eitaa logo
افق مبین||سید محمد هاشمی
1.2هزار دنبال‌کننده
705 عکس
230 ویدیو
16 فایل
تاملات، نوشته ها و جلسات سید محمد هاشمی، طلبه حوزه علمیه قم ارتباط با بنده: @SMHashemi128 کانال آرشیو دروس و جلسات: https://eitaa.com/ofoqemobinsupport
مشاهده در ایتا
دانلود
📌📌📌 به تدریج در کانال، برخی نکات کلیدی که در دوران تحصیل می تواند قطب نمای خوبی باشد را منتشر می کنیم. بخشی از این مطالب حاصل تجربه شخصی بنده است و برای طی طریق طلبگی موثر خواهد بود. دانشجویانی که دنبال فراگیری علوم دینی هستند هم می توانند از این نکات بهره ببرند. سردرگمی روشی و محتوایی در دوران تحصیل، و و طلاب را به راحتی نابود می کند و گاهی غم انگیزترین اتفاق، دیدن طلبه جوانی است که با شور به میدان فراگیری علم الهی آمده است ولی با اشتباهات متعدد شخصی و سیستمی به بن بست های وحشتناک می رسد. ✨ امید است مطالب این کانال کمکی در این زمینه به دانش پژوهان کند. @ofoqemobin
✅ چرا و چگونه "تقریر" بنویسیم؟ 🔅یکی از ارکان تحصیلی برای یک طلبه، التزام به تقریر نویسی از دروس است. تقریر نویسی شیوه ای رائج است که از دیرباز در حوزه های علمیه مورد توجه اساتید و طلاب بوده است. اما تقریرنویسی چیست؟ در این نوشته به اختصار به فلسفه تقریر نویسی می پردازیم. 🔅هر طلبه یا دانش پژوه در جلسه درس یا به هنگام استماع صوت استاد، به واسطه ی الفاظِ استاد، به ذهن او که مخزن اصلی علم مورد نظر است دست می یابد. استاد به واسطه ی الفاظ، بنا دارد آنچه به عنوان دارایی علمی دارد به متعلم منتقل کند. مسئله ی نوشتن تقریر پس از فرآیند انتقال معارف در کلاس آغاز می شود. یک طلبه به دو شیوه می تواند مطالبی که از استاد به دست آورده است را ثبت و ضبط کند: 1⃣شیوه اول: حفظ الفاظ و ثبت عین مطالب استاد یا خلاصه آن: در این شیوه - که در مواردی ضروری نیز هست - دانش پژوه عین لفظ استاد را می نویسد و مطالب را ثبت می کند. این مرحله از ثبت مطالب، بدون نیاز به تجزیه و تحلیل عمیق مباحث و با استفاده از حافظه ی کوتاه مدت یا به صورت ثبت در کلاس قابل انجام است. طبیعتا آنچه از این شیوه به دست می آید ماندگاری چندانی در ذهن ندارد و نمی تواند در بلند مدت به عنوان «دارایی علمی» این دانش پژوه به حساب آید. و تقریبا همه ما به این آفت آگاهیم. و چه بسیار مطالب ارزشمندی که روزی بر آن تسلط داشتیم و امروز خاکستری هم از آن برای ما باقی نمانده است. 2⃣شیوه دوم: تقریر نویسی: اما در روش تقریر نویسی، متعلم در حقیقت دارایی علمی خود را منعکس می کند. در این روش پس از این سه مرحله نوبت به نگارش تقریر می رسد: الف) القای مطالب توسط استاد ب) بررسی ارجاعات استاد و مطالب مرتبط ج) مباحثه کامل مطالب کلاس در این شیوه به جای مکتوب کردنِ بدونِ تاملِ الفاظ استاد، طلبه با انتقال وجود لفظی مطالب استاد به ذهن و تبدیل آن به دارایی علمی، تقریر را که نماینده دارایی علمی خود اوست مکتوب می کند. 