eitaa logo
استاد سید رضا موید
1.4هزار دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
2 فایل
کانال اشعار مرحوم استاد سید رضا موید رضوان الله تعالی علیه ارتباط با ادمین 👈 @seromo
مشاهده در ایتا
دانلود
آنان که اعتقاد به داور نداشتند مهر علی و فاطمه در سر نداشتند خواندند از کتاب و فکندند بر زمین گفتند از قیامت و باور نداشتند روزی که در حریم رسالت زدند گام کاری به غیرِ سوختنِ در نداشتند یک مادر و پسر به فدای علی شدند با کشتنِ پسر، غمِ مادر نداشتند در آن میانه حرمت زهرا شکسته شد از این شکست، حرمت حیدر نداشتند بعد از بتول مانْد علی با هزار داغ ز آنان که جز معاویه، رهبر نداشتند بعد از علی زمان حسن شد که در جهان امت از او مجاهد بهتر نداشتند گاه وداع پیکر مسموم آن امام جز چند تیر، هدیه ی دیگر نداشتند وقتی حدیث کرببلا را رقم زدند جز قتل آل فاطمه در سر نداشتند بر پیکر شبیه پیمبر زدند زخم زیرا که دل به مهر پیمبر نداشتند بر کشتن حسین، عزیز دل رسول بر کف به غیرِ نیزه و خنجر نداشتند کردند پایمال تنش را و باز هم دست از سر مقدس او بر نداشتند ۱۳۸۷/۲/۱۱ مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام در صف کرببلا جان جهان را کشتند  سببِ خلقتِ پیدا و نهان را کشتند یک جهان اهرمن از کین، به هواى زر و سیم  جمع گردیده، سلیمانِ زمان را کشتند مردمى سفله و نامرد به دستور یزید  روح مردانگى و عدل و امان را کشتند گرد باد ستم انگیخته از هر طرفى  شمع پرتوفکن کون و مکان را کشتند ره باطل بگزیدند و به نیرنگ و ستم  آن ز حق بی‌خبران، حق‌طلبان را کشتند قامتِ پیرِ فلک خم شد از این داغ گران  که على‌اکبر و عبّاس جوان را کشتند آه از آن قوم مسلمان که پىِ خواهش نفس  پسرِ دخترِ پیغمبر شان را کشتند! عالمى سوخت از این غم که در آغوش پدر  کودک تشنه‌ی بی تاب و توان را کشتند حرم محترمش را به اسارت بردند  بعد از آنی که همه پیر و جوان را کشتند دلش آغشته به خون است "موید" زین غم که به صحراى بلا، جان جهان را کشتند @ostad_moayed
علیه السلام بر زمین آویزه‌ی عرش اله افتاده بود  یا تن خون خدا در قتلگاه افتاده بود؟ پیکر سبط نبى در بحرِ خون بُد غوطه‌ور  یا که بر خاکِ سیه، عرش اله افتاده بود پرتوِ سوزانِ خورشید از سپهر نیل‌گون  بر تنِ صد پاره‌ی سرِّ اله افتاده بود از جفاى مردمى دنیا طلب در کربلا  آن پناه هر دو عالم، بى‌پناه افتاده بود کودکان در انتظار امّا کنار علقمه  جسم بى‌دست علم دار سپاه افتاده بود دامن لب تشنگان، دریا شد از خونِ جگر  بس که اشک از دیدگانِ بى‌گناه افتاده بود یک طرف اکبر به خاک افتاده، قاسم یک طرف  گویى آن جا اِقتران مهر و ماه افتاده بود نور یزدان کى شود خاموش با قتل حسین؟  پور سفیان، اى عجب! در اشتباه افتاده بود ز آن تطاول کز دل زهرا برآمد ناