🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
💎علامه حسن زاده آملی💎
🛑 اگر #امام_زمان(علیه السلام) که خورشید عالم تاب حیات بشری هستند، دفعاً ظهور میکردند، مردم جهان ظرفیت پذیرش ولایت سنگین ایشان را نداشتند.
☑️ باید ولایت را به جهان معرفی کرد. باید فرهنگ شیعه را به جهان معرفی کرد. ولایت فقیه ، تشعشع کوچک ولایت عظمای امام زمان(عج) است. وقتی مردم جهان با ولایت فقیه آشنایی پیدا کنند، کم کم ظرفیت پذیرش ولایت عظمای امام زمان(عج) را در می یابند.
این ولایت سنگین را در درون خودشان هضم میکنند.
✔️ به همین خاطر است که استاد پناهیان می فرمایند: تصاویر و سخنان امام خامنهای(حفظهالله) را در جهان منتشر کنید و امام خمینی(ره) نیز میفرمایند: کسانی که با ولایت فقیه مخالفت میکنند، وقتی امام زمان(عج) ظهور کنند، با ایشان هم مخالفت خواهند کرد.
❣ #امام_خامنه_ای ❣
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
1_327714192.mp3
51.54M
برای امام زمانم چه کنم؟
#مناجات با خدا و
فراز هایی از #دعای_کمیل و روضه
با نوای حاج #مهدی_رسولی (بسیار زیبا)
شب جمعه ، شب چهاردهم ماه_مبارک_رمضان سال 1399
پخش شده از شبکه یک سیما
پیری گفت:دوظرف داریم
اولی ازطلاوداخلش زهر
ودومی کاسه ی گلی وداخلش اب
ازکدام مینوشید؟
همه گفتند:دومی
گفت
حکایت ادمهاهم مثل این ظرفهاست
انسان بودن به اخلاق است نه به صورت
🔲 چرا آدمها عیبهای خودشان را نمیبینند؟ چه ارتباطی با دوران بچگی دارد؟
➖ محاسبه نفس یعنی بنشین به عیبهایت نگاه کن، آنها را بشمار. میفرماید: «عاقل باید بدیهای خودش را بشمارد، طبقهبندی کند، بنویسد یا در ذهن داشته باشد؛ ...يُحْصِيَ عَلَى نَفْسِهِ مَسَاوِيَهَا»(غرر/۴۵۳)
➖ اما چرا فرمود: «بدیهایت را بشمار و ببین؟» آدمها دوست ندارند به بدیهای خودشان نگاه کنند، آدمها دوست ندارند کسی مدام به بدیهایشان گیر بدهد، چیز بدی هم نیست. مثلاً در خانوادهها پدر مادرها خیلی عادت دارند بدیهای بچههایشان را میشمارند این خیلی بد است.
➖ یکی از ریشههای اینکه آدم عیب خودش را نمیگیرد این است که در خانهای بزرگشده که خیلی عیبش را گرفتند، دیگر حاضر نیست عیب خودش را بگیرد همهجا میخواهد از خودش دفاع کند.
➖ هرچقدر که عیبجویی از دیگران بد است و انسان را تاریک میکند، عیبجویی از خودتان خوب است و انسان را نورانی و لطیف و معطر میکند.
➖ برخی فکر میکنند اگر از خودشان عیب بگیرند، افسرده میشوند. بله اگر تنها هستی، افسرده میشوی، ولی اگر پیش خدا بروی و عیبهایت را بازگو کنی، خدا تحویلت میگیرد؛ برو بنشین بغل خدا بگو خدایا ببین خدایا من چه بلایی سر خودم آوردم، مثل بچهای که در بغل پدرش مینشیند و میگوید ببین بابا دستم اوخ شده مفصل آنجا گریه میکند.
👤 علیرضا پناهیان
#محاسبه_نفس
✅ ذکرها سه دسته هستن:
1. یه دسته پاک کننده اند
گناه و زشتی رو پاک میکنن
🌱 مثل : «استغفرالله»
2. یه دسته مدادند
برامون حسنه مینویسند
🌱 مثل : «الحمدلله» «سبحان الله» «لااله الاالله»
3. و اما یه ذکری هست که هم پاک کنه و هم مداده ،
🌱گناهان را پاک میکنه بجاش حسنات مینویسه!!..
و آن :صلوات بر محمد و آل محمد
🍃 اللهم صل علی محمد و آل محمد🍃
••✾🌻🍂🌻✾
☝️📰 #عکس_نوشت📰☝️
#احکام_نماز
آیا کسی که نماز نمی خواند کافر است؟
••✾🌻🍂🌻✾••
هدایت شده از خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🔗🔗🔗
🔗🔗
🔗
💌هوالحق
🔗 #رمان_حورا
🖌به قلم: زهرابانو
🌸😍رمانی پر از توکل و تعهد به باورهای دینی .به درستی که یقین دارم؛ باخدا باش پادشاهی کن 💐
♦️کپی رمان بی اجازه ممنوعه❌
&ریپلای به قسمت اول رمان🔰
eitaa.com/khodayarahaymnakon/1502
🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗
🔖 @khodayarahaymnakon
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🔗🔗🔗 🔗🔗 🔗 💌هوالحق 🔗 #رمان_حورا 🖌به قلم: زهرابانو #قسمت_نود_پنجم او باید با فردی مشورت می کرد که ب
🔗🔗🔗
🔗🔗
🔗
💌هوالحق
🔗 #رمان_حورا
🖌به قلم: زهرابانو
#قسمت_نود_ششم
حورا آیفون را گذاشت.
