eitaa logo
رویای امت
345 دنبال‌کننده
517 عکس
343 ویدیو
7 فایل
ارتباط با من @Akhlaghim
مشاهده در ایتا
دانلود
💰حقیقت پول 🔰دوگانه پول اعتباری و غیر اعتباری ، دوگانه صحیحی نیست ، اساسأ پول خودش اعتبار است ... و از این حیث تفاوتی بین پول کاغذی و پولطلا وجود ندارد . فلذا انرا کالای واسط میدانند ، نقش واسطه برای ایجاد اعتبار است. 🔺پول خلقت ، اسلامی و ... هم مقدس سازی های بی معناییست . پول طلا پول اعتباریست که اعتبارش به راحتی دچار خدشه نمیشود چون از زیر دستگاه چاپ بیرون نمی اید و حرکت یک سرانگشت در سیستم بانکی نمیتواند انرا خلق کند فلذا مطمئن تر است ، اتفاقا انچه پول اعتباری میخوانیم (پول کاغذی یا دیجیتال) اعتبارش دچار تزلزل و نوسان است . انچه هست یک اعتبار است طلا ذاتاً اعتبار ندارد ما به ان اعتبار میبخشیم ... ✨تا زمانی که جوامع انسانی حول محور ولایت الله به وادی مقدس وارد نشوند ، ترس از گرسنگی ، تشنگی و محرومیت ها مارا محتاج به یک کالای قابل ذخیره و واسط میکند. ✨در جهان ناایمن سپر و زره نیاز است برای بقا به امید روزی که زره ها و سپرها را کنار بیندازیم و ارام و سبک بال یکدیگر را به اغوش بکشیم ، بهم خدمت کنیم بی زَر و سیم ... و از نگرانی محرومیت به یک کالای واسط پناه نبریم که به ما اعتبار ببخشد ، انچه دارد انسان باشد که به کالاهای اعتباری نیاز ندارد . ✨ایا امام حسین در اربعین واسطه بین مومنین و مامومین نیست؟ ایا در اربعین اگر به موکب دار طلا در ازای غذا پرداخت کنید می‌پذیرد و ذاتاً با ارزش است؟ ✨استعاره اشنا برای ما انست که در روابط اجتماعی هم گاهی ریش سفیدی واسطه میشود تا جوانی که خود اعتبار ندارد در جایی پذیرفته شود. حال گاه این واسطه کالای جهان‌شمولی مانند طلا میتواند باشد گاه انسان ریش سفیدی و گاه قدرت ایمان به ولایت الهی ... ولایت امام همچون بانکیست که همه در ان میتوانند سرمایه گذاری کنند اما خود مومنین بر یک دیگر که ادامه و سرریز ولایت امام است ، نیازهای مصرفی و روز مره افراد را میتواند پشتیبانی کند آنگاه که امت نسبت به یکدیگر احساس ولایت و سرپرستی کنند . ✨تجربه شخصی ماهم میگوید انکه سرپرستی دیگری را پذیرفته دیگر خدمات دادنش نیاز به هیچ کالای واسطی ندارد ، و انکه تحت سرپرستیست نگران محروم ماندن نیست . این محبت ، خیرخواهی و است که کار میکند و در خزانه ولایت سرمایه گذاری و پسنداز میشود ، نه ریال و دلار و طلا و ... . ✍️ مهدی اخلاقی https://eitaa.com/ommat_Dream
وقتی میگوییم جهان ایده‌آل انبیاء و ظهور کالای واسطی به نام ندارد که بر چگونگیش دعوا کنیم یا لااقل وجودش را ذاتاً نیاز بشر و اسلامی بخوانیم ، در پاسخ به «مگر میشود» بر میخوریم!! نمیدانم اگر هواپیما اختراع نمیشد ما چگونه باید به خودرو سوارها میگفتیم که برای حرکت در یک پارادایم دیگر نیازی به آینه بغل ، سپر ، جاده های آسفالته طولانی و ... نداریم!. ✍️ مهدی اخلاقی https://eitaa.com/ommat_Dream
🔹اینجا تهرونه یعنی شهری که ... 1️⃣ از 2️⃣ 🔰 ساعت چهار و بیست دقیقه بعد از ظهر جلوی درب از اسنپ پیاده شدم کرایه رو دادم از راننده تشکر کردم ، سرم رو بالا آوردم ، کوله مشکیم که منو یاد اربعین میندازه رو انداختم روی دوش سمت راستم رویم را برگرداندم سمت ترمینال و راه افتادم نزدیک درب قبل از اینکه وارد بشم یکی صدا میزنه آمل... آمل ... آمل میری آقا، با بی محلی راهمو ادامه دادم و وارد شدم فاصله در تا ساختمان ترمینال زیاد نیست ... حدوداً پنجاه متر ... چند نفر تو همین فاصله هی صدا میزنن ، آقا کجا میری ، بجنورد ، مشهد ... از در شیشه ای عبور کردم و وارد ساختمان ترمینال شدم ، تعاونی ۱۴ سمت راست یه آقای میان سال با موهای جو گندمی و قد بلند نشسته ، از پشت میز با چشماش منو دنبال می‌کنه که دارم به سمتش میرم ... سلام ، ببخشید اتوبوس چه ساعتی برای شیروان حرکت داره ... _الان داریم ، آماده حرکته ... _از کجا میره ؟ شمال یا از سمت سمنان _از شمال _نه ، از سمت سمنان کی حرکت داره ؟ _هفت به بعد هست ، الان فقط از مسیر شمال داریم _باشه پس بی زحمت یه بلیت بهم بدید برای همون ساعت هفت _چرا با این اتوبوس نمیری ؟