15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷ای ایستاده میان هزار زخم ...
هنوز خون عشاق بر زمین فرش است ، چشم بینا می خواهد..
🗳آری چشم بینا می خواهد تهدید و تحریم و جفا را بر ملتی که می خواهد پای
خدایش بایستد را ببیند..
شیاطین اما نمی فهمند و نفهمیدند که آقا روح الله فرمول ایستادگی را
چگونه از دل جامعه کبیره های روزانه اش استخراج کرده .... اربابان قلدر مآب و خون ریز عالم عاجز بودند و هستند از درک آنکه آن پیر میخانه ی عشاق شهادت چگونه چهل گام مقاومت را در چهل حدیث اینگونه به روایت نشسته چه می دانستند و میدانند خمینی کبیر مصاف با آنان را کوچک تر از اراده و همت انسان کامل میداند آنچنان که در جهاد اکبر رزم آوری را برای
سربازان در گهواره ها در جنگی عظیم تر تفسیر میکند ...
تربیت یافتگان مکتب امام جمهوری اسلامی را به جهان نمایاندند که هر وجدان آگاهی در گوشه گوشه ی این عالم فقط از خنکای نسیمش اراده بر آن تقوموا لله می روز جمهوری اسلامی کم است ، دنیای جمهوری اسلامی بر همه رخ نموده و به عمق بینش و کنشش حماسه می آفریند زخم ها به پیکر دارد این جمهوری اسلامی اما سترگ ایستاده تا نشان فتح قله از سکان دارش بگیرد ....
🇮🇷 با افتخار میگویم از اهالی جمهوری اسلامی ایران نزدیک قله ام.....
آری قله ی انسان کامل روشن است...
قله را دیدیم آنجا می رویم
ما ز بالاییم و بالا می رویم
#ایران
#جمهوری_اسلامی
#افتخار
#غرور
#عزت
#عصاره_قلم
🏴 https://eitaa.com/osarehieghalam
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
ببار ای روح باران بر بیابانی که من دارم
بتاب ای ماه، در شام غریبانی که من دارم
در این قحطی عشق و سردی لبخندها گاهی
بگیر ای مهربان دستانِ لرزانی که من دارم
به سویت آمدم با غصههایی تازه، میدانم_
که آگاهی تو از اندوهِ پنهانی که من دارم
به جز تو ای امید مردم درماندهی عالم
که درمان میکند درد فراوانی که من دارم
برایت بازگو کردم دلم را چون یقین دارم
تو تسکین میدهی قلب پریشانی که من دارم
چراغ گریه را برداشتم در صحن آزادی
که شاید بگذرد یوسف به زندانی که من دارم
جواب التماسم را بده، ای ضامن آهو
ببین در اشکها قلب هراسانی که من دارم
دلم مثل کبوتر میپرد در صحنها، آری
به کاخ آسمان میارزد ایوانی که من دارم
جهان هرگز نمیبیند شکستِ شیعیانش را
همیشه رأیتش بالاست سلطانی که من دارم
امین الله میخوانم به چشم خیس و میگویم
امانت پیش تو ای شاه، ایمانی که من دارم
✍ #حسن_شیرزاد
📝 #عصاره_قلم
💐 https://eitaa.com/osarehieghalam
آسید ابراهیم میخواهم کمی باشما حرف بزنم.
آسید ابراهیم تو همان روز که توی مناظرههای انتخابات توهین شنیدی و سکوت کردی، شهید شدی.
وقتی دولت را با خزانه خالی تحویل گرفتی
و نگذاشتی آب توی دل ملت تکان بخورد، شهید شدی.
آسید ابراهیم وقتی در سازمانملل قرآن خدا را دست گرفتی و از مظلومین دنیا گفتی، فهمیدیم تو زمینی نیستی و شهید شدی.
ما با تو فهميديم میشود رئیس بود ولی خدمت جمهور را برگزید.
میشود مسئول بود، بر قلبها.