🔅این نوشته بدون رجوع دوباره به کتاب و تنها با اعتماد به آن چه که این فرد از آن مطلب علمی دریافته است نگارش می شود. دقیقا مانند اینکه بخواهید مقاله ای در موضوعی خاص بنویسید. در این صورت، این تقریر حاوی الفاظ اختصاصیِ متعلم و دقیقا دارایی علمی اوست و از این پس می توان او را حائز و حامل این میزان از علم دانست. 🔅برای مثال تصور کنید که از شما سوالی پیرامون تفاوت بدیهی و نظری در منطق بپرسند، یا به عنوان یک طلبه از شما بخواهند نبوت را اثبات کنید یا از شما بخواهند شهر خود را توصیف کنید، و در همه ی این حالات بنا باشد بدون مراجعه به منابع و تنها با استفاده از آنچه در ذهن دارید مطالبی بیان کنید، در این موقعیت آنچه بیان می کنید یا آنچه می نویسید دقیقا میزان دارایی علمی شما در آن زمینه ی خاص است. 💢چرا تقریر چنین اثری دارد؟ تقریر نویسی با شیوه ای که بیان شد آینه ی تفصیلی ذهن متعلم است. آینه است؛ چون آنچه در ذهن متعلم است در تقریر می آید. تفصیلی است؛ چون علم را از حالت اجمال بیرون آورده و تفصیلی می کند چون در مقام نگارش مجبوریم تمام ذهنیت خود را بیان کنیم. در اینجاست که تمام حدوسط ها برای رسیدن به نتیجه باید منقح و به هم پیوسته باشد. کم کم در حین نگارش، فرد در می یابد که علیرغم آنچه تصور می کرده حدوسط ها و استدلال های برخی مطالب چندان برایش روشن نیست و با نگاه به این آینه ی تفصیلی به فکر چاره می افتد. پیمودن این مسیر در ابتدا قدری دشوار است اما ممارست بر آن نتایج بسیار شیرین علمی به بار می آورد. 💢تجربه شخصی: آنچه بنده در مدت تحصیل، در نگارش تقریر تجربه کرده ام تماما موید مطالب بالاست. برای مثال در ایام اشتغال به تحصیل و مباحثه ی درس بدایه الحکمه استاد فرحانی، که از دقیق ترین و سنگین ترین و در عین حال نافع ترین و ضروری ترین جلسات تدریسی است، استفاده از تقریر نویسی به شدت به فهم کمک می کرد و مطالبِ بسیار غامض را تعدیل می نمود. برای مثال در بحث تخصص نوع ثالث، نفس الامر، معنای معقول ثانی فلسفی در مواد ثلاث، برهان صدرا بر حرکت جوهری، قاعده امکان اشرف و ... تقریر نویسی و تلاش برای تبدیل الفاظ استاد به دارایی علمی، بسیار به اینجانب کمک کرد. 💠پیشنهاد: پیشنهاد می کنم همه ی شما بزرگواران علاوه بر تقریر دروس و مطالب اصلی در دوره ی تحصیلی خود، به هر مطلب مهمی که بر می خورید، پس از فهم کامل آن، شروع به تقریر کنید. این کار از سخت ترین مطالب اصولی و فلسفی مانندِ مراتب حکم و حرکت جوهری و وجود ذهنی گرفته تا مسائل ساده تر مانند شبهات روز (مسائل پیرامون حجاب، یا برخی شبهات اعتقادی ساده و ...) قابل اجراست. با این کار کم کم مطالبی که در طول سالها با آن مواجه می شوید و پاسخ آن را می یابید به دارایی علمی شما بدل می شود. سید محمد هاشمی @ofoqemobin
🔥 در سلسله پست های مربوط به هدف و ماموریت طلبگی، اولین پست را جلسات اعتدال در بینش و عمل استاد معظم حجت الاسلام و المسلمین علی فرحانی روحی فداه قرار می دهم. این جلسات مسیر بسیار روشنی از حرکت عقلانی در زندگی علمی و معنوی ترسیم می کند. گرچه این جلسات برای طلاب جدیدالورود برگزار شد اما برای دانشجویان و طلاب سطوح بالاتر هم بسیار نافع است. 💥 حتما گوش کنید. 📌 این جلسات ابتدا توسط برادر فاضل حجت الاسلام ابراهیمی تنظیم و مرتب شد. تعداد جلسات: 5 کانال حجت الاسلام ابراهیمی: @fater290 @ofoqemobin
