📍 تصور محیط .
به این دو عبارت توجه کنید :
📎تصور عبارت است از صورتِ ذهنیِ اشیاء و امور . نقش ِ نخستینِ اشیاء و امور ، در اذهان ، تصور است .
تصدیقات ، نقش ثانوی هستند ؛ تصدیقات هم صور ذهنی هستند اما در سلسله مراتب صور ذهنی ، در دنبالۀ تصورات قرار می گیرند . ( دکتر لنگرودی ، فن استدلال ، ص ۴۳ ) .
📎 التصور هو الصورة الذهنیة لموجود حقیقی .... و التصور بمثابة اول حکم علی الاشیاء یعرض للنفس فتمنحه من عندها القبول أو « التصدیق » أو التسلیم و هذا التصدیق قد یکون علی حق ... و اذا منحته التصدیق علی حق ، کان لها الفهم و «الإحاطة» أعنی إدراک الأمور علی وجه یطابق تصورها . ولکیلا یکون التصدیق تصدیقاً خاطئاً ، ولکی لایفضی إلی الادراک الصحیح ، ینبغی ان یکون التصور صحیحاً . والتصور الصحیح هو ما یسمیه الرواقیون « التصور المحیط » . ( دکتر عثمان أمین ، الفلسفة الرواقیة ، ص ۷۲ , ۷۳ ) .
ظاهراً منظور دکتر لنگرودی از تصدیق همان تصور محیط است ، زیرا تصدیق فقط اذعان است چنانچه رواقیون و همچنین علامه اعرجی در ابتداء المحصول تبین کردند .
🌅 تصویر دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی ، و تصویر ذنون رواقی .
@osol_fegh
الوافي
🔴 قرار نیست گفته شود فهم مشترکی نیست ! لکن می توان گفت همه چیز فطری است ! ما وقتی با محققین فلسفه
📍 حسن و قبح فطری .
باید توجه کامل به بحث حسن و قبح داشت زیرا بحثی است که اعلام در آن لغزیده اند ؛ در این خصوص حضرت آیت الله سبحانی قائل اند که حسن و قبح فطری است و اگر از مشهورات ملاحظه اش کنیم تمام ادیان دچار تزلزل می شوند ، حضرت استاد معتقد اند که حکمت عملی خودش دستگاه نظری دارد همانند آنکه برخی از آموزهای عملی بدیهی اند همانند عدل و ظلم ( اولیات ) و برخی بدیهی نیست .
آیت الله بهجت هم بسیار بر فطری بودن دین تاکید می فرمودند .
همچنین حضرت آیت الله سبحانی تاکید دارند که ذاتی در باب حسن و قبح نه ذاتی باب برهان است نه ذاتی باب ایساغوجی بلکه ذاتی باب عقلا است یعنی فطری است [ ذاتی باب عقلا یعنی فطریت ] .
📚 کتاب حسن و قبح و کتاب الهیات آیت الله سبحانی .
@osol_fegh
الوافي
📍 حسن و قبح فطری . باید توجه کامل به بحث حسن و قبح داشت زیرا بحثی است که اعلام در آن لغزیده اند ؛ د
20.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 اسلام ، دین فطرت است .
🎙 آیت الله بهجت رحمة الله علیه .
📌 [ باید دانست این بحث زیاد کاربردی در بین اصحاب انفتاح باب علم ندارد زیرا احادیث مرویه بحد کافی و وافی موجود است ، ولی من باب بحث اگر کسی بخواهد بحث کند اینگونه که اعلام مکتب الوافی تبین کردند باید بحث کند ، اما کل این چند پست در مورد نقض منطق ارسطویی از جانب ماده و صورت بود ؛ ماده حکمت عملی فطری است و صورت و اقیسه اش هم با صورت اَشکال ارسطویی متفاوت است چنانچه در بحث فن بیان شد / حداقل کارایی در استنباط ندارد / باید توجه داشته باشید ملاک در ارزش گذاری اصالت عمل است نه تطابق باحق که مفروض در مباحث فلسفی است / ما معتقدیم مباحث فلسفی منطقی ارسطویی حق هست اما دانستن این حق برملاک اصالة عمل بی فایده است ] .
@osol_fegh
الوافي
📍 استصحاب و اصالة الصحة من الامارات اند . پس في الجمله يقين پيدا ميکنيم که اينها منتظر علم به عدم
14.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 استصحاب عقلائی [ یعنی بحکم عقل ] ، نقل از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی .
🎙 آیت الله بهجت .
@osol_fegh
الوافي
📍 الفلسفة الرواقیة . 📌 قسمت دوم . اگر کوچکترین جستجویی انجام دهید ، متوجه می شوید آثار مکتب فلسفی ر
📍 الفلسفة الرواقیة .
📌 قسمت سوم .
در آثار سیسرو با مفهومی از حقوق طبیعی روبه رو می شویم که نه تنها به طور جدی شبیه تعالیم مسیحی است ، بلکه بسیار محتمل است که در شکل گیری آن تعالیم نقش بازی کرده باشد .
سیسرو در رساله خود ، دربارۀ قوانین ، که بی گمان متأثر از ارسطو و آموزۀ رواقی بود ، طبیعت را به مثابۀ منبع قواعد برای انسان معرفی میکند ؛ منبعی که از طریق عقل برای هر فرد دست یافتنی است و مقررات آن از خداوند سر چشمه می گیرند . بنابر تعریفی از قانون که وی آن را به نظر « دانشمندترین افراد » نسبت می دهد . ( تاریخ مختصر تئوری حقوقی در غرب ، جان کلی ، ص ۱۰۹ ) .
چند ملاحظه را می تواند بر گفته دکتر کلی مطرح کرد ؛ اولا آنکه سیسرو یک فیلسوف رواقی است یعنی ماهیت تفکر او با ارسطو متفاوت است پس چگونه می تواند از ارسطو تاثیر بپذیرد ، ثانیا دکتر در صفحات قبل اشاره می کند که از نظام طبق بندی ارسطویی به جنس و فصل حقوقدانان بزرگ رو می همچون سیسرو بهره بردن ، باید خاطر نشان کرد نظام طبق بندی رواقی با تحلیلی که از موجود حقیقی دارند هیچ شباهتی به طبقه بندی ارسطویی ندارد ، ولو سلمنا که این همان باشد باز هم فایده ذهنی دارد نه عملی . البته می توان گفت سیسرو از رواقیان دوره سوم رواقی گری است لذا همانند پادشاه روم مارکوس اورلیوس از منطق ارسطویی در بخش قبول کلیت تاثیر پذیرفته .
🌅 تصویر نقاشی شده مارکوس تولیوس کیکرو ( سیسرو ) ، درحال خطابه در صحن سنا .
@osol_fegh
📖 بخش اول :
مقولات؛
مقولات ارسطویی؛ مفاهیم ماهوی ، جواهر و اعراض ، انواع و اجناس
بر خلاف ارسطو رواقی ها منکر وجود کلی هستند.
در نگاه رواقی واقعیت فقط ذات است.
تقسیم مقولات در منطق رواقی
۱_ حقیقی: ذات (واقعیت فقط ذات است.)
۲_ علامت شناخت ذات؛ ذات دارای:
الف) کیفیت(ویژگی ها)
ب) وضعیت
ج) اضافه(ارتباطات)
تعریف در نگاه رواقی عبارت است از: شمارش علائم یک شیئ. رواقی کلیات خمس و اجناس عالیه و .... را تماما منکر است.
🛑 وجود دارای علامت:
۱. وجود پیدا؛ دو قسم است:نشانگر و هدایتگر
نشانگر؛ دو قسم است: عام و خاص
شناخت به وسیله وجود پیدای نشانگر خاص حاصل می شود.
۲. وجود پنهان؛ وجود پیدای دارای نشانگر خاص، وجود پنهان را آشکار می کند.
شناخت عبارت است از اینکه شما از نشانگر خاص شیئ به شیئ برسی.
🛑 گزاره( آکسیوما: عبارتی که در آن یک حکم و قضاوت و داوری وجود دارد.)
دلالت: رواقیان در بحث دلالت براینباورند که در دلالت سه چیز وجود دارد:
لوگوس یا دال،
لکتون یا مدلول و
محکى لکتون یا معنا.
دال(لوگوس)؛
آنان درباره دالها و الفاظ مباحث گستردهاى مطرح مىکنند و به اقسام لفظ مانند اسم عام، اسم خاص، فعل، حرف ربط، حرف تعریف و حرف اضافه مىپردازند.