الان داره می‌ره ... _چه فرقی داره هردو تا تو یه ساعت میرسن ، فقط سه ساعت اضافه باید اتوبوس رو تحمل کنم ، میرم یه دور بیرون میزنم ساعت هفت میام ؟ با خودم فکر کردم تا اون موقع هم وقت میگزره و هم اگه به چشمم خورد یه روغن موی خاویار میخرم ، یه هندزفری هم لازم دارم اگه ارزون قیمت و مناسب پیدا شد شاید خریدم ، تو این فرصت آرایش گاه هم اگه شد میرم ، یه خورده سرو صورتم مرتب بشه ... بلیت رو گرفتم و اومدم بیرون ، پله ها رو از پل عابر پیاده بالا اومدم و به سمت فلکه اول تهرانپارس حرکت کردم ، از اون ور خیابان از پله ها پایین اومدم ، یه راننده تاکسی پایین پله ها ؛ _آقا کجا میری _جایی نمی‌رم عزیزم عرض خیابان رو طی کردم و اونور از پیاده رو به سمت بالا راه افتادم بعد از چند دقیقه به فلکه اول رسیدم ، وارد یه لوازم آرایشی شدم ، پرسیدم _ آقا روغن موی خاویار داری _دیگه نیست دنبالش نگرد فقط تو عطاری های سمت مینی سیتی میشه پیداش کرد ، چون یکی از دوستام چند بار از اونجا گرفته ... البته اینجا هم نرسیده به فلکه دوم روبه روی پاساژ یه عطاری خیلی بزرگ هست به احتمال زیاد داشته باشه ، میخوای یه سر بزن . _باشه ، خیلی ممنون به سمت فلکه دوم آروم ، آروم و قدم زنان حرکت کردم ، تمیزی کف پیاده رو ها و خیابون نظرمو جلب کرد ، همچنین دکورهای شیک و لاکچری مغازه ها و البته چند تا ماشین خارجی ، نوجوانی هام خیلی علاقه به ماشین های اسپورت داشتم و هنوز هم دیدن یه ماشین خوش طرح یا به قولی خوش فیس چشمامو دنبال خودش میکشونه ، هرچند ته دلم از این چشم چرانی ماشین ها خیلی خوش ندارم ، ارزش به این نیست که دلش پی یه تیکه آهن پیچ و تاب خورده و براق باشه ، ولی ... کنار پیاده رو دست فروش ها بساط کردن ، جلوی یکی شون یه خانم جوانی وایستاده یه شلوار نازک بسیار تنگ و دمپا گشاد پوشیده ، یه پیراهن تا روی کمر ، یه دوره ای هم روی سرش که موهای زرد رنگ شُده یِ بلندش ریخته روی شونه ها و پشت سرش ، خیلی زننده است چشم هامو و برمیگردونم روبه رو را نگاه میکنم تا راهم رو ادامه بدم ، سه دختر با وضع بسیار بدی با چند قدم فاصله دارن میرن که ترجیح می دم توصیف و توضیح ندم ، سرم و پایین انداختم ، هرچند وقت یکبار، حدودا یک ، دو یا سه ماه مسیرم میخوره به ، هربار مرز بی حیایی و بدپوششی بدتر از قبل میشه ... تعداد فست فودی های نسبتاً باکلاس و ویتامین فروشی ها تو مسیر زیاده ، همه صندلی ها رو بیرون و توی پیاده راه گذاشتن ، کم و بیش افرادی هم نشستن و در حال خوردن آب میوه یا ... یه نفر یه ساندویچ با نون که لای پلاستیکی زرورقی گذاشته رو دو دستی گرفته و از سر پر از سُسِش طوری گاز میزنه که انگار فقط غذا نمیخوره بلکه باهاش تفریح می‌کنه ... ظاهراً قیمت هاشونم گرونه ، فقط پول موادش نیست که باید بدی ، کرایه های عجیب این مغازه ها ، پول دکور ، بسته بندی ها، فضای خاص و ... ناگهان صدای غرش و زوزه ای از پشت سر میاد سرم ناخودآگاه برمیگرده سمت خیابان متور سواری با سرعت خیلی زیاد همراه با تک چرخ طول خیابان را به ثانیه ای طی کرد ، صدای بلند متور پرقدرت چندصد سی سی سوارش را بر سر افراد حاضر در پیاده رو فریاد می‌کشید ... ✍️ مهدی اخلاقی https://eitaa.com/ommat_Dream
27.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همین تعریف ساده ، فلسفه پول از ابتدای خلقت است . این جنس کالای واسط نیست که اهمیت دارد این اعتماد آدم ها به اون کالاست که با ان معنای پول میدهد . ولو اگر یک عدد دیجیتال و مجازی باشد . اما برای شکل گیری اعتماد و نظم بخشیدن به آن همیشه یک سازوکار قدرتمند پشتیبان قرار میگیرد ، حالا یا دستگاه حکمرانی پادشاهی ، دولت مدرن ، بانک‌ها ، سهامی ابر شرکت ها یا یک جهان شبکه ای مثل اینترنت و ..‌. حالا اگر ولی جامعه بخواهد پشتیبان اعتماد مردم باشد مگر چه چیز عجیبی است که بعضی در تحقق آن تردید دارند ؟! بحثی که با عزیزان پول طلا داشتم از این منظر بود که جهان بدون پول جهانیست که آدم ها بت ها را برای اعتماد رها می‌کنند و در جامعه « ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون» زیر سایه ولایت زیست میکنند . لینک فایل صوتی گفتگو با عزیزان پول طلایی 👇 https://eitaa.com/ommat_Dream/1261 ✍️ مهدی اخلاقی https://eitaa.com/ommat_Dream