♨️ در حوزه های علمیه ┄┅┅═❅❅❄️❅❅═┅┅┄ 🔺 پیشرفت و گسترش خارق العاده علم در دوران جدید، و گسترش بی حد و حصر نیازهای بشر سبب شده است، علم به عنوان ابزار شناخت عالم یا ابزار تصرف در عالم به شاخه ها و رشته های گوناگون تقسیم شود. علوم پایه و تجربی و ریاضی که زمانی به تعداد انگشتان دست قابل شمارش بود شعبه های مختلفی پیدا کرده و گاهی به دست آوردن بالاترین درجه علمی در یک رشته نیاز به کار تخصصی در یک بخش بسیار بسیار جزیی در آن رشته (که خود به شکل بسیار جزیی از سایر رشته ها جدا شده) دارد. بر این اساس گفته می شود که دیگر دوران «ذوالفنون» ها و «علامه» ها به سر رسیده و راهی جز تمرکز و توجه به یک تخصص باقی نمانده است. 🔺 از آنجا که تمام امواج دنیای جدید به صورت ناقص یا هضم نشده به شرق و سپس به حوزه ها می رسد، نوای تخصص گرایی نیز مدتی است حوزه های علمی را فرا گرفته است . در این نوشته تلاش می کنیم به دو معنای صحیح و غلط از تخصص گرایی بپردازیم. 🔺تخصص گرایی در حوزه گاهی به معنای تبحر و تعمق در یکی از علوم خاص حوزوی یا یکی از رشته های علوم انسانی، تنها پس از اتمام سطح اول حوزه معنا شده است و حتی مجموعه هایی آموزشی بر اساس این نگاه شکل گرفته و برخی تحول خواهان حوزوی نیز بر این روش تاکید کرده اند. در این روش یک طلبه بدون احراز شناخت کامل (و حتی متوسط) از اسلام به یکی از رشته ها ورود می کند و تلاش می کند ابعاد مختلف آن رشته را بکاود. 🔺 به نظر می رسد این روش حداقل در علوم اسلامی نه تنها منتج نیست بلکه منشاء التقاط های اساسی است. تصور کنید کسی که به صورت تخصصی تفسیر را برگزیده است و سایر ابعاد فکر اسلامی را نیاموخته است بخواهد مقایسه ای میان تفسیر المنار رشید رضا و تفسیر المیزان علامه طباطبایی صورت دهد، این مقایسه نه تنها متوقف بر فهم تاریخ تفاسیر است بلکه به شدت به آشنایی با علم اصول و فلسفه محتاج است. یا کسی که به طور خاص تنها شاغل به فلسفه بوده است بخواهد آیات و روایات پیرامون کیفیت معاد را با نگاه فلسفی تطبیق دهد یا کسی که تنها به فقه و اصول پرداخته و از فلسفه الهی بهره ای ندارد، بخواهد پیرامون حقیقت ملک یا انسان یا اراده یا نحوه تشریع شارع سخن بگوید. برخی اشکالات اساسی در کار برخی علما که تنها به تاریخ کربلا پرداخته و هرگز نتوانسته اند بین علم غیب امام و آنچه در کربلا رخ داد جمع سالمی کنند، نیز بر همین اساس بود. چون تحلیل کربلا تنها به تحلیل داده های تاریخی نیست بلکه شناخت حقیقت امامت در این فهم سهم بزرگی دارد. (بخشی از بلوا بر سر کتاب شهید جاوید از اینجا نشأت گرفته است) 🔺این مشکل زمانی بغرنج تر می شود که بخواهیم در حوزه ی نظام سازی و فقه حکومتی یا سخن بگوییم. شاید بتوان فهم های گهگاه التقاطی و و یا فهم های ضد اجتماعی و سکولار برخی علمای حوزوی را ناشی از این برداشت های ناقص از علوم اسلامی دانست. 🔺این مسیر گاهی باعث شده که اسلامی کردن علوم انسانی تنها به تهذیب علوم و گاهی گزینش گری ناشیانه تقلیل یابد و مجموعه آیات و روایات به صورت مستهجنی به عنوان موید یا نافی برخی نظریات در حوزه علوم انسانی قلمداد شود و بعد از آن نیز تصور شود روانشناسی یا اقتصاد اسلامی تولید شده است. 