید کوه بُلندی ست استوار و رَصین
به زیر پایش عدویش شبیه کاه افتاد
و آفتاب میان کسوف سرخ نشست!
همین که هاله ی سرخی به روی ماه افتاد
تمام جادّه صحرای کربلا شد و بعد...
دوباره یک تن زخمی به قتلگاه افتاد
و آمدند به طوفش فرشته ها به زمین
که کار بدرقه اش با چنین سپاه افتاد
حُسین "مهدی" ما را گرفت در آغوش؛
هی اشک بود که از چشم ذوالجناح افتاد
قرار بود که "مهدی" به آسمان برسد
عروج سرخ برایش چه دلبخواه افتاد
#ناصر_دوستی
#بداهه_ای_تقدیم_به_شهید_مهدی_هادی
#شهید_امنیت