📍اصل برائت .
اصل برائت در سده پنجم هجری، در قالبی اصولی شکل گرفته و به خصوص در آثار شافعیان در باره آن نظریه پردازی شده است. ابواسحاق شیرازی، «استصحاب برائت ذمه» را بر پایه دلالت عقل واجب شمرده و در موضعی دیگر اصل برائت را با تعبیر «استصحاب حال العقل»، ابزاری برای مجتهد به هنگام نبود دلیل شرعی دانسته است. این در حالی است که نفس استصحاب در سده پنجم هجری، به شدت در معرض نقد اصولیانی با مذاهبی گوناگون بوده است.
📚مکاتب فقه امامیه، پاکتچی، ص۳۸.
@osol_fegh
.
📍عدم حجیة مرسلات صدوق .
... و ما قیل من أن مرسلات الصدوق إذا کانت بنحو نسبة القول إلی الإمام فهي في قوة الحدیث المسند اعتماداً علی الصدوق مما لایساعده المبنی المعروف والمرضيّ في باب حجیة خبر الواحد، ولیس هناك ما ینجبره ضعف سند الروایة.
📚کتاب الجهاد، ص ۲۶۵ .
@osol_fegh
.
📍نظریه «قطعیة الصدور و ظني الروایة بودن روایات» .
چنانچه بخواهیم از نوآوری های فاضل تونی در مورد فقه و اصول پرده بگشاییم نیاز به تألیف حداقل دوجلد کتاب است.
بعد از آشکارشدن ضعف تحلیلات متأخرین مدرسه حله در تأسیس دستگاهی اجتهادی منضبط .
و بعد از ایجاد نظریه «ظني الصدور و ظني الدلالة بودن روایات» توسط حلقه شاگردان مقدس اردبیلی .
و بعد از ایجاد نظریه «قطعي الصدور و قطعي الدلالة بودن روایات» توسط ملا محمد امین استرآبادی از تأثیر پذیرفتگان حلقه درسی مقدس اردبیلی (اخباریه تقریری از معالم هستند چنانچه در الوافیه ۱۳ شک ملا امین بیان شده که تمام آنها بر داشت او از معالم بوده است_ اخباریه خود به دو مقطع زمانی قبل و بعد از متأخرین مدرسه حله تقسیم می شوند، اخباریه بعد از مدرسه حله گرایشی بنیادگرایانه از معالم الاصول اند ).
بعد از این فراز و فرود ها شیخ جلیل ملا عبدالله بن محمد بشروي المشتهر بالفاضل توني نظریه «قطعي الصدور و ظني الروایة بودن روایات» را مطرح ساخت .
در این نظریه که بتشریح رابطه دال و مدلول در علم فقه الحدیث می پردازد می خوانیم که : اصول اربعماه بتوسط نویسندگان کتب اربعه جمع آوری شده است و امام معصوم این اصول را دیده است ولی اینکه تک تک روایات این اصل ها را خوانده باشند چنین چیزی بر اثر احتمالاتی همانند ضیق وقت ثابت نشده است لذا تک تک روایات در مقام تعارض نیاز به پویش سندی دارد.
البته خود او در زمینه این نظریه اش می گوید که من فحص کردم و تتبع کردم و به این نظریه رسیدم که تمام کتب اربعه صادر شده اند .
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍نظریه «قطعیة الصدور و ظني الروایة بودن روایات» . چنانچه بخواهیم از نوآوری های فاضل تونی در مورد فق
نظریه او از دو رکن تشکیل شده است :
۱_ قطعي الصدور بودن روایات : 1او معتقد است که کسی که به حدیث اشتغال داشته باشد و از علوم الحدیث سر رشته ای داشته باشد به ادنی تأملی این مطلب را درک میکند(رک: بحث اجماع؛ عدم حصول اجماع بین الاصحاب) . ²او همچنین می گوید که خودش گشته و دیده کتب اربعه احادیثش همه صادر شده .
۲_ ظني الروایة بودن تک تک روایات : او می گوید مگر ندیدید که اصحاب در کتب خودشان چون ابن زهره ، سید مرتضی و شیخ طوسی به روایات ضعیف هم عمل می کردند این مطلب بیانگر آن است که تک تک روایات درصورت تعارض نیاز به پویش رجالی دارند .