🔺اما چگونه می توان بدون فهم ابعاد مختلف اندیشه اسلامی تنها به یک رشته خاص پرداخت؟ 🔺به نظر می رسد تخصص گرایی معنای دیگری نیز دارد که در اندیشه و سیره مرحوم امام، رهبر انقلاب، علامه طباطبایی و شهید مطهری به چشم می خورد. این بزرگان با این که در برخی رشته های خاص به طور تفصیلی ورود کرده اند، اما پیش از آن تراز کاملی از اندیشه اسلامی را به دست آورده اند. در این روش یک اندیشمند مسلمان ابتدا به درجه ای از اسلام شناسی می رسد و پس از آن با این عقبه علمی به حسب تکلیف به یکی از رشته ها ورود می کند. 🔺بحث های حکومتی امام خمینی، بحث های اجتماعی رهبر انقلاب، تفسیر المیزان علامه طباطبایی و تمامی آثار شهید مطهری در تقابل با اندیشه غرب از این قبیل است. 🔺بی شک از هیچ طلبه مقدمات خوانده ای که پس از آن به تخصص در تفسیر یا فلسفه یا علوم انسانی شاغل شده باشد، نمی توان انتظار مصباح الهدایه، تفسیر المیزان، اصول فلسفه، نقدی بر مارکسسیم یا علل گرایش به مادی گری داشت. جالب این است که نتیجه سالها نگاه معوج به تخصص گرایی نیز هرگز به تولید چنین آثاری منجر نشده است. 🔺شاید تصور سالهای طولانی تحصیل برای به دست آوردن تراز اسلام شناسی (اجتهاد) عاملی برای کوچ عمومی طلاب از مسیر اصلی تحصیل باشد. در این صورت راهبری صحیح تحصیلی طلاب و کوتاه کردن مدت تحصیل می تواند راه را برای الگوی صحیح تخصص گرایی در حوزه باز کند. سید محمد هاشمی @ofoqemobin
♨️ در حوزه های علمیه ┄┅┅═❅❅❄️❅❅═┅┅┄ 🔺 پیشرفت و گسترش خارق العاده علم در دوران جدید، و گسترش بی حد و حصر نیازهای بشر سبب شده است، علم به عنوان ابزار شناخت عالم یا ابزار تصرف در عالم به شاخه ها و رشته های گوناگون تقسیم شود. علوم پایه و تجربی و ریاضی که زمانی به تعداد انگشتان دست قابل شمارش بود شعبه های مختلفی پیدا کرده و گاهی به دست آوردن بالاترین درجه علمی در یک رشته نیاز به کار تخصصی در یک بخش بسیار بسیار جزیی در آن رشته (که خود به شکل بسیار جزیی از سایر رشته ها جدا شده) دارد. بر این اساس گفته می شود که دیگر دوران «ذوالفنون» ها و «علامه» ها به سر رسیده و راهی جز تمرکز و توجه به یک تخصص باقی نمانده است. 🔺 از آنجا که تمام امواج دنیای جدید به صورت ناقص یا هضم نشده به شرق و سپس به حوزه ها می رسد، نوای تخصص گرایی نیز مدتی است حوزه های علمی را فرا گرفته است . در این نوشته تلاش می کنیم به دو معنای صحیح و غلط از تخصص گرایی بپردازیم. 🔺تخصص گرایی در حوزه گاهی به معنای تبحر و تعمق در یکی از علوم خاص حوزوی یا یکی از رشته های علوم انسانی، تنها پس از اتمام سطح اول حوزه معنا شده است و حتی مجموعه هایی آموزشی بر اساس این نگاه شکل گرفته و برخی تحول خواهان حوزوی نیز بر این روش تاکید کرده اند. در این روش یک طلبه بدون احراز شناخت کامل (و حتی متوسط) از اسلام به یکی از رشته ها ورود می کند و تلاش می کند ابعاد مختلف آن رشته را بکاود. 