مدلول(لکتون)؛
رواقیان بیشترین مباحث منطقى خود را درباره لکتون مطرح مىکنند و لکتون یا صورت ذهنى را به ناقص و کامل (اکنون کامل مقصود را کامل بیان می کند.) تقسیم می کنند. لکتون ناقص را به موضوع و محمول و لکتون کامل را به انشائات و آکسیوما و استدلال تقسیم مىکنند.
پس لکتون:
۱. لکتون ناقص(مقصود را کامل بیان نمی کند)؛ اقسام: موضوع و محمول
۲. لکتون کامل؛
تعریف: مقصود را کامل بیان می کند.
سه قسم است: آکسیوما، انشائات و استدلال
_ آکسیوما؛
ویژگی ها : ۱. دارای حکم است، ۲. یا صادق است کاذب
اقسام:
الف) اتمی (بسیط): علامت شیئ معینی را می گوید. بیانگر کیفیت محسوس هستند که نیاز به علامت ندارند. از این رو ساختارشان مرکب از علامت و صاحب علامت نیست. این گزاره ها دارای موضوعات شخصی و معین هستند و بر اساس اندازه معین بودن موضوع به سه قسم تقسیم می شوند:
۱. معین، مثل این مرد راه می رود.
۲. متوسط، مثل سقراط راه می رود.
۳. نامعین، مردی راه می رود.
گزاره اتمی رواقی با گزاره حملی ارسطویی متفاوت است. چرا که در میان گزاره های اتمی رواقی گزاره ای که موضوعش مفهوم کلی باشد یافت نمی شود.
رواقیان گزارهاى مانند «انسان حیوان است» را برپایه نظریه علائم تفسیر مىکنند و آن را با گزاره «اگر چیزى انسان باشد حیوان است» همارز مىدانند که نوعى گزاره مولکولى است.
.
ب) مولکولی(مرکب): رابطه بین علائم را می گوید.(ملازم بین علائم مختلف را می گوید)
اقسام:
تابع ارزشی: صدق و کذب اجرایش در صدق و کذب آن نقش دارد.
غیر تابع ارزشی: صدق و کذب اجرایش در صدق و کذب آن نقش ندارد.
ازآنجاکه گزارههاى اتمى مشتمل بر علامت نیستند و گزارههاى مولکولى غیر تابع ارزشى نیز مبتنى بر صدق و کذب اجزائشان نیستند، در منطق استدلال که برپایه علائم است کاربردى ندارند. ازاینرو، اساسىترین مباحث منطق رواقى ـ مگارى در باب گزارهها و استدلال به گزارههاى مولکولى تابع ارزشى اختصاص یافته است. در واقع از این جا وارد بحث استدلال می شویم.
استدلال عبارت است از انتقال از علامت چیزی به آن چیز. در این ساختار شما نمی توانی از گزاره های اتمی و مولکولی غیر تابع ارزشی استفاده کنی.
دو مسئله دیگر باب گزاره ها
۱. سالبه ها؛
رواقیان گزاره های اتمی را به دو قسم تقسیم می کنند:
۱. موجبه: از ادات سلب خالی است.
۲. سالبه: سالبه به معنای عام که می شود هرچه ادات سلب دارد.
اقسام:
الف) انتفایی: مثل کسی راه نمی رود.
ب) عدولی: این مرد نامهربان است.
ج) سلب حقیقی: مثل روز نیست. این گزاره با موجبه متناقض است.
سلب گزاره های مولکولی؛
رواقیان درباره چگونگى ایجاب و سلب در گزارههاى مولکولى نیز سخن گفتهاند. یکى از معروفترین گزارههاى سلبى مولکولى، یعنى عطفى مسلوب در ضرب سوم از ضروب بدیهى استدلال معرفى مىشود. همچنین سلب سلب یا سلب مضاعف و همارزى آن با ایجاب و نیز چگونگى تناقض میان ایجاب و سلب از مسائل دیگر آنان هستند.
۲. جهات و موجهات؛
جهات: ضرورت، ناضرورت، امکان، امتناع
موجهات: ضروری، ناضروری، ممکن، ممتنع
رواقیان با تقسیم آکسیوما به اتمى و مولکولى و تقسیم آکسیوماى مولکولى تابع ارزشى به شرطى و فصلى و عطفى، زمینه را براى ورود در مباحث استدلال فراهم مىکنند.
🌹 استدلال🌹
از نظر رواقیان، در هر استدلالى وجود یک آکسیوماى مولکولى تابع ارزشى که به آن «مقدمه اصلى» مىگویند، الزامى است. مقدمه اصلى ممکن است شرطى، فصلى یا عطفى باشد که براساس آن، استدلال به شرطى و فصلى و عطفى تقسیم مىشود.
@osol_fegh
الوافي
📖 بخش اول : مقولات؛ مقولات ارسطویی؛ مفاهیم ماهوی ، جواهر و اعراض ، انواع و اجناس بر خلاف ارسطو روا
📖 بخش دوم :
اقسام گزاره های مولکولی تابع ارزشی( اقسام استدلال)؛
شرطی، فصلی و عطفی
نکته: فصلی و عطفی برای استفاده در استدلال باید به شرطی برگردند.
شرطی؛
مفاد: مفادش بیان تبعیت تام میان مقدم و تالی است.
ضروب:
1. ضرب۱: اگر یکم(مقدم، علامت) آن گاه دوم(تالی، صاحب علامت) . 👈 یکم پس دوم
2. ضرب ۲: اگر یکم آن گاه دوم. 👈 نه دوم پس یکم
فصلی
مفاد: که مفادش عناد تام یا عناد ناقص یا شبه عناد میان اجزا است.( مقصودشان منفصل حقیقیه است.)
ضروب:
• ۱. یا یکم یا دوم👈 یکم پس نه دوم
• ۲. یا یکم یا دوم؛ سه بیان:
نه یکم پس دوم
دوم پس نه یکم
نه دوم پس یکم( نه نه یکم)
برگشت به شرطی:
اگر نه یکم آنگاه دوم
اگر یکم آنگاه نه دوم
عطفی
مفاد: مفادش عناد تام یا عناد ناقص یا شبه عناد میان اجزا است.
ضرب: چنین نیست که یکم و دوم( نه هم یکم و هم دوم) 👈 یکم پس نه دوم
@osol_fegh
الوافي
📍 تلفیق حوزه و دانشگاه . @osol_fegh
📍 وحدت حوزه و دانشگاه / تلفیق حوزه و دانشگاه .
به بهانه ایامی که گذشت ، این نظریه را می توانم مطرح کنم که باید گام ها رو به نظام آموزشی واحد برود ، نه حوزه دانشگاه شود و نه دانشگاه حوزه شود !
پس راهکار چیست ؟
راهکار آن است که حوزه مکلف به پرداخت احکام است و دانشگاه موظف به پرداخت به موضوعات ، البته هر کدام در حوزه دیگری پا برهنه وارد شده که خلاف بوده .
دانشگاه مکلف است که با متخصصین خود در علوم انسانی طوری موضوعات را تحقیق کنند و در اختیار حوزویان بگذارند برای پاسخ شرعی فطری به آنها
برای این امر می توان هیئاتی در هر علمی از علوم انسانی تشکیل داد از حوزویان حکم شناس و دانشگاهیان موضوع شناس ، البته کم کم بعد از پاگرفتن این هیئات می توان در مورد برگرداندن احکام به ادله فطری آنان سخن گفت.
کم کم پای احکام به دانشگاه باز می شود و پای موضوعات به حوزه ها ، بطوری که نتوان بین این دو مکان تفکیک کرد .
می بینید که نه فقه مضاف کذا و کذا ایجاد شد ، نه نظام علمی علوم بر هم خورد [ سنت ناظر بر علوم انسانی ( عقلایی عرفی ) است / البته بحث پالایش علوم از نظامات اومانیستی چیزی دیگر است و ما نیز موافق ) ،
و در طرف دانشگاه نه حکمی خلاف سنت جاری شد .
برای تسهیل این امر نکاتی را هم خوب است که مسئولان حوزه پیگیری کنند :
۱_ ممنوعیت خواندن فلسفه ارسطویی و عرفان مصطلح [ الا برای کسانی که استعداد دارند و توسط اساتیدی احراز صلاحیت شدند ].
۲_ ورود فلسفه تحلیلی به حوزه .
۳_ ورود علم زبانشناسی به حوزه .
۴_ آشنایی حوزویان با منطق جدید .
۵_ ضرورت تشکیل انجمن های حوزوی و دانشگاهی در هر رشته انسانی [ حوزه باید موظف کند که تمامی طلاب و دانشگاهیان اینگونه انجمن های را ایجاد کنند ] .
۶_ توجه وافر به مکتب تجمیع ظنونی در فقه .
اگر فردا هم شروع کنیم دیر است .
#تحول
#تلفیق_دانشگاه_وحوزه
@osol_fegh