وقتی پشت میز ریاستجمهوری آرام و قرار نداشتی و هر روز سر از کارخانه و خیابان و استانی سر در میآوردی فهميديم تو آمدهای امیرکبیر دیگری باشی برای ایران. فهمیدیم تو شهیدانه زندگی کردی و شهیدانه خواهی رفت.
آسید ابراهیم شهید چقدر شهادت به نامتو زیبا ترکیب میشود.
شهید آسید ابراهیم 🥀🕊🌷
حالا دست تو بازتر شده
حالا نه از هیئت دولت
نه از سفرهای استانی
تو حالا از کنار امامرضا🕌
هوای کشور امامرضا را خواهی داشت.. 😭🌷🕊
از مردم غزه به امامرضا بگو 😭🕊🕌
از بغض کارگرها... 😭🤲🌷🕊
از خوندل یک دنیا 😭😭😭😭
ما نسلی نبودیم که رجایی را درک کنیم. ..
ممنونیم که آمدی و نشانمان دادی
ریاستجمهور 🕊🌷🕊
یعنی فدا شدن برای جمهور 😭😭😭😭😭😭😭😭
سفرت به خیر سید
سلام ما را برسان به امامرضا
و بگو ما دیگر نفس نداریم 😭
پسرش مهدی (عج) را راهی کند.
https://eitaa.com/osarehieghalam
"ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را
بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی مهری زمانهٔ رسوا را
این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را
از عمر رفته نیز شماری کن
مشمار جدی و عقرب و جوزا را
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
در پرده صد هزار سیه کاریست
این تند سیر گنبد خضرا را
پیوند او مجوی که گم کرد است
نوشیروان و هرمز و دارا را
این جویبار خرد که میبینی
از جای کنده صخرهٔ صما را
آرامشی ببخش توانی گر
این دردمند خاطر شیدا را
افسون فسای افعی شهوت را
افسار بند مرکب سودا را
پیوند بایدت زدن ای عارف
در باغ دهر حنظل و خرما را
زاتش بغیر آب فرو ننشاند
سوز و گداز و تندی و گرما را
پنهان هرگز مینتوان کردن
از چشم عقل قصهٔ پیدا را
دیدار تیرهروزی نابینا
عبرت بس است مردم بینا را
ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
از بس بخفتی، این تن آلوده
آلود این روان مصفا را
از رفعت از چه با تو سخن گویند
نشناختی تو پستی و بالا را
مریم بسی بنام بود لکن
رتبت یکی است مریم عذرا را
بشناس ایکه راهنوردستی
پیش از روش، درازی و پهنا را
خود رای مینباش که خودرایی
راند از بهشت، آدم و حوا را
پاکی گزین که راستی و پاکی
بر چرخ بر فراشت مسیحا را"
✍ پروین اعتصامی
📝 #عصاره_قلم
🇮🇷 https://eitaa.com/osarehieghalam
عشــق تکـرار می شـود
هر روز کربلای تو تکرار میشود
در عالمی عزای تو تکرار میشود
همواره در نگاه پر از اشتیاق ما
خوناب زخمهای تو تکرار میشود
در جان من که تکهای از خاک کربلاست
هر لحظه رد پای تو تکرار میشود
هم در دلم محبت بی انتهای تو
هم در سرم هوای تو تکرار میشود
با اینکه مستحق عتاب توأم ولی
در حق من دعای تو تکرار میشود
ای آفتاب غرق به خون! هر غروب را
بر روی نی نوای تو تکرار میشود
ای حنجر بریده! به هر پرده از وجود
فریاد حق نمای تو تکرار می شود
هل من معین تو نه در آن روز بود و بس
هر روز این ندای تو تکرار میشود
تا هر زمان که هست یزیدی در این جهان
حتماً که ماجرای تو تکرار میشود
با هر شهید بی سر و بی دست، روضهی
عباس با وفای تو تکرار میشود
با هر جوان ما که میافتد به روی خاک
داغ پسر برای تو تکرار میشود
این داغها قبول؛ ولی بعد کربلا
کی داغ بوریای تو تکرار میشود ؟!
✍ #حسن_زرنقی
📝 #عصاره_قلم
🏴 https://eitaa.com/osarehieghalam
🌹امروز ۱۸ مرداد سالروز شهادت شهید بی سر #شهید_محسن_حججی و روز بزرگداشت #شهدای_مدافع_حرم است.
✨اگر دوست داری در ثواب کار اونها خصوصا #شهید_حججی شریک شوی و ان شاءالله مورد شفاعتشون قرار بگیری در #فاتحه_آنلاین این شهید شرکت کن 👇🏻👇🏻👇🏻
🏴https://fatehe-online.ir/2757888
بنام خــدایی که در این نزدیکــیست
دیپــلم شهــادت
داشتم کتاب «ابراهیم موحّد»_سردار شهید ابراهیم موحّدی مهرآبادی در دفاع مقدس/ نوشته محمدرضا بابایی ابرقویی_ را می خواندم ...
دیدم شهیدِ کتاب وقتی به جبهه رفته، فقط تا پایان دوره راهنمایی را گذرانده بوده و همزمان با حضورش در جبهه های حق علیه باطل، دوره متوسطه خودش را تا سال سوم در رشته اقتصاد اجتماعی ادامه داده است.
و جالب تر اینکه در این مدت، ۶ بار مسئولیت مهم نظامی به او می دهند و او از پس همه آنها به احسن وجه برمی آید.
یکی از همرزمانش_ قاسم مهدوی_ می گوید: «این مرد خدا، همیشه در آموزش های نظامی خود، سر کلاس به نیروها تأکید می کرد تا ادامه تحصیل بدهند... .
همیشه یک کتاب دستش بود و می گفت: «هیچ بهانه ای قبول نیست! ببینید من هم مثل شما تا سوم راهنمایی درس خوانده بودم که آمدم به جبهه؛ ولی الآن، هم درس می خوانم، هم آموزش نظامی می دهم، هم در عملیات ها شرکت می کنم.»
حتی یک روز بارانی ابراهیم با دو تا از همرزمانش برای شرکت در امتحانات مجتمع آموزشی، عقب تویوتا نشستند و زیر باران تا اهواز رفتند.
مدتی بعد در عملیات والفجر ۸ که دو همرزم محصل دیگرش شهید شده بودند، ابراهیم رادیدم و به او گفتم: «دیدی آنها شهید شدند و رفتند، الآن هم در بهشت برای خودشان خوش هستند. ما هم ان شاءالله شهید می شویم؛ دیگر درس خواندن برای چه؟!»
ابراهیم به طور جدّی گفت: «شهیـد می شویم که بشویم، به وظیـفه عمل کرده ایم؛ شاید درجات بهشـت هم از روی مدرک تحصیلی باشد. اگر اهمیت نداشت که پیامبر(ص) نمی فرمودند: «زِ گهواره تا گور دانـش بجوی»...»
و شوخی کردم: «پس کِی استراحت کنیم؟!»
این هم بحث همیشگی ام با ابراهیم بود...
وقتی پیکر دوپاره اش (دو تکه اش) را روی دژ شلمچه دیدم، بی اختیار با خنده، چندبار به او گفتم:
«حالا دیگه دیپــلم گرفتی؟!»
این سردار شهید دانش آموز در وصیتش به مادرش می گوید: «اگر در این دنیا من چیزی را جمع آوری کرده ام، آن را صرف علــم کنید.»
#ابراهیم_موحد #آغاز_سال_تحصیلی #هفته_دفاع_مقدس #شهید_دانش_آموز #شهید_معلم #دیپلم_شهادت #عصاره_قلم
✍ حسن تولائی نصرت آبادی
🗓 ۳۱ شهریور ۱۴۰۳
https://eitaa.com/osarehieghalam