#آخرین_ملاقات؟
– دوشنبه هجدهم اسفند ساعت یازده صبح آقا هادی به من زنگ زد و گفت:
« فاطمه جان! وسایل ها را جمع کن و برو آمل، من دارم می روم مأموریت. » این را که گفت من دلم خالی شد😔
یک حسی داشتم و از طرفی ناراحت شدم از اینکه عید می شود و هادی نیست. بامداد نوزدهم بهمن ۱۳۹۳به عراق رفت.
🎤🎤
#خبر_شهادت را چطور به شما رساندند؟
– من رفته بودم راهیان نور، شلمچه که خبر را به آرامی و تلفنی به من گفتند.
در راه رسیدن به آمل مدام خودم را اینطور آرام می کردم که الحمدلله شهید شده 😭و نمرده،
پس هر وقت که بخواهم هست.
☘۲۰