📍مدارس اصول فقه امامیه .
۱_ میرزا ابوالقاسم قمی رحمهالله مروج مکتب انسداد و موسس مدرسه انسداد بالکشف صدورا و دلالتا.
📌تمرکز بر اصول [اصول برای اصول].
۲_ محمد حسین حائری اصفهانی رحمه الله مروج مکتب انسداد و موسس مدرسه انسداد بالحکومة صدورا و دلالتا.
📌تمرکز بر اصول [اصول برای اصول].
۳_ سید محسن اعرجي کاظمیني (محقق بغدادي) رحمه الله مروج مکتب انفتاح و موسس انفتاح بالحدس صدورا و دلالتا.
📌تمرکز بر رجال [اصول برای رجال] .
۴_ سید محمد جواد عاملی رحمهالله مروج مکتب انفتاح و مروج مدرسه انفتاح بالحکومة دلالتا و بالحدس صدورا [مدرسه فاضل تونی] .
📌تمرکز بر فقه [اصول برای فقه].
۵_ شیخ اعظم انصاری رحمهالله مروج مکتب انسداد و موسس مدرسه انسداد بالکشف صدورا و انسداد بالحکومة دلالتا .
📍تمرکز بر اصول و فقه [اصول برای اصول و فقه] .
۶_ میرزای شیرازی رحمه الله مروج مکتب انفتاح و موسس مدرسه انفتاح بالحدس صدورا و بالحکومة دلالتا .
📍تمرکز بر رجال و فقه [اصول برای فقه و رجال] .
@osol_fegh
.
📍فرق بین بالحکومة ملاعبدالله بشروی و بالحکومة محقق کمپانی.
۱_منظور از انفتاح بالحکومة ملاعبدالله در دلالت است و منظور از انفتاح بالحکومة محقق کمپانی در صدور است .
۲_ در نظر ملاعبدالله نصوص بالحکومة احکام واقعی را نشان می دهند از نظر محقق کمپانی سیره عقلا احکام واقعی را نشان میدهد.
۳_ انفتاح در نظر ملاعبدالله حقیقی است، انفتاح در نظر محقق کمپانی اعتباری.
۴_ بالحکومة در نظر ملاعبدالله نصوصی دلالی است زیرا منصوص العله را قطع آور نمی داند و بالحکومة در نظر محقق کمپانی بالسیرة الواحدة صدوری نیز محقق می شود.
۵_ در بالحکومة ملا عبدالله صدور یکی از قرائن دلالت در مقام تعارض دلالات است اما بالحکومة محقق کمپانی صدور ساز است.
@osol_fegh
.
📍ظن خاص در مدرسه ملا عبدالله بن محمد بشروی خراسانی صاحب الوافیة.
دانستیم اولین کسی که صحبت از ظن خاص کرد فاضل تونی در شک دوم از شکوک ملا محمد امین استرآبادی بود که فاضل در ذیل آن در الوافیه به ملا محمد امین می گوید نهایت امر ما می توانیم بگوییم که برخی از ظنون علم آورند، آنهم آن ظنونی که پشتوانه علمی داشته باشند .
فاضل تونی در ادامه می گوید که خودش قائل به قطع و علم در مدرک است اما کسانی که بخواهند قائل به ظن شوند باید حداقل قائل به ظن خاص بشوند و تصور حجیت مطلق ظن محال است .
این مطلب توسط یکی از محشیان یکی از شروح الوافیة بعنوان رای نیکو شمرده شد و باعث ایجاد مدرسه ای نوین در اصول شد، این شخص حضرت شیخ مرتضی انصاری رحمهالله بودند که حاشیه ای بر شرح سید صدرالدین رضوی قمی دارند .
آنچه چشم نوازی میکند آن است که در مدرسه فاضل تونی چه قائل به ظن خاص در مدرک و چه قائل علم و قطع به مدارک احکام باشید در دلالت آن مدارک قطعا قائل به انفتاح و علم خواهید شد زیرا ایشان قائل است که اگر نص خاص نبود نصوص عام متکفل مالانص فیه اند ! پس ولو ظن خاص نباشد کل شی طاهر و کل شی مباح چشم نوازی میکند و بهر حال اینها نص اند و چیزی بعنوان انسداد در دلالت و مناط و فقه قابل تصور نیست .
اما ما چنین چیزی را در مدرسه ظن خاص شیخ اعظم انصاری و مدرسه میرزایی شیرازی که هر دو قائل به ظن خاص اند با این تفاوت که میرزا با نگاه انفتاحی است و شیخ با نگاه انسدادی، هر دو در مناط به جاهایی می رسند که مجرای شک و یا ظن است بر خلاف دستگاه استنباطی فاضل تونی که چه با ظن خاص و چه با علم نتیجه در دلالت و فقه همیشه علم و انفتاح است .
