eitaa logo
حریم عشق
153 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
°•﷽•° •﴿ۅ هماݩا خدا گفٺ 🕊﴾ •| به نام شهید مدافع وطن امید اکبری|• _کپی به عشق صاحب الزمانمون ، حلالت مومن🌱 ♥️ .. به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2583363789Ce1e8b17d2f
مشاهده در ایتا
دانلود
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 کمی خودم رو بهش نزدیک کردم . من – چند دقیقه مونده ؟ سرش رو به طرفم چرخوند . باز هم حاضر نبود نگاهم کنه . امیر مهدي – چی چند دقیقه مونده ؟ من – صیغه دیگه ! سریع به آدماي اطرافمون نگاه کرد . کسی حواسش نبود . امیر مهدي – می شه آرومتر حرف بزنین . الان پیش خودشون چه فکري می کنن ؟ شونه اي بالا انداختم . من – هر چی . حالا چقدر مونده ؟ ساعتش رو نگاه کرد . امیر مهدي – وقتی داشتیم حرف می زدیم ساعت رو نگاه کردم . الان پنجاه دقیقه از اون موقع گذشته . اگر حساب کنیم پنج دقیقه بعدش محرم شدیم ... مکثی کرد .. امیر مهدي – یه ربع دیگه صیغه باطله . لبخندي از سر رضایت زدم . پنج دقیقه هم براي من کافی بود . براي اینکه نتونه مانع کارم بشه ، به سرعت دستم رو روي دستش گذاشتم و در همون حال با ناز گفتم . من – امیر مهدي ؟ نمی دونم از حالت صدام بود یا گرماي دستم ، که سریع سر بلند کرد و چشم تو چشم شدیم . نمی دونم چی شد . دنیا براي ما ایستاد یا ما گذرش رو حس نکردیم . شایدم خدا مخصوصاً ثانیه ها رو کش داد . هر چی بود که براي من به اندازه ي یه قرن بود حل شدن تو نی نی چشماش . به نظرم نگاهش قشنگ بود چون من از نگاهش خوشم اومد . چشماي کشیده ش با مژه هاي نه چندان پرش براي من خاص بود . چراش رو نفهمیدم . ولی لذت بردم که باعث شدم چشم تو چشم بشیم . لذت بردم که خیره ي چشمام شد و براي چند ثانیه نتونست نگاه ازم بگیره . لبخند زدم . باز هم از سر رضایت . و باعث شد نگاهش به سمت لب هام هدایت بشه . نمی دونم چی شد که سریع چشماش رو بست و ازم رو گرفت . امیر مهدي – تا چند دقیقه ي دیگه .... نذاشتم ادامه بده . دستش رو که می خواست از زیر دستم بیرون بکشه ؛ محکم گرفتم و گفتم . من – هنوز که محرمیم . سري تکون داد . امیر مهدي – بالاخره تموم می شه . من – هنوز مونده . با سر به اون افراد محلی اشاره کرد . امیر مهدي – زشته ! بی خیال جواب دادم . من – مهم نیست . امیر مهدي – درست نیست . خودم رو بیشتر بهش نزدیک کردم . من – زنتم . کمی ازم فاصله گرفت . امیر مهدي – ناچار بودیم وگرنه از نظر شرعی شبهه داشت . رفتم جلوتر و چسبیدم بهش . من – محرمتم هر کاري هم بخوام می کنم . کلافه بلند شد ایستاد 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛༄⸙|