eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
111 دنبال‌کننده
2هزار عکس
862 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
هدایت شده از  * مکتب‌شهدا .
یادتونه میگفتند به خاطر ِ انتخابات کسی حواسش به سیستان بلوچستان نیست ؟ نه نه . طلبه ها و بسیجی ها همیشه پای ِ کار هستند .
هدایت شده از اطلاع رسانی ثارالله
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب🌹 گردان سایبری ثارالله بعد از حدود یکسال فعالیت و جهاد ، به پایان خودش رسید و ان‌شاءالله فعالیت ها در قالب گردان انصارالمهدی ادامه خواهد یافت.🇮🇷😉 عزیزانی که مایل به جهاد در فضای مجازی هستن میتونن عضو گردان انصارالمهدی بشن که ان‌شاءالله بتونیم به همون روند ادامه بدیم و یک قدمی برای امام زمانمون برداشته باشیم.✨✌️🏻 _آموزش امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر و.. برای عضو شدن روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻 🔰 @ansaar_almahdi_313 🔰 توضیحات بیشتر درکانال بالا👌💚
حسین جانم :)🫀
اللهم عجل لولیک الفرج :)🥺❤️
اباصلت می‌گوید: در آخرین شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: ۱. زیاد دعا کن. ۲. زیاد استغفار کن. ۳. زیاد قرآن تلاوت کن. ۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی. ۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن. ۶. تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن. ۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... ۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ... خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۵۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞﷽💞 🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 زینب: تو خونه هم دارم -اشکال نداره بانو حالا زیاد بر ندار ولی خب بردار که زینب: میشه شما برام انتخاب کنی؟ لبخندی زدم و گفتم : چشم بانو پانزده تا گیره با طرح های مختلف براش انتخاب کردم انصافا همه ی طرح هاش قشنگ بود. زینب: دست شما درد نکنه -سر شما درد نکنه محسن و الهه هم اومدن پیشمون همه وسایل حساب کردیم -من ببرم این ها رو بزارم تو ماشین ، شما برید حرم وضو بگیرید جا هم بگیرید بیام نماز موافقت کردن منم رفتم سریع وسایل هارو گذاشتم و رفتم سمت حرم رفتم سرویس بهداشتی و وضو گرفتم بعد زنگ زدم به محسن و ازش پرسیدم کجا هستن ، بعد هم رفتم اونجا نماز که تموم شد رفتیم زیارت و بعد زیارت رفتیم بازارچه و از پیتزا فروشی پیتزا سفارش دادیم الهه: میگم تا سفارش هامون آماده بشه بریم یه چرخی بزنیم بازم زینب: بریم؟ با محسن خندیدیم ، خودشون هم خنده اشون گرفت -الحق که شما خانم ها از خرید و بازار و ... سیر نمیشید ، بریم دیگه ما آقایون که همیشه تسلیم حرف شما بودیم ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞 🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 تا سفارش هامون آماده شد رفتیم توی بازار و چرخیدیم چشمم خورد به نعلبکی آبی نفتی که روش طرح زیبایی داشت ، خیلی خوشگل بود -زینب جان زینب: جانم؟ -میگم اون نعلبکی آبی نفتی ها رو نگاه کن ، نظرت چیه بخریم بعد برای اون شب لیوان چای و دو تا قند هم کنارش بزاریم؟ قشنگ میشه ها زینب: بگیریم ، خیلیم خوشگلن رفتیم وارد مغازه شدیم و چند دست ازش خریدیم . محسن اینا هم دو دست ازش خریدین برگشتیم پیتزا فروشی و غذامون خوردیم و برگشتیم خونه -زینب جابه جا کنیم وسایل رو؟ زینب: باشه مبل ها و تلویزیون رو از پذیرایی بردیم تو اتاق سجاد چیدیم . فقط یه مبل برای حاج آقا موند رفتیم تو اتاق خودمون ، تختمون و دراور بردیم تو اتاق سجاد گذاشتیم هیچی دیگه تو اتاقمون نبود از کمد دیواری پشتی هارو آورده بودم ، پشتی هارو دور تا دور پذیرایی و اتاقمون چیدیم . -زینب جان بیا پرچم هارو هم بزنیم یه پرچم بلند داشتیم که روش نوشته بود : السلام علیک یا فاطمه الزهرا اون رو زدیم به پرده ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞 🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 یه پرچم دیگه هم بود که اون هم روش نوشته بود السلام علیک یا فاطمه الزهرا اون روهم به دیوار زدیم. دوتا پرچم هم که روش نوشته بود : السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا زوجته ولی الله اون هارو هم زدیم پشت راحتی که برای حاج آقا گذاشته بودیم . دوتا پرچم بزرگ هم که روش : یا فاطمه الزهرا نوشته بود رو بقیه پرچم هارو هم تو اتاق زدیم هر چی هم که موند توی حال زدیم . -دستت درد نکنه قشنگم ، بیا کیک یزدی هارو بچینیم تو سینی زینب: چشم فرمانده خندیدم و پیشانی اش رو بوسیدم و گفتم : کم دلبری کن کیک یزدی هارو توی سینی ها چیدیم و روشون سلفون کشیدیم -زینب ، فنجون هارو هم درست کنیم؟ خیلی ذوق دارم برای درست کردنشون زینب: اووووووه ، برو بیار وسایل هاش رو درست کنیم فنجون ها رو با نعلبکی ها و قند آوردم سر اپن -من یکی درست می کنم خب ، بعد شما ببین خوشگله یا نه خانم معلم باشه؟ زینب: چشم یه نعلبکی برداشتم یه فنجون گذاشتم توش و دوتا قند گذاشتم کنارش ذوق زده بهش نگاه کردم ، بردمش طرف زینب -خوشگلِ خانم معلم؟ ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️