@osol_fegh
📍 اجتهاد در علم رجال . ۱
مثل درایة الحدیث و رجال الحدیث، مثل علم اصول و علم فقه است.
بدین گونه که در درایة الحدیث همانند علم اصول قواعد استدلال در فقه را می آموزیم .
البته یک سری قواعد در رجال هست که متعلق به درایة الحدیث هم نیست که عموما در مقدمات کتب رجالی نوشته می شود به این قواعد قواعد رجالی می گویند شاید بشود گفت همانند قواعد فقهی در فقه.
فرقی که بین فقه و اصول با رجال و داریة می توان گذاشت آن است که رجال و درایة در مورد دلالت متن [دلالت صدوری/باب تراجیح] یک حدیث است، اما فقه و اصول در مورد دلالت معنایی مجموع احادیث است .
بنظر اگر بخواهیم از تمام دلالت متن یک حدیث صحبت کنیم بتوانیم از فقه الحدیث نام ببریم که البته اختلاف الحدیث و تراجیح که مولد بحث درایه و رجال است یکی از اقسام مباحث فقه الحدیث است، شاید هم بشود گفت ماحصل مباحث دیگر فقه الحدیث است [بیهوده نیست که فاضل تونی بحث رجال را فقط در مقام دلالت میداند و صدور را مستقلاً بحثی بلا فایده میداند و کیف کان!].
پس نگاه ما به رجال باید یک نگاه استدلالی باشد همانند فقه
چگونه فقه برای خود اصول دارد [یعنی قواعد عدمی] و چگونه برای خود قواعد فقهیه دارد [یعنی قواعد وجودی]، رجال هم همین گونه است هم اصول دارد یعنی درایة الحدیث هم قواعد دارد یعنی قواعد رجالیه.
اهمیت این موضوع آنجایی مشخص می شود که نتیجه فقه الحدیث اختلاف الحدیث هست و ثمره فقه الحدیث باب تعادل و تراجیح است.
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 اجتهاد در علم رجال . ۱ مثل درایة الحدیث و رجال الحدیث، مثل علم اصول و علم فقه است. بدین گونه که د
📍اجتهاد در علم رجال. ۲
در سه دوره در علم رجال کتاب نوشته شده :
مرحله اول : طوسی، دقیقی، کشی، غضائری، کلینی، شیخه و... .
مرحله دوم : شهرآشوب، علامه، أحمد بن طاوس، ابن داود .
مرحله سوم : نقد الرجال مصطفی، منهج المقال استرآبادی پدر ملا امین، مجمع الرجال قهپایی، تعلیقه وحید بهبهانی بر منهج المقال.
از دوره سوم علم رجال، رجال اجتهادی خود را کاملا نشان داد که دوره های بعد رجالی تا به امروز بن مایه خود را از این دوره دارند .
منهج المقال استرآبادی به کتابی فرید همچون مکاسب شیخ انصاری در عصر ما تبدیل شد و امواج حواشی قرار گرفت .
بهترین کتاب برای جمع نکت یا همان قواعد رجالیه موجود در این کتاب با تعلیقه وحید بهبهانی بر این کتاب، عدة الرجال سید محسن اعرجی است .
و رجال ابوعلي را می توان بمنزله فقه این قواعد رجالیه در نظر گرفت، خود او نیز در ابتداء جلد اول منتهی المقال می نویسد که کلیه قواعد رجالی را در لابلای این تالیف استفاده کرده یعنی رجال اجتهادی نوشته .
البته او می گوید که این قواعد رجالی را از ابتداء تعلیقه وحید بهبهانی و لابلای کتاب استرآبادی جمع کرده است اما بنظر اگر کسی بخواهد همه آنها را یک جا ببیند عدة الرجال سید محسن اعرجی كتاب ارزشمندی است که حاوی نکات منهج و تعلیقه آن می باشد که این کتاب را برای فرزند خود سید علی اعرجی نوشته چون او می خواسته بداند چه فوائدی بین وحید و استرآبادی گذشته است .
@osol_fegh
.
📍جمع عرفي.
اگر بخواهیم مدارس اصول فقه کنونی را از حیث صورت [غیر از ماده انفتاح و انسداد _ به اختلاف در ماده مکتب گویند ] به دو دسته کلی تقسیم کنیم، باید تحقیقی جامع در باب اختلاف الحدیث یا همان تعادل و تراجیح صورت دهیم.
