ایتا - اوی‌من;

جوری که شونصدتا شخصیتم متناسب با هر جمع شیفت عوض می‌کنن، خودم و شاخ و برگم رو می‌ریزونه. "عه، این بخش وجودم نمُرده بود".

79 مشاهده18:50

کنارتم هنوز و فراموش می‌کنم قسمتی رو که از همه‌چیز متنفره. برای تو که داری می‌جنگی، می‌خوام امید باشم. هرچند بی‌فایده، هرچند کوتاه‌دست.

120 مشاهده18:57

احساساتم روز به روز سورپرایز کننده‌تر می‌شن. درحالی‌که فکر می‌کردم تموم شدن، حالا میون جمع هم توی چشمم می‌دوئن.

81 مشاهده12:50

کی قراره تموم شن؟

79 مشاهده12:50

85 مشاهده13:17

81 مشاهده17:02

آه، عزیزم...

84 مشاهده17:06

مردِ محتوا و الکی هوهو راه‌ ننداختن، رمضانی.

83 مشاهده17:29

86 مشاهده17:40

‌

1 مشاهده06:21

01:07

1 مشاهده06:21

مطالب بعدی