☀️حکمتِ طباطبایی
💥حکمت متعالیه محلِ تلاقیِ مسیرِ بسیاری از نحله های قدرتمند فکری و معنوی در تاریخ اسلام بود. این فلسفه در طول سفر خود و خصوصا پس از جهد عظیم ملا علی نوری به محور فکر و اندیشه در حوزه های شیعی تبدیل شد.
📚 به نظر می رسد مرحوم علامه طباطبایی هم در تقریر صحیح و منطقی حکمت متعالیه و هم در رساندن آن به قله هایی جدید نقش متفاوتی داشته است به حدی که شاید بتوان فلسفۀ او را پله ای دیگر، پس از حکمت سینوی و صدرایی دانست. در یادداشت هایی که پیش از این نوشته شده یا در آینده نوشته خواهد شد در حد وسع نکاتی پیرامون فلسفه و اندیشه ایشان خواهیم گفت.
🙏 آنچه خواهد آمد عموما تحت تاثیر جلسات فلسفی استاد بزرگوارمان، شیخ #علی_فرحانی شکل گرفته که بعد ها رنگ تحقیقاتی مختصر نیز به خود گرفته است. (کیفیت و چگونگی ورود به جلسات فلسفی ایشان را ان شاء الله توضیح خواهم داد.)
اولین یادداشتی که ارائه می شود، مقاله ای است که در زمستان 94 پیرامون سیره فلسفی علامه طباطبایی به رشته تحریر در آمد و در فصل نامه #خرد_نامه_همشهری به چاپ رسید:
#حکمت_طباطبایی
#استاد_فرحانی
#حکمت_متعالیه
@Ofoqemobin
افق مبین||سید محمد هاشمی
☀️حکمتِ طباطبایی 💥حکمت متعالیه محلِ تلاقیِ مسیرِ بسیاری از نحله های قدرتمند فکری و معنوی در تاریخ اس
☀️حکمتِ طباطبایی (شماره دوم)
💥 در این شماره به مسأله ماهیت در فلسفه علامه طباطبایی و اعتباریت محض آن در فلسفه ایشان در عین توجه به ارزشمندی آن اشاراتی میشود. توجه به عنصر علم حصولی از عناصر اصلی تفسیری است که #استاد_فرحانی از اندیشه علامه طباطبایی ارائه میکند. در مباحث فلسفی ایشان توجه به اصالت وجود محض در کنار ارزشمندی علم حصولی نقش اساسی دارد:
#حکمت_طباطبایی
#استاد_فرحانی
#حکمت_متعالیه
@Ofoqemobin
👇👇👇
📌ادامه از 👆👆
🔴ماهیت در تخصص وجود
علامه طباطبایی بر همین اساس در بحث تخصص، دسته ی سومی از تخصص را معرفی می کند که در آن، وجود به واسطه ی ماهیات متخصص شده است. یعنی وجودِ شجر از وجودِ انسان متفاوت است و علت این تفاوت شجریت و انسانیت انسان است. اما در همین نقطه ایشان بلافاصله تذکر می دهد که این قسم از تخصص «بالعرض» است زیرا ماهیت حقیقت و اثری ندارد تا بر اساس آن بتواند تخصصی در وجود حاصل کند. اما در فضای ذهن و علم حصولی تکثر خارجی وجود - که طبق تشکیک به خود وجود باز می گردد- به واسطه ی اختلاف ماهیات برای انسان آشکار می گردد. و همان تکثر خارجیِ حقیقی است که در هنگام مواجهه ی ذهن انسان با خارج ماهیات متکثر را نتیجه می دهد. بر این اساس عدم شناخت ماهیت به معنای عدم شناخت تکثر خارجی وجود و در حقیقت عدم شناخت وجود است و این عدم شناخت معنایی جز امتناع فلسفه و بازگشت به سفسطه ندارد.
