اویمن;
داشتم فکر میکردم عه پسر، اینا همون روزهاییه که قراره بگیم یادش بخیر.
این خودش جملهی انگیزشیست، حَظ ببرید.
برق زدن آشپزخونه از فاصلهی چند ده متری به چشم میاد، روی زمین خونه یه پُرز پیدا نمیشه، شیشهها رو هم دستمال کشیدم، دیگه کاری نیست، انگار باید واقعا زبان بخونم :)))))
اویمن;
برق زدن آشپزخونه از فاصلهی چند ده متری به چشم میاد، روی زمین خونه یه پُرز پیدا نمیشه، شیشهها رو هم
وقتی مامان میرفت، گفت تو این سه روز از گشنگی نمیرم. بله، مامان جان نمیدونن قدرتِ شب امتحان رو. شبِ امتحان خونه هم تمیز میشه، چه برسه به غذا پختن و باقی.