دلش می خواست امروز کمی بیشتر به خودش برسد .
روسری ساتن ارغوانی اش را سرش کرد، چادری که از مادرش بهش رسیده بود را از بقچه اش خارج کرد.
هنوز هم بوی او را می داد...
در حیاط را که بست، امیرمهدی را دید که به ماشینی تکیه داده و به رزهای در دستش خیره شده.
به سمتش آرام قدم برداشت.
_سلام.
_عه سلام اومدین؟ خوب هستین؟
_متشکر شما خوبین؟
_بله عالی.
و حورا خوب می دانست این عالی چه معنایی دارد.
_خب من ماشین ندارم با چی بریم؟
_مهم نیست من همیشه پیاده میرم.
_عه؟ چه بهتر پس بریم.
به راه افتادند.
هر دو در سکوت قدم برمی داشتند. انگار نه انگار قرار بود امیر مهدی این خبر را به او بدهد؛ حالا چه شده بود که این سکوت انقدر برایشان مهم شده بود؟
شاید نمی خواستند آرامش بینشان بهم بخورد.
اما بالاخره امیر مهدی به حرف آمد.
_اول این گل مال شماست.
حورا ذوق زد و گل را گرفت.
_ وای ممنونم لطف کردین
_من امروز مزاحم شدم که جواب اون حرف دیشبتونو بگم!
_خب بفرمایید چیشد؟
_راستش... دادم حاج اقا مسجد برام استخاره گرفت. گفت عالی اومده برم که قسمت منتظرمه...
حورا لپ هایش گل انداخته بود.
باورش سخت بود. وقتی فکر می کرد به امیر مهدی خواهد رسید. به مرد رویاهای دورش.
به دانشگاه رسیدند. اما امیر مهدی هنوز حرف اصلی اش را نگفته بود.
شاید رویش نمی شد. حق هم داشت. امیر مهدی مانند مهرزاد پسر راحتی نبود. نمی توانست راحت حرف دلش را بگوید.
تصمیم گرفت به محمدرضا بگوید شاید از طریق او و همسرش میشد حرف دلش را به حورا برساند.
از هم خدافظی کردند.
اما روحشان همچنان برای باهم بودن بی تابی میکرد.
امیر مهدی راه مغازه را در پیش گرفت.
از شانس خوبش امیر رضا در مغازه بود. انگار که از دیشب تا به الان شانس با او بوده.
&ادامه دارد...
🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗
🔖 @khodayarahaymnakon
🔗🔗🔗
🔗🔗
🔗
💌هوالحق
🔗 #رمان_حورا
🖌به قلم: زهرابانو
#قسمت_نود_هفتم
امیر رضا به سمت خانه هدی حرکت کرد. زنگ را فشرد.
_سلام خانمم. خوبی؟ اگه میشه بیا پایین بریم بیرون کارت دارم.
_سلام چشم الان میام.
هدی با ذوق لباس پوشید و به سمت همسرش پرواز کرد.
_سلام اقایی. خوبی؟
_به به خانوم. من خوبم تو خوبی؟
_شکر منم خوبم. خب کارتون چی بود؟
_کارم که خیلی خیره بگم؟
_اگه خیره که بگو من منتظرم.
_اول بانو سوار ماشین بشن. بعدش میگم خدمتتون.
هدی سوار ماشین شد و امیر رضا در را بست. خودش پشت فرمان نشست و حرکت کرد.
_وای رضا بگو دیگه جون به لبم کردی.
امیر رضا خندید و گفت:چشم خانم. راستش امروز امیرمهدی اومد مغازه.
_خب؟؟؟
_خب وایسا بگم خانم هول.
_باشه باشه بفرمایید.
_اومد گفت دلش پیش خورا خانم گیره و روش نمیشه بهش بگه خواسته که ما با پیش قدم بشیم.
_نه جدیی!؟ وای خدایا شکرت.
_الان چرا انقدر خوشحالی؟
_چون من از اولم میدونستم این دوتا همو میخوان. خداروشکر که برادرت بالاخره پا پیش گذاشت.
_توام فهمیده بودی؟
_بله پس چی!؟
_خب حالا میری بهش بگی؟
_فک کن یه درصد نگم. مگه میشه؟
کار خیر بود و هدی مشتاق گفتن.
_کی میگی؟
_امروز ساعت ۱ باهاش کلاس دارم بهش میگم
_ایول به خانم خودم پس ببینم چیکار میکنیا.
_تو از الان برو به داداشت بگو دنبال مراسم عقد و عروسی باشه.
_از دست تو دختر.. چشم میگم بهش. بزارمت دانشگاه؟
_آره اگه زحمتی نیست.
_زحمت چیه خانمی؟تو سراپا رحمتی.
&ادامه دارد...
🔖خدایـــارهایم نکــــن🔗
🔖 @khodayarahaymnakon
هدایت شده از ▫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از ▫
🌼🍃✧❁﷽❁✧🌼🍃
📿✨ختم صلوات
به نیت سلامتی و تعجیل در امرِ ظهور قطب عالم امكان حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه)
وبر آورده شدن حاجات
ورفع مشکلات ايجاد شده است،
📿✨لطفا تعداد ذکر صلوات ختم شده را در لینک زیر که «ربات شمارنده ذکر» هست ثبت نمائید.
🤲📿«حاجت روا باشید ان شاءالله»📿🤲
💐الّلهُمَّـ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــدٍ
و آل مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْــــ💐
💌📿«ربات شمارش ذکر صلوات»
👇👇👇
https://eitaabot.ir/counter/dh9