☀️در جستجوی حقیقت
🖊 ماجرای یافتن استاد به قلم خودشان:
«تا سنين هزار و سيصد و چهل و هشت (1348 ه) و چهل و نه (1349) و پنجاه (1350) نه آنكه خود را مستغنى ديدم، بلكه ملول شدم چه آنكه طول ممارست از تدرّس و تدريس و مجالس تقرير كه در شبها تا جار حرم در صحن مطهر منعقد مىداشتم خسته شدم. به علاوه كمال نفسانى در خود نيافتم، بلكه جز دانستن چند ملفّقاتى كه قابل هزاران نوع اعتراض بود چيزى نداشتم. و همواره از خستگى ملول و در فكر برخورد به كاملى وقت مىگذراندم. و به هركس مىرسيدم با ادب و خضوع تجسّسى مىكردم كه مگر از مقصود حقيقى اطلاعى بگيرم. و در خلال اين احوال به سالكى ژندهپوش برخوردم، و شبها را در حرم مطهّر حضرت مولى الموالى ارواحنا فداء عتبته تا جار حرم با ايشان بسر مىبردم. و او اگرچه كامل نبود لكن من از صحبتش استفاداتى مىبردم. تا آنكه موفق به ادراك خدمت كاملى شدم، و به آفتابى در ميان سايه برخوردم، و از انفاس قدسيه او بهرهها بردم، و در مسجد كوفه و سهله شبهائى تنها مشاهداتى كردم. و كمكم باب مراوده با مردم را به روى خود بستم، و به مجالس مباحثات حاضر نمىشدم، و دروسى را كه خود داشتم ترك كردم»
📌 علامه حسن زاده حفظه الله در پاورقی کتاب هزار و یک کلمه در ص 55 از جلد دوم می فرماید:
« از حضرتش پرسيدم اين انسان كامل كدام بزرگوار بوده است كه سركار عالى در محضرش زانو زدهايد و تسليم او شديد و آنهمه او را به عظمت ياد مىفرمائيد؟ فرمودند: جناب حاج سيد على آقاى قاضى طباطبائى تبريزى قدس سره.»
حشرنا الله معهم
#عرفان_شیعی
#شاگردان_مرحوم_قاضی
#مرحوم_آملی
@ofoqemobin