اویمن;
آخیشِ مارو ندیدین؟ هرچی میگردم پیداش نمیکنم چرا.
پسر، چقد اینجا مثل قرمه سبزی میمونه. در حین گذشتِ روزها رومخمه، ولی بعدِ یه مدت که بهش برمیگردم و اون بالاها رو میخونم، میخوام از قشنگی اشک شوق بریزم😭
من صفحهی کتابی که قرن بوق خوندم رو که باز میکنم، یادم میآد که اون موقع سرِ هر کلمهای چه حسهایی توی وجودم رژه میرفتن.