امشب... شب شهادته
شب شهادته یه آقایی که کربلا رو با وجود سن کمش چشید...
گوش های پاره ی عمه اش رقیه خاتون رو دید
چادر نیم سوخته عمه زینب را...
حال بد و تن بیمار پدر را...
سر بریده و بدن تکه تکه پدربزرگ را..
علم صد پاره ی عمو عباسش را
مویه های رباب برای شیر خواره اش را...
قنداقه ی خونین آن شش ماهه را
حتی...
حتی... جان دادن رقیه در خرابه را دید...
آقایمان کربلا را بدجوری درک کرده است
که هر وقت می پرسیدند... از کربلا
چشمانش پر ز اشک میشد و فقط میگفت حسین جان
#شهادت_امام_باقر( ع) تسلیت🖤💔