🔺 به نظر می رسد این روش حداقل در علوم اسلامی نه تنها منتج نیست بلکه منشاء التقاط های اساسی است. تصور کنید کسی که به صورت تخصصی تفسیر را برگزیده است و سایر ابعاد فکر اسلامی را نیاموخته است بخواهد مقایسه ای میان تفسیر المنار رشید رضا و تفسیر المیزان علامه طباطبایی صورت دهد، این مقایسه نه تنها متوقف بر فهم تاریخ تفاسیر است بلکه به شدت به آشنایی با علم اصول و فلسفه محتاج است. یا کسی که به طور خاص تنها شاغل به فلسفه بوده است بخواهد آیات و روایات پیرامون کیفیت معاد را با نگاه فلسفی تطبیق دهد یا کسی که تنها به فقه و اصول پرداخته و از فلسفه الهی بهره ای ندارد، بخواهد پیرامون حقیقت ملک یا انسان یا اراده یا نحوه تشریع شارع سخن بگوید. برخی اشکالات اساسی در کار برخی علما که تنها به تاریخ کربلا پرداخته و هرگز نتوانسته اند بین علم غیب امام و آنچه در کربلا رخ داد جمع سالمی کنند، نیز بر همین اساس بود. چون تحلیل کربلا تنها به تحلیل داده های تاریخی نیست بلکه شناخت حقیقت امامت در این فهم سهم بزرگی دارد. (بخشی از بلوا بر سر کتاب شهید جاوید از اینجا نشأت گرفته است) 🔺این مشکل زمانی بغرنج تر می شود که بخواهیم در حوزه ی نظام سازی و فقه حکومتی یا سخن بگوییم. شاید بتوان فهم های گهگاه التقاطی و و یا فهم های ضد اجتماعی و سکولار برخی علمای حوزوی را ناشی از این برداشت های ناقص از علوم اسلامی دانست. 🔺این مسیر گاهی باعث شده که اسلامی کردن علوم انسانی تنها به تهذیب علوم و گاهی گزینش گری ناشیانه تقلیل یابد و مجموعه آیات و روایات به صورت مستهجنی به عنوان موید یا نافی برخی نظریات در حوزه علوم انسانی قلمداد شود و بعد از آن نیز تصور شود روانشناسی یا اقتصاد اسلامی تولید شده است. 🔺اما چگونه می توان بدون فهم ابعاد مختلف اندیشه اسلامی تنها به یک رشته خاص پرداخت؟ 🔺به نظر می رسد تخصص گرایی معنای دیگری نیز دارد که در اندیشه و سیره مرحوم امام، رهبر انقلاب، علامه طباطبایی و شهید مطهری به چشم می خورد. این بزرگان با این که در برخی رشته های خاص به طور تفصیلی ورود کرده اند، اما پیش از آن تراز کاملی از اندیشه اسلامی را به دست آورده اند. در این روش یک اندیشمند مسلمان ابتدا به درجه ای از اسلام شناسی می رسد و پس از آن با این عقبه علمی به حسب تکلیف به یکی از رشته ها ورود می کند. 🔺بحث های حکومتی امام خمینی، بحث های اجتماعی رهبر انقلاب، تفسیر المیزان علامه طباطبایی و تمامی آثار شهید مطهری در تقابل با اندیشه غرب از این قبیل است. 🔺بی شک از هیچ طلبه مقدمات خوانده ای که پس از آن به تخصص در تفسیر یا فلسفه یا علوم انسانی شاغل شده باشد، نمی توان انتظار مصباح الهدایه، تفسیر المیزان، اصول فلسفه، نقدی بر مارکسسیم یا علل گرایش به مادی گری داشت. جالب این است که نتیجه سالها نگاه معوج به تخصص گرایی نیز هرگز به تولید چنین آثاری منجر نشده است. 🔺شاید تصور سالهای طولانی تحصیل برای به دست آوردن تراز اسلام شناسی (اجتهاد) عاملی برای کوچ عمومی طلاب از مسیر اصلی تحصیل باشد. در این صورت راهبری صحیح تحصیلی طلاب و کوتاه کردن مدت تحصیل می تواند راه را برای الگوی صحیح تخصص گرایی در حوزه باز کند. سید محمد هاشمی @ofoqemobin