eitaa logo
مَلجَــــــا
277 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
17 فایل
‌﷽ ما نه از رفتن آنها، که ازماندن خویش دلتنگیم! #شهید‌سید‌مرتضی‌آوینی •همسایه ⸤ @shahid74m ⸣ 「 @maljakhat 」خوشنویسی ملجا• •تنها راه ارتباطی: https://daigo.ir/pm/1HaxEU ོ کپی‌حلال‌بھ‌شرط‌ذکر۳صلوات‌ جهت‌تعجیل‌درفرج‌‌‌و‌شادےارواح‌طیبه‌ےشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
یه اهل دلے میگفت _بچه ها! نگید (س)حرم نداره... یِه بَرگِه بِگیرین روش بِنِویسین بِیت الزَهرا(س) بِزنین سَر دَر اُتاق یا خونَتون! بگید من میخوام🙃🌱 ازاین به بعد اینجا باشه اونوقت هرکاری میکنید نیت کنید... ظرف هم می شورید به نیت ظرفای حرمش،هیئتش بشورید.. . دیگہ ناخودآگاه خودبه خود مراقب رفتارمونم هستیم که مبادا تو حرم هر ... ...! ❌ |•° @omidgah •°|
[ثواب‌استغفاࢪ] امام‌صادق‌"؏" هرڪہ‌هنگام‌خواب،صدمرتبہ‌استغفارڪند تااینڪہ‌بہ‌خواب‌رود همہ‌ے‌گناهان‌او‌مانند‌برگ‌درخت‌فرو‌میریزد و‌صبح‌از‌خواب‌برمیخیزد‌درحالے‌ڪہ‌گناهی‌ندارد.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ کتاب قصه‌ی دلبری، روایتی متفاوت و خواندنی از زندگی شهید محمدحسین محمدخانی است. او از فعالان بسیج دانشجویی بود و در علمیات‌های تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس، شرکت می‌کرد، کتاب قصه دلبری، روایتی از سبک زندگی این شهید است که همسرش از روزهای آشنایی در بسیج دانشجویی تا روزهای پس از شهادت او را بازگو می‌کند. او با ماجراهایی که در دانشگاه داشتند کتاب قصه دلبری را آغاز می‌کند و از خواستگاری‌های پی‌ در پی او می‌گوید. تا به زمانی که می‌رسد که نظرش عوض می‌شود و تصمیم می‌گیرد که به این خواستگار جواب مثبت بدهد. ـ ـ ـ ‌ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ‌ برشۍ‌ا‌زڪتابッ آمد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما و رو به دیوار نشست. آن دفعه را خودخوری کردم. دفعه بعد رفت کنار میز که نگاهش به ما نیفتد. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم، بلندبلند اعتراضم را به بچه‌ها گفتم. به در گفتم تا دیوار بشنود، زور می زد تا جلوی خنده‌اش را بگیرد. معراج شهدای دانشگاه انگار ارث پدرش بود.هر موقع می‌رفتیم، با دوستانش آن‌جا می‌پلکیدند. زیرزیرکی می‌خندیدم و می‌گفتم:« بچه‌ها، بازم دار و دسته محمدخانی!» بعضی از بچه‌های بسیج با سبک و سیاق و کار و کردارش موافق بودند، بعضی هم مخالف، معروف بود به تندروی کردن و متحجر بودن. از او حساب می‌بردند، برای همین ازش بدم می‌آمد. فکر می‌کردم از این آدم‌های خشک مقدس از آن طرف بام افتاده است. آن‌هایی که با افکار و رفتارش موافق بودند می گفتند: «شبیه شهداست، مداحی می‌کنه، @omidgah|♥️
-بہ‌نام‌تو🌿 یا‌ستار‌العیوب . . . (:
سلام‌محــــــبوب‌مݩ Γ
مَلجَــــــا
سلام‌محــــــبوب‌مݩ Γ
بعضۍ‌وقتا‌ نہ‌مداحۍآرومت‌میڪنہ‌ نہ‌روضـہ ... ؛ نہ‌عڪس‌ِ‌کربلا:)🖐🏿
بال‌هایم‌زخمی‌است‌ . . . دلم‌پرواز‌می‌خواهد‌،طبیبم‌میشوی⁦ :)♥️ ⓞⓜⓘⓓⓖⓐⓗ
♥️ مثل آن شیشه که در همهمه ی باد شکست ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست... ᴏᵐᶦᵈᵍᵃʰ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_🌱- - - در فاصله چندمترے با عراقیا درگیر‌شدیم، رفتم‌ڪنارش و دیدم خونِ‌زیادے ازش‌رفته، خواستم بلندش‌ڪنم ڪه گفت : "برو و مَنو اینجا بزار " بهش گفتم :" تو‌رو می‌رسونم بیمارستان " اما ڪاظم گفت :" آقا در مقابلم نشسته .. " آرام گفت : " السـلام‌عـلیڪ‌یـا‌صـاحب‌الـزمـان وَ پَر ڪشید .. " 🕊 .........