فارق از قبول یا رد این نظریه چنانچه خود نیز بیانگر آن است نسبت به نظریات هم ردیف خود همانند «ظني الصدور و قطعي الروایه بودن شهید ثانی»یا«ظني الصدور و ظني الدلالة بودن مقدس اردبیلی»یا«قطعي الصدور و قطعي الدلالة بودن ملا امین استر آبادی»، یک سرو گردن با ملاک علوم الحدیث بالاتر است .
قضیه آنجایی جالب می شود که مدارک اربعه در پیشگاه فاضل تونی قطعی و علمی هستند نه از باب تجمیع ظنون بلکه بنابر همین نظریه او در باب صدور و دلالت روایات و او خود با این نظریه مبدع مدرسه ای است که فقط در اصفهان چند صباحی در اندیشه او غور کردند .
اما قضیه انفتاحیانی چون علامه اعرجی و علامه بحرالعلوم کاملا بر خلاف او با تجمیع ظنون است یعنی آنان و معاصرینش در مکتب قم همان نظریه قدیمه شهید ثانی را دارند «نظریه ظني الصدور و قطعي الدلالة بودن روایات» و مشکل بحث انفتاح حقیقی خود را با تجمیع ظنون صدوری حل می کنند، درصورتی که در نظریه فاضل تونی «قطعي الصدور و ظني الروایة» بدون قائل شدن به تجمیع ظنون می توان قائل به انفتاح حقیقی شد.
باید در نظر گرفت که نظریه فاضل تونی در عمل به عمل اصحاب از نظریه شهید ثانی نزدیکتر است بالاخص با در نظر گرفتن نظریه ضرورت مذهب که سید مرتضی بدان قائل بود .
با نظریه فاضل علم رجال منتقل می شود به بخش اختلاف الحدیث علم فقه الحدیث که این انتقال دقیقا با عمل اصحاب و متقدمین همراه است چنانچه سرائر را تورق کنید این مطلب یقینی می شود .
ایشان با این نظریه همانند قدماء دلالت را جابر ضعف سند نمی داند.
@osol_fegh
.
1683440585-9546-109-10.pdf
468.3K
📍تحلیل الگوی مواجهه فاضل تونی با سنت .
✍نویسندگان: حامد مصطفوی فرد حسن زرنوشه فراهانی .
📚منبع: علوم قرآن و حدیث سال پنجاه و چهارم پاییز و زمستان 1401 شماره 109 .
@osol_fegh
📍فرق علم فقه و علم حقوق .
برخی معتقد به نظریه این همانی هستند همانند دکتر لنگرودی.
بنظر ما هم حق همین مطلب است.
اما من ذکر چند نکته را قابل تذکر می دانم:
۱_ در فقه اسلامی ما بین حقوق و قضا فرق گذاشتند، حق در فضای فقه اسلامی یکی از علامات یا همان احکام وضعیه تکالیف است . اما قضا یا همان باب احکام مفتاح الکرامة یکی از سه فن تفقه است .
۲_ چون حقوق یکی از اقسام حکم وضعی است پس دایره فقه وضع تر است زیرا هم از احکام تکلیفیه و هم از احکام وضعیه سخن میگوید آنهم از کل احکام وضعیه نه فقط حقوق و ارتباط احکام وضعیه با هم و ارتباط آنها با احکام تکلیفیه را بیان می کند.
۳_ از آن جهت که هیچ حکم تکلیفی بدون سیاستی خاص را نمی توان اجرا کرد باب احکام فقه دارای قواعد سیاسی خاصی نیز می باشد.
پس فقه علمی است متشکل از 1حکم تکلیفی 2 علامات آن تکلیفی 3 سیاست خاص برای اجرای آن حکم تکلیفی .
درواقع فقه دارای سه رکن است :
۱_ استنباط حکم تکلیفی از لابلای علامات وضعیه آن در عصر تشریع و تفسیر و ایجاد نظریه فقهی.
۲_ شناخت علامات وضعیه جریانات و موضوعات معاصر برای تطبیق با نظریه فقهی تحت عنوان نظریه قضایی .
۳_ شناخت وضعیت موجود حول علامات وضعیة زمان معاصر برای تطبیق نظریه قضایی بر زمان حاضر تحت عنوان نظریه سیاسی .
علم حقوق معاصر یک بخش کوچکی را از علم گستره فقه در بر دارد:
۱_ و آن شناخت علامت حق در عصر نبی اکرم از بخش استنباط فقه
۲_ و شناخت ممیزات امروزی این کلمه در جامعه امروزی.
اما شما دیدید که علامات حکم تکلیفی منحصر در حق بتنهایی نیست و علامت حق با علامات دیگر رابطه گسترده تری دارد.
ثانیا ممیزات امروزی هم فقط علامت حق نیست که بخواهیم آنها را جستجو کنیم بلکه نظریه قضایی باید از علامت حق و ارتباط آن با سایر علامات وضعی معاصر گزارشی تهیه کند تا بتواند بهتر حق را بشناسد .
📍تضافر الروایات جابر لوهن اسناد بعضها .
و قریب من الروایتین مضموناً روایات أخری، مذکورة في الأبواب المتفرقة من أبواب مقدمة العبادات و الحدود و الحجر و غیرها، مما یعتبر تضافرها جابراً لوهن أسناد بعضها .
📚کتاب الجهاد، ص ۷۱ .
@osol_fegh
.
فلأن تعاضد البعض بالبعض، لایوجب حصول القطع بالحدیث .
مع : أن الاخبار المتعاضدة، المتحدة المعاني _ التي لا تکون مشترکة في شيءٍ من رجال السند _ قلیلة الوجود، فلاتوجب الاستغناء المذکور .
📚 الوافیة في الاصول، ص ۲۶۶ .
@osol_fegh
.
📍أن ابن بابویه کثیرا ما یطرح الروایات المذکورة في الکافي :
قال _ في باب (الرجل یوصي إلی رجلین) بعد ما ذکر توقیعا من التوقیعات، الواردة من الناحیة المقدسة_ : «هذا التوقیع عندي بخط أبي محمد الحسن بن علي علیهما السلام، وفي کتاب محمد بن یعقوب الکلیني رحمه الله روایة خلاف ذلك التوقیع، عن الصادق علیه السلام»، ثم قال : «لست اُفتي بهذا الحدیث _ مشیرا إلی روایة محمد بن یعقوب _ بل اُفتي بما عندي بخط الحسن ابن علي علیهما السلام، ولو صح الخبران جمیعا لکان الواجب الأخذ بقول الأخیر، کما أمر به الصادق علیه السلام ؛ وذلك أن الأخبار لها وجوه و معانٍ، وکل إمام أعلم بزمانه و أحکامه، من غیره من الناس» .
📚الوافیة في اصول الفقه، ص ۲۷۱ .
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 گزارشی از فقه فقهاء قبل از دوره فقه متکلمین [متأخرین مدرسه حله] . در قبل از مدرسه حله که بنیانگذا
📍(الفرق بين كتابي المبسوط والنهاية وما يترتب على ذلك) .
السيد حسين البروجردي قدس سره:
(في الفرق بين وضع المبسوط والنهاية للشيخ قدس سره على ما صرح هو به وما يتفرع على الوضعين.
وهو أنه وضع المبسوط للتعرض لفروع لم يقم نص عليها بخصوصها، وإنما يستفاد حكمها من قواعد اجتهادية متخذة من الروايات أو من غيرها، وإنما وضع كتابه هذا دفعاً لشتنيع العامة على أصحابنا الإمامية بأنه ليس بأيديهم من الفروع الفقهية إلا ما ورد فيه نص خاص وهي قليلة جداً، بخلاف العامة فإن لهم فروعاً كثيرة يستنبطونها من القياس وغيره من القواعد الاجتهادية، فالشيخ تعرض في المبسوط لفروع كثيرة لم يرد نص في خصوصها مع عدم قوله بالقياس.
وأما كتابه النهاية فإنما وضعه على طريقة الأصحاب حيث تعرض فيها لفروع ورد في كل منها نص خاص كما هو دأبهم، ويظهر من ذلك أن ماذكره فى المبسوط من إجراء حكم اللقطة في بعض صور الكنز لا يكشف عن ورود نص خاص فيه، نعم الفروع التي يذكرها في النهاية يكشف عن ورود نص خاص في كل منها).
📌انظر زبدة المقال في خمس الرسول والآل
📚برگرفته از کانال أحمد الحلي .
الوافي 🇵🇸
📍(الفرق بين كتابي المبسوط والنهاية وما يترتب على ذلك) . السيد حسين البروجردي قدس سره: (في الفرق بي
در واقع المبسوط شیخ همان ضرورت مذهب شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی است البته با نگاه خاص شیخ طوسی در زمینه روایات که همانند شافعی قائل بود تعارضی بین روایات وجود ندارد !