در نگاه ابتدایی مدارس _صورت استدلال اصولی_ به دو طایفه بزرگ تقسیم می شوند:
1_ مدرسه دلالی/تعادل: آنانی که بدنبال جمع عرفی بودند و حول آن بیشترین توجه را داشتند همانند شیخ الطائفه أبوجعفر محمد بن حسن الطوسي، ابو عبدالله فخر الدین محمد بن منصور بن احمد بن ادریس الحلي، ملا عبدالله بن محمد البشروي الخراساني المشتهر بالفاضل التوني، أبو علي محمد تقي بن محمود البهجة الفومني المشتهر بالفاضل الجیلاني را می توان نام برد .
2_ مدرسه صدوری/ترجیح: کسانی که حول ترجیح و کنکاش صدوری کار کردند همانند علي بن حسین بن موسي علم الهدی، محمد بن محمد بن نعمان ابن المعلم، أبوعلي محسن بن حسن الأعرجي الکاظمي، أبومحمد رضا السیدمحمد مهدي بن مرتضي البروجردي النجفي المشتهر ببحر العلوم، أبومحمدحسن حسین بن علي البروجردي را نام برد.
با مشاهده باب اختلاف الحدیث سوالی در مواجه با این دو صورت استدلال اصولی پیش می آید، آیا تعادل مسبوق بر ترجیح است یا ترجیح مسبوق بر تعادل ؟ درصورت مسبوقیت تعادل بر ترجیح پس بحث رجالی کردن در ابتداء مباحث کار غلطی است و ابتداء باید به فقه الحدیث و جمع دلالی با عام و خاص، قدرمتیقن، حاکم و محکوم، و... پرداخت بعد سراغ صدور رفت.
کاری که مدرسه دلالی این کار را کردند.
لازم بذکر است شیخ الطائفه بر این نظر بودند همانند شافعی که ما احادیث متعارض نداریم!!!.
@osol_fegh
.
📍آزادی.
حضرت آیت الله جوادی دام ظله می فرمایند آزادی یک سیره عقلائیه است و از نهاد فطرت آدمی است لذا حجت است.
اقول : میزان تشخیص حکم بودن و نبودن امام معصوم است و تا پیامبر بیرونی حکم به چیزی نکن آنچیزی با حکم پیامبر باطنی قابل اثبات نیست.
لهذا اگر سیره به مرآه و مسمع معصوم نرسد حجت نیست و اگر سیره به مرآه و مسمع معصوم برسد آن وقت می شود تقریر و ما ندانستیم سیره در کلام متأخر المتأخرین به چه معنا است .
@osol_fegh
.
📍آفت فقه سندی .
فقه سندی به فقهی گویند که در مواجهه با باب اختلاف الحدیث رو به تراجیح روایات می برد و در اولین مواجه با روایات ابتداء سند را برسی میکنند تا بعد به سراغ تعادل بروند .
این فقه بارها با صورت های استدلالی گوناگونی که دال بر تقدیم سند است به پژوهش روایات روی آورده این فقه را می توان در جمله شهید ثانی در خصوص فقه الحدیث احادیث مشاهده کرد «ظني الصدور و قطعي الدلالة»، می بینیم که بحث از صدور و سند حدیث در ابتداء مباحث فقهی یک امر بدیهی تلقی شده .
در صورتی که این گزاره مورد تردید علماء فقه الحدیثی است.
محمد بن ادریس شافعی قائل به عدم تعارض روایات بود و می گفت می توان تمام روایات را تعادل کرد.
درمیان امامیه شیخ طوسی و ابن ادریس حلی نیز قائل به همین مطلب هستند.
اصولا در باب اختلاف الحدیث اگر احادیث را بتوان تعادل کرد نیازی به ترجیح یک طائفه بر طایفه دیگر نیست! پس بحث سندی دائم در مرتبه ثانی بعد از تعادل قابل تصور است.
ملا عبدالله بن محمد بشروی خراسانی معروف به فاضل تونی و شیخ محمد تقی فومنی بهجت معروف به فاضل جیلانی را می توان جزو همین فقه غیر سندی قلم داد کرد.
البته فقه تعادلی منکر سند و رجال اجتهادی نیست لکن با تلقی به قبول نظریه شافعی مر عدم تعارض روایات که البته شعار استوانه های فقه الحدیثی نیز می باشد بحث از رجال نادرا و در درجه ثانی زمانی که فقیه در تعادل درمانده باشد و قرائن را بدست نیاورد قابل طرح و بحث است.
@osol_fegh
.