••
🕊#شهیدسیدمرتضیآوینی:
کسانی به امام زمانشان خواهند رسید، که اهل سرعت باشند؛ و اِلّا تاریخ کربلا نشان داده، که قافله حسینی معطل کسی نمیماند!
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
شور - الهی که چراغ روضه هات.mp3
6.33M
الهی که چراغ
🎙حاج حسین سیب سرخی
تاریخ مداحی ۲۱تیرماه۱۴۰۳
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
شور اگه مردم میدونستن.mp3
11.63M
اگه مردم میدونستن
🎙کربلایی حسین طاهری
تاریخ مداحی ۲۲تیرماه۱۴۰۳
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
شور اونکه همدم تموم حالاته؛ حسنه.mp3
7.14M
اونکه همدم تموم حالاته؛ حسنه
🎙حاج ابوذر بیوکافی
تاریخ مداحی ۲۱تیرماه ۱۴۰۳
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
تک هدانا بکرامت الحسن.mp3
18.66M
هدانا بکرامت الحسن
🎙حاج سید مجید بنی فاطمه
تاریخ مداحی ۲۰تیرماه ۱۴۰۳
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
❁﷽❁
#شبهشتممحرم🏴
عَلــیٖ اَکــــبَر کِـه بَر زَمیٖــن اُفتــــٰادْ
آسِــــمٰان، آفْتــــٰابْ رٰا گُـــــمْ کَـردْ
آטּ چِنـــٰان زَخـْـمْ رویٖ زَخـــْمْ آمَــــدْ
کِـه عــَدوْ هَــم حِســٖابْ رٰا گُــمْ کَـردْ
خٰوٰاســـْݓْ تٰا خِیــمهِ پَر کِشَـــد اَمّٖا
شـــیٖرِ زَخْمــٖی عُقــٰابْ رٰا گُـــمْ کَـردْ
پِـــدَرْ آمـَـدْ بِه یــٰاریاَشْ بِــــــرَوَدْ
مـَـن بَمیٖــرَم ، رِکــــٰابْ رٰا گُـــم کَـرْدْ
پِسَــــرْ بــوتُـــرٰابْ ، بِیـْـن تـُــــرٰابْ
نَـــوِهیِ بــوتُــرٰابْ رٰا گُـــــم کَـرْدْ
جِلْــــدِ قُـــرْآن خویٖـــشْ پِیــْـــدٖا کَـرْدْ
بَـــرْگـِــــههـٰاےِ کِتــٰابْ رٰا گُـــمْ کَـرْدْ
#سلامبرعلیاکبرحسینع🌷
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❖✨ ﷽ ✨❖
بر کینههای کهنه زِ حیدر اضافه شد
به بغضها زِ فاتحِ خیبـر اضافه شد
تا گفت علـی مَنَمْ نوهی مرتضـی علـی
دیدم که چلهچله به لشکر اضافه شد
#موذنکـربوبـلا💔
#شهزادهعلیاکـبرعلیهالسلام
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊ღೋ══════
#داستان📕
#نسلسوخته
✅ قسمتهفتادویکم
با همون نگاه عبوس همیشه بهم زل زد و نشست سر میز... صداش رو بلند کرد ...
سعید بابا ... بیا سر میز ... می خوایم غذا رو بکشیم پسرم ...
و سعید با ژست خاصی از اتاق اومد بیرون ... خیلی دلم سوخت ... سوزوندن دل من ... برنامه هر روز بود ... چیزی که بهش عادت نمی کردم ... نفس عمیقی کشیدم ...
- خدایا ... به امید تو ...
هنوز غذا رو نکشیده بودیم که تلفن زنگ زد ... الهام یه بسم الله بلند گفت و دوید سمت تلفن ... وسط اون حال جگر سوزم ... ناخودآگاه خنده ام گرفت ... و باز نگاه تلخ پدرم ...
بابا ... یه آقایی زنگ زده با شما کار داره ... گفت اسمش صمدیه ...
با شنیدن فامیلیه آقا محمد مهدی ... اخم های پدر دوباره رفت توی هم ... اومدم پاشم که با همون غیض بهم نگاه کرد...
لازم نکرده تو پاشی ... بتمرگ سر جات ...
و رفت پای تلفن ... دیگه دل توی دلم نبود ... نه فقط اینکه با همه وجود دلم می خواست باهاشون برم ...
از این بهم ریخته بودم که حالا با این شر جدید چی کار کنم؟... یه شر تازه به همه مشکلاتم اضافه شده بود ... و حالا...
- خدایا ... به دادم برس ...
دلم می لرزید ... و با چشم های ملتهب ... منتظر عواقب بعد از تلفن بودم ... هر ثانیه به چشمم ... هزار سال می اومد ... به حدی حالم منقلب شده بود که مادرم هم از دیدن من نگران شد ...
گوشی رو که قطع کرد ... دلم ریخت ...
یا حسین ...
دیگه نفسم در نمی اومد ...
#ادامهدارد...
═══════ ೋღ
🕊ღೋ══════
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊ღೋ══════
#داستان📕
#نسلسوخته
✅ قسمتهفتادودوم
اومد نشست سر میز ... قیافه اش تو هم بود ... اما نه بیشتر از همیشه ... و آرام تر از زمانی که از سر میز بلند شد ... نمی تونستم چشم ازش بردارم ...
- غذات رو بخور ...
سریع سرم رو انداختم پایین ...
چشم ...
اما دل توی دلم نبود ... هر چی بود فعلا همه چیز آروم بود ... یا آرامش قبل از طوفان ... یا ...
هر چند اون حس بهم می گفت ...
- نگران نباش ... اتفاقی نمی افته ...
یهو سرش رو آورد بالا ...
- اجازه میدم با آقای صمدی بری ... فردا هم واست بلیط قطار می گیرم ... از اون طرفم خودش میاد راه آهن دنبالت ...
نمی تونستم کلماتی رو که می شنوم باور کنم ... خشکم زده بود ... به خودم که اومدم ... چشم هام، خیس از اشک شادی بود ...
خدایا ... شکرت ... شکرت ...
بغضم رو به زحمت کنترل کردم ... و سریع گوشه چشمم رو پاک کردم ...
- ممنون که اجازه دادی ... خیلی خیلی متشکرم ...
نمی دونستم آقا مهدی به پدرم چی گفته بود ... یا چطور باهاش حرف زده بود ... که با اون اخلاق بابا ... تونسته بود رضایتش رو بگیره ... اونم بدون اینکه عصبانی بشه و تاوانش رو من پس بدم ...
شب از شدت خوشحالی خوابم نمی برد ... هنوز باورم نمی شد که قرار بود باهاشون برم جنوب ... و کابوس اون چند روز و اون لحظات ... هنوز توی وجودم بود ... بی خیال دنیا ... چشم هام پر از اشک شادی ...
خدایا شکرت ... همه اش به خاطر توئه ... همه اش لطف توئه ... همه اش ...
بغض راه گلوم رو بست ... بلند شدم و رفتم سجده ...
الحمدلله ... الحمدلله رب العالمین ...
#ادامهدارد...
═══════ ೋღ
🕊ღೋ══════
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃حکایت عشق ۱۶
مداحی حاج مهدی رسولی در مراسم تشییع شهید فخری زاده
#امام_حسنی_ام
#عشاق_الحسن_محب_الحسن_ع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313