🌿 آیتـــــ الله آقامجتبےتهرانے(ره): طبق‌روایاتـــــ معصومین(علیه السلام) انسان اگر چهـــل روز نگـــوید هر گــــره‌اے داشته باشد باز مےشود @omidgah |~
تو‌همانے ڪھ‌دلم‌لڪ‌زدھ‌لبخندش‌را . . .(: ᵒᴍɪᴅɢᴀʜ
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ در کتاب اسم تو مصطفاست، زندگی‌نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده را به روایت همسرش، سمیه ابراهیم‌پور و قلم راضیه تجار می‌خوانید ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ‌ برشۍ‌ا‌زڪتابッ اینجا بر لبهٔ سنگ سرد نشسته‌ام و زیر چادر، تیک‌تیک می‌لرزم. آن گل آفتابی که در چشمان تو افتاده، یک ذره هم گرما به تن من نمی‌بخشد. انگار با موذی‌گری می‌خواهد دو خط ابروی تو را به هم نزدیک‌تر کند و دل مرا بیشتر بلرزاند. می‌دانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده. تا اینجا پای پیاده آمدم. از خانه‌مان تا بهشت رضوان شهریار ده دقیقه راه است، اما برای همین مسافت کوتاه هم رو به باد ایستادم و داد زدم: «آقامصطفی!» نه یک بار که سه بار. دیدم که از میان باد آمدی، با چشم‌هایی سرخ و موهایی آشفته. با همان پیراهنی که جای‌جایش لکه‌های خون بود و شلوار سبز لجنی شش‌جیبه. آمدی و گفتی: «جانم سمیه!» گفتم: «مگه نه اینکه هروقت می‌خواستم جایی برم، همراهی‌م می‌کردی؟ حالا می‌خوام بیام سر مزارت، با من بیا!» شانه‌به‌شانه‌ام آمدی. به مامان که گفتم فاطمه و محمدعلی پیش شما باشند تا برم بهشت رضوان و برگردم، با نگرانی پرسید: «تنها؟!» ـ چرا فکر می‌کنی تنها؟ ـ پس با کی؟ ـ آقامصطفی! پلک چپش پرید: «بسم الله الرحمن الرحیم.» چشم‌هایش پر از اشک شد. زیر لب دعایی خواند و به‌سمتم فوت کرد. لابد خیال کرد مُخَم تاب برداشته @omidgah|🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃 کلاغ وقتی قهر کنه هزار تا گردو به نفع باغبونه پاسخ رهبری به آقای احمدی نژاد @omidgah•|
هدایت شده از ڪمے‌حرف(=
سلام‌ممبر‌جان🌱 خیلی‌ممنونیم نظر‌‌لطفتونھ(مایه‌دلگرمی‌هستید) بمونید‌برامون♥️
"بہ‌نام‌تو -یا‌غَفــّارالذُنوب✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ســـــردار دلها حــــــــــاج قاســـــم ذڪـــــاوتــــــــــ، یعنـــــے: در ڪمین شــــــــــهادت نـــــشستن...!! @omidgah|♥️
شهید محمدابراهیم همت : بعضی ها فکر می کنند، اگر ظاهرشان را شبیه شهدا کنند کار تمام است نه باید مانند شهدا زندگی کرد..🕊🌿