🔴ماهیت در وجود ذهنی
وجود ذهنی از مباحث دیگری است که در فلسفه ی علامه طباطبایی، حضور ماهیت در آن بسیار روشن است. ایشان با پذیرش تعریف حکما از وجود ذهنی و دفاع از علم حصولی در مقام پاسخ به اشکالات به وجود ذهنی (استحاله اجتماع مقولتین) به مقوله ای به نام وجود ذهنی می رسد که گرچه حد وجود خارجی را دارد ولی تحت مقوله ای از مقولات مندرج نمی شود و اثرات جوهری و عرضی ندارد. این همان معنای ماهیت است که از ابتدا در فلسفه ی ایشان محفوظ مانده است. عنصری که ساخته ی ذهن است و عینیتی ندارد ولی انطباق ادراکات انسانی با خارج در گرو آن است. در این نقطه نیز علامه از چیزی نام می برد که عینیت خارجی ندارد ولی سرنوشت فلسفه را رقم میزند. به همین دلیل ایشان با این سیر فلسفی همواره ماهیت را حفظ می کنند.
🔴شروع ماهوی مراحل فلسفه
در فلسفه ی علامه طباطبایی اگر گزاره ای حق باشد تمامی لوازم آن نیز حقند بر این اساس این فیلسوف علاوه بر اثبات مستقیم اصالت وجود در اولین مرحله از کتاب نهایه الحکمه، با نمایش ناکارآمدی ماهیت در توضیحِ عالم، لوازم اصالت ماهیت را مورد خدشه قرار می دهد و از اینجا نیز اصالت وجود را نتیجه می گیرد. بر این اساس اکثر مراحل بعدی فلسفه در بدایه و نهایه الحکمه با فهم پیشا اصالت وجودی و ادبیاتی ماهوی آغاز می شود. ایشان با استفاده از این مقدمه و بهره گیری از سیر برهانی، در مراحل مختلفی با مقدمات ماهوی به نتایجی می رسد که هرگز نمی توان آن را بر اساس فلسفه ی اصالت ماهیت قابل توجیه دانست. برای مثال، ایشان در بحث از وجود رابط و مستقل، اثبات می کند که اتحاد خارجی دو ماهیت تنها با وجود حقیقتی غیر مستقل (وجود ربطی) محقق می شود. اما این وجودِ ربطی، ذات ندارد و حقیقتش تعلق و اندکاک در طرفین است پس نمی تواند ماهیتی داشته باشد. یعنی حتی با نظام اصالت ماهیتی (یا غفلت از اصالت وجود) به حقیقتی می رسیم که ماهوی نیست، پس وجود اصیل است.
علامه طباطبایی در اثبات حرکت جوهری نیز همین مسیر متین را می پیماید و با نشان دادن گریزناپذیری حرکت جواهر و واقعیت داشتن آن، نشان می دهد که این واقعیتِ خارجی، هم وجود دارد و هم نمی تواند از جنس ماهیت باشد چون حرکت و تبدل در ذات با حفظ ذات در تناقض است. در اینجا نیز اصالت ماهیت توان توضیح هستی را ندارد و اصالت وجود است که می تواند راهگشا باشد. از این رو علامه طباطبایی در این بخش نیز از ماهیت استفاده می کند و به غنای برهانی فلسفه کمک می کند. در نوشته های آتی به ویژگی های دیگری از فلسفه ی علامه طباطبایی خواهیم پرداخت.
🔰سید محمد هاشمی
#حکمت_طباطبایی
#فلسفه
#ماهیت
@ofoqemobin
افق مبین||سید محمد هاشمی
☀️حکمتِ طباطبایی 💥حکمت متعالیه محلِ تلاقیِ مسیرِ بسیاری از نحله های قدرتمند فکری و معنوی در تاریخ اس
☀️حکمتِ طباطبایی (شماره سوم)
💥 در این شماره به مسأله #وجود_ذهنی در فلسفه علامه طباطبایی می پردازیم. وجود ذهنی فصلی تعیین کننده در فلسفه اصالت وجودی است زیرا یکی از پیچیده ترین مسایل پس از اثبات اعتباریت محض ماهیت روشن شدن وضعیت علم حصولیست. این یادداشت تحت عنوان «در زندان وجود ذهنی» نوشته شده است که وجه تسمیه آن در نوشته خواهد آمد. این بحث مقدمه برخی مباحث #علامه_طباطبایی در رساله #الولایه نیز هست:
#حکمت_طباطبایی
#استاد_فرحانی
#حکمت_متعالیه
@Ofoqemobin
👇👇👇
💢در زندان وجودِ ذهنی (1)
🔰 سید محمد هاشمی
✅یکی از مسائل اساسی در فلسفه مساله ی وجود ذهنی است. این مرحله از فلسفه در دوره ی درس بدایه ی استاد شیخ علی فرحانی نیز جایگاهی خاص داشت و چالش های علمی سودمند و نافعی برانگیخت. در این نوشته به صورت گذرا به چند نکته ی اساسی این بحث مهم خواهیم پرداخت. برخی از این نکات نگاه اختصاصی استاد بزرگوار به تفکر علامه ی طباطبایی است و با نگاه برخی شاگردان علامه به کلی متفاوت است. برخی نیز برداشت های شخصی حقیر از متن کلام علامه و حضور در تدریس های استاد است:
⭕️1. مساله ی وجود ذهنی اساسا ادامه ی منطقی مقدمه ی فلسفه است. در مقدمه ی فلسفه علاوه بر نفی سفسطه ی مطلق (انکار هر نوع واقعیت) به این نتیجه رسیدیم که علم حصولی نیز تا مراتبی هرگز شانیتی برای خطا به وجود نمی آورد و کاملا مطابق با واقع است، یعنی در مرحله ی علم حسی و خیالی و گرفتن معقول اول در مرحله ی علم عقلی، ذهن تصرفی در ورودی های خود نمی کند و این مفاهیم را از آن چه هستند نمی تواند تغییر دهد. لذا ماهیات تامه ی اشیاء نیز در ذهن (انواع) مطابق با حقیقت خارجی هستند.
⭕️2. با توجه به بحث اول، در وجود ذهنی در پی دفع سفسطه و یا اثبات واقعیت خارجی نیستیم و اگر به دنبال آن هم می بودیم قطعا به نتیجه نمی رسیدیم زیرا رسالت این بخش از فلسفه توضیح برهانی و منطقی (نه اثبات) تطابق ذهن و عین است. از همین رو علامه ی طباطبایی مجموعه ای از نظریات انتقادی به وجود ذهنی را با استفاده از این برهان مردود می شمارد که منجر به سفسطه می شوند؛ مانند پاسخی که ایشان به قائلین به "شبح" و یا نظریات مشابه آن، در توضیح نسبت تصویر ذهنی و خارج می دهد:
"و ثانيا أنه في معنى القول بالشبح- بناء على ما التزم به من المغايرة الذاتية بين الصورة الذهنية و المعلوم الخارجي فيلحقه ما لحقه من محذور السفسطة"
⭕️3. به نظر می رسد، بحث از وجود ذهنی در فلسفه را می توان بحثی در اثبات اصلِ ذهن نیز قلمداد کرد زیرا یکی از اقوال مقابلِ وجود ذهنی، قول فخر رازی است. فخر رازی اساسا منکر وجود ذهن است و به دلیل اشکالات وارده بر آن، مذهب دیگری اختیار نموده است. او برای توضیح علم، قائلِ به نسبت و ربطی میان نفس و خارج، بدون وساطت ذهن می شود. در اینجا فیلسوفِ قائل به وجود ذهنی در پاسخ به او در واقع ذهن را اثبات می کند. پس ذهن که یکی از ساحات اساسی بحث های فلسفه ی اسلامی و فلسفه ی غرب است در صورتی که مساله ی وجود ذهنی خصوصا در پاسخ به قائلینی مانند فخر رازی و ملاهادی سبزواری به درستی منقح نشود، اثبات نخواهد شد. البته می توان سوالی پرسید که آیا ذهن همان وجودات ذهنیه است؟
⭕️4. اساسی ترین مساله در باب وجود ذهنی، تفکیک میان صدق و اندراج در ماهیات است. تمام استدلال صدرالمتالهین در پایان دادن به مناقشات این باب نیز بر همین تفکیکِ بسیار دقیق استوار است. طبق نظر صدرالمتالهین تمام مشکل کسانی که نتوانسته اند وجود ذهنی را فهم کنند خلط بین این دوست. در حالی که صدق اعم از اندراج است یعنی ممکن است مفهومِ جسم، یا جوهر یا کیف بر چیزی صدق کند ولی آن چیز خارجا تحت مقوله ی جسمیت یا کیف، یا جوهر قرار نگیرد. یعنی صدق گاهی با اندارج همراه است و گاهی نیست. اگر یک شیء علاوه بر پذیرش صدقِ یکی از مقولات، آثار آن مقوله را نیز بروز داد آن شیء تحت این مقوله مندرج است و الا فلا. به همین علت مثال آتش در این باب مشهور شده است، برای مثال، علیرغم «صدقِ» بدیهی آتش بر مفهوم آتش، ولی هرگز آثار آتش مانند حرارت و سوزانندگی از این مفهوم ظاهر نمی شود. پس این صرفا مفهوم آتش است (صدق) نه مصداق عینی آتش (اندراج). اندارج زمانی است که مصداق عینی آن ماهیت در دست باشد از همین رو وجود ذهنی این گونه تعریف شده است:
"أن للماهيات وراء الوجود الخارجي و هو الوجود الذي يترتب عليها فيه الآثار المطلوبة منها وجودا آخر لا يترتب عليها فيه الآثار و يسمى وجودا ذهنيا"
⭕️5. با توجه به همین تفکیکِ دقیق صدرالمتالهین، اشکال اجتماع مقولتین در شیء واحد رخ نمی دهد. زیرا آنچه نزد نفس ما حاضر است از حیث خارجیت و عینیت فقط ذیل مقوله ی کیف نفسانی (علم) مندرج است و لا غیر، و از این حیث وجود ذهنی نیست. ولی از جهت مقایسه با خارج و انسانِ خارجی، کاملا پذیرای مفهوم انسان (حیوان ناطق) است. پس مفهوم انسان بر او صدق می کند (اگر صدق نمی کرد سفسطه پیش می آمد) ولی خارجا انسان نیست (مندرج ذیل انسان نیست). این صدقِ مفهوم انسان نیز به قول علامه ی طباطبایی یک توانایی و قیاس ذهنی است، که خاصیت ممتاز ذهن در تمام عالم است. این توانایی، توانایی ساختنِ علم حصولی و ارتباط با اشیاء از طریق مفاهیم است.
🔅ادامه دارد....
#حکمت_طباطبایی
@ofoqemobin
💢 در زندان وجود ذهنی (2)
🔰حجت الاسلام سید محمد هاشمی
⭕️6. در مسیر استدلال بر وجود ذهنی سه برهان اقامه شده است (عدم خارجیت کلیات، عدمیات، صرف الشیء ها و لزوم موطنی برای آنها).
🔹گاهی برخی طلاب در این مسیر سوالی را در مقابل می بینند و آن اینکه تمامی این براهین تنها وجود ذهنی را در باب معقولات اولی ثابت می کند، و علم حسی و خیالی را نمی تواند ثابت نماید. 🔹پاسخی که به ذهن نگارنده می رسد این است که سه برهان مرقوم در کتاب شریف بدایه بخشی از استدلال علامه است، استدلال ایشان را باید به طور کامل دید به نظر می رسد استدلال علامه این گونه است:
🔹در ابتدای فلسفه معلوم شد که علم حصولی ما تا مرحله ی معقول اول با خارج منطبق است، پس اساسا اگر پای ذهن در میان باشد مدرکات ذهنی ما مطابق خارج هستند (کما فی الذهن کذلک فی الخارج) در اینجا اگر بتوانیم ذهن را ثابت کنیم این مطلب برای تمام مراتب سه گانه ی ادراک تمام است. برای اثبات ذهن از سه برهان استفاده می کنیم و نشان می دهیم باید موطنی غیر از موطن وجود عینی وجود داشته باشد.
🔹پس علامه ی طباطبایی از این سه برهان برای اثبات اصل ذهن استفاده کرده است و تطابق سایر ادراکات (حسی و خیالی) بعد از اثبات اصل ذهن به واسطه ی دفع سفسطه اثبات می شوند لذا به نظر می رسد استدلال بدایه بر مطلب نسبت به سه مرحله ی ادراک تمام است و اشکالی بر آن وارد نیست. البته با تقریری وجود ذهنی را می توان بدیهی و غیر محتاج به این ادله دانست.
⭕️7. مساله ی اساسی دیگر در این باب، نسبت باب وجود ذهنی و تخصص نوع ثالث است، به نظر نگارنده، علت اشکال ملاهادی به صدرا و عدم پذیرش نظر او در اسفار، عدم توجه و التفات کامل ایشان به بحث بسیار دقیق تخصص نوع ثالث است. در نوشته ی مجزایی بیشتر پیرامون تخصص نوع ثالث سخن خواهیم گفت.
⭕️8. تفکیکی دقیق در بحث وجود ذهنی در مطاوی عبارات مرحوم علامه وجود دارد که در جلسات درس استاد فرحانی به تفصیل به آن پرداخته شد، این تفکیکِ دقیق، جدا کردن وجود ذهنی از وجود فی الذهن (در واقع وجود فی النفس) است وجود فی الذهن یا همان حقیقتی که برای نفس حاصل می شود به حمل شایع کیف نفسانی و علم است و یک حقیقت عینی خارج است و تفاوت آن با وجودات فی الخارج این است که این وجود از عوارض و حقایق حاصله برای نفسِ انسانی است، اما وجود ذهنی همان وجودی است که تنها به حمل اولی "حیوان ناطق" است و هیچ عینیت و خارجیتی ندارد و همان وجود مقیس الی الخارج است که پیش از این توضیح داده شد.
🔹در باب تقسیم وجود به ذهنی و خارجی منظور از وجود ذهنی همین مفهوم ذهنی انسان است نه وجود عینیِ حاصل برای نفس، زیرا این وجود عینی خود به نوعی وجود خارجی است از این رو کار بر کسانی که می خواهند در این باب، وجود ذهنیِ قسیمِ وجود خارجی را به نوعی به وجود خارجی برگردانند مشکل خواهد بود.
⭕️9. تفکیک فوق سوالی اساسی پدیدار می کند. آن سوال این است که مقسم تقسیم به وجود ذهنی و خارجی چیست؟ زیرا دو قسم در این تقسیم یکی عینیت دارد و دیگری ندارد و عنصری بی اثر است. اگر قائل شویم که مقسم چیزی فراتر از وجود اصیل است باید عینیتی برای عنصری غیر از وجود قائل شویم حال آنکه طبق اصالت وجود تنها وجود است که عینیت دارد لذا یکی از مسائل اساسی که باید مورد تامل قرار گیرد روشن ساختن موضوع این مرحله از بدایه است.
⭕️10. بحث وجود ذهنی موضوعا متفاوت از بحث های پیرامون علم و عالم و معلوم و بحث های نفس شناسی است، لذا ورود به چنین مباحثی در میان تقریر بحث وجود ذهنی هم رهزن است و هم به تقریر آن مباحث لطمه می زند. باید توجه داشت که وجود ذهنی پیرامون عنصر تطابق ساز سخن می گوید نه اتساع نفس و یا اتصال با عقل فعال.
⭕️11. از مجموعه ی مطالب این باب به دست می آید که در مرحله ی علم حصولی و وجود ذهنی، انسان به هیچ وجه و تا پایان زندگی به طور مستقیم نمی تواند به خارج دسترسی داشته باشد، بلکه همیشه باید از محیط وجود ذهنی به خارج بنگرد، اساسا او در این مرحله از خارج بما هو خارج محروم است و سهمی جز ماهیتی بی اثر نصیبش نیست. به عبارت دیگر او در این مرحله #در_زندان_وجود ذهنی گرفتار است. پس باید به دنبال نجات باشد...
#حکمت_طباطبایی
#فلسفه
@ofoqemobin
🎙 قابل توجه دوستداران #فلسفه
⭕️ دوستان زیادی پیرامون چگونگی فراگیری فلسفه خصوصا فلسفه علامه طباطبایی می پرسند.
✅ بنده توفیق داشتم دوره هایی در فلسفه در محضر استاد بزرگوار استاد #علی_فرحانی حاضر باشم. از این جلسات بسیار ارزشمند که تمام ساختار اندیشه ای ام را شکل داده است تجربیاتی دارم که آن را در اینجا با بزرگوارانی که علاقه مند به فلسفه هستند در میان میگذارم ان شاء الله قابل استفاده باشد. البته این یادداشت پیرامون تدریس بدایه ایشان است:
#حکمت_طباطبایی
#استاد_فرحانی
#نقشه_راه_تحصیل
@ofoqemobin
👇👇👇
✏️حکمت طباطبایی شماره چهارم ؛
🔸 «عترت، تنها مسیر معنویت»
☀️ علامه طباطبایی علاوه بر آنکه تفسیر و فلسفه را در زمانه خود به اوج رساند، درهای معنویت را نیز بر شیفتگان و جویندگان راه گشود. این حکیم الهی، در فلسفه افق های جدیدی را پیش روی بشر در دوران جدید قرار داد و در کنار نقد، راه حل فکر فلسفی را نیز ارائه نمود. اما تلاش و حرکت الهی ایشان متوقف به این نقطه نبود، علامه طباطبایی در دنیای رخوت زده ی مسخ شده و دور از معنویتِ مقهورِ غرب، روزنه های نورانی معنویت شیعی را به عنوان تنها راه نجات بشر ارائه کرد و حرکت در مسیر آن را نه تنها ممکن بلکه ضروری و واجب دانست.
☀️ در این مسیر مباحثات #علامه_طباطبایی و #هانری_کربن ارزش زیادی دارد. در این گفتگوها، مرحوم علامه طباطبایی از موضع یک فیلسوف و عارف شیعی، رهیافت معنوی بشر را به فردی ارائه می کند که خود پرورش یافته برجسته ترین دپارتمان های فلسفی در اروپاست و در پی یافتن مسیری نجات بخش برای بشر به مرکز تشیع آمده است.
⭕️ به نظر می رسد #علامه_طباطبایی یک ایده مرکزی مهم دارد، و آن هم تبیین تمام حقیقت معنوی موجود در جهان اسلام به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است در این نوشته تلاش شده، این ایده مقداری توضیح داده شود منتظر نظرات بزرگواران هستم. (متن نوشته در پست بعد)
#عرفان
#عرفان_شیعی
شماره های قبلی پرونده «#حکمت_طباطبایی»:
(شماره اول)
https://eitaa.com/Ofoqemobin/74
(شماره دوم)
https://eitaa.com/Ofoqemobin/98
(شماره سوم)
https://eitaa.com/Ofoqemobin/113
@ofoqemobin
📌 متن کامل #مقاله را #بخوانید
👇👇👇👇👇👇
✏️حکمت طباطبایی شماره پنجم ؛
🔸 «معرفی رساله الولایه»
☀️ علامه طباطبایی بخش مهمی از ساختار هستی شناسی و هنجاری اندیشه خود را مبتنی بر قرآن و سنت استوار کرده است. یکی از ارکان مهم این اندیشه مباحث مربوط به نفس انسان و طریق سلوک اوست. رساله های مهم مانند رساله انسان، #الولایه، المنامات و النبوات و برخی رسائل دیگر و خصوصا تفسیر شریف المیزان وظیفه تبیین این بخش از اندیشه اسلامی را بر عهده دارند.
☀️ در این میان رساله شریف الولایه ارزش بسیار بالایی دارد. در این نوبت از مباحث #حکمتِ_طباطبایی به معرفی اجمالی این رساله شریف می پردازیم. ان شاء الله که مورد عنایت و توجه صاحب آن واقع شویم.
#حکمت_طباطبایی
شماره های قبلی پرونده «#حکمت_طباطبایی»:
(شماره اول)
https://eitaa.com/Ofoqemobin/74
(شماره دوم)
https://eitaa.com/Ofoqemobin/98
(شماره سوم)
https://eitaa.com/Ofoqemobin/113
(شماره چهارم)
https://eitaa.com/Ofoqemobin/187
@ofoqemobin
📌 متن کامل #یادداشت را #بخوانید
👇👇👇👇👇👇
👆🏻👆🏻👆🏻 ادامه از بالا
🔸در فصل سوم، مولف حقیقتی امید بخش را بیان و اثبات می کند. این حقیقت که تحفه حقیقی این کتاب است این است که حرکت انسان و عبور از عالم ماده و وصول به مقصود، هرگز منحصر به انبیاء و اوصیاء طاهرین نیست و بر اساس حقیقت علیت، هر آن که عنوان انسان بر او صادق است قادر است ندای دعوت الهی را بشنود و حرکت کند.
🔸این توضیح نیز ابتدا با برهانی مختصر از عقل و سپس با دلایل متعدد قرآنی و روایی اثبات می شود. مسیر ایشان در استظهار از آیات نیز مطابق با روش ایشان در تفسیر المیزان است. آنچه ایشان در این بخش از قرآن و سنت ثابت می کند آن قدر جالب و جدید و اعجاب آور است که شاید برخی حصول آن از قرآن و سنت را برنتابند؛ حال آنکه هدف وحی همین بوده است.
🔸فصل چهارم کتاب را شاید بتوان مهمترین فصل دانست. در این بخش مرحوم علامه، چیستی طریق و کیفیت وصول به سمت کمالی که در فصل دوم ثابت شد را بیان می کند.
🔸ایشان در این بخش بر اساس برهانی خاص ثابت می کند که تمام ادراکات انسانی پیش از هر چیزی به باطن آن متعلق ادراک، تعلق گرفته است و بر این اساس ثابت می کند که شهود حقایق غیبیه عالم و در نهایت حقیقتِ تمام حقایق متوقف بر شهود و معرفت نفس است. در همین مسیر ایشان معنای ظهور و بطون و چیستی فناء را نیز توضیح می دهد و در نهایت بیان می کند که این برهان پیش از این در هیچ اثری مطرح نشده است و از مواهب رحمان به ایشان است: «و هذا البرهان من مواهب اللّه سبحانه المختصّة بهذه الرسالة، و الحمد للّه.»
🔸در این فصل ایشان به یکی از اساسی ترین مسائل در مباحث مربوط به سلوک و عرفان نیز می پردازد: آیا کیفیت طریق نورانی معرفت نفس در شریعت بیان شده است یا تنها شریعت اسلام به آن راضی است؟
🔸ایشان در پاسخ با صراحت بیان می کند که این طریق و کیفیت آن نه تنها در شریعت بیان شده بلکه اساسا شریعت با تمامی جزییات آن را بیان کرده و به آن دعوت نموده است: «لكنّ الحقّ الذي عليه أهل الحقّ، و هو الظاهر من الكتاب و السّنّة أنّ شريعة الإسلام لا يجوّز التوجّه إلى غير اللّه سبحانه للسالك إليه تعالى بوجه من الوجوه، و لا الاعتصام بغيره سبحانه إلّا بطريق أمر بلزومه و أخذه.»
🔸و در ادامه کار را با اهالی سایر طرق و مسیرها یکسره کرده از قول یکی از اهالی حقیقیِ حق در تبیین تفاوت سلوک ریاضات شرعی و غیر شرعی می فرماید: « و نعم ما قال بعض أهل الكمال أنّ الميل من متابعة الشرع إلى الرياضات الشاقّة، فرار من الأشقّ إلى الأسهل، فإنّ الشرع قتل مستمرّ للنفس، دائمي ما دامت موجودة، و الرياضة الشاقّة قتل دفعي، و هو أسهل إيثارا.».
🔸مرحوم علامه در فصل پنجم و پایانی کتاب نیز به مقامات انسانی که سالک این سبیل است می پردازد و آنچه لا یدرک و لا یوصف است را بر اساس برهان عقلی و قرآن و سنت بیان و توصیف می نماید.
✅جمع بندی
🔸رساله شریف الولایه از جهاتی شاید مهمترین رساله علامه طباطبایی باشد چون به مهمترین موضوع پرداخته و آن را مبین کرده است. مناسب است که علاقه مندان به این اثر، آن را با استاد بخوانند. استادی که بر نظام فلسفی، تفسیری و اصولی علامه طباطبایی آشنا باشد و تراث عرفان اسلامی را نیز به دقت بشناسد.
#حکمت_طباطبایی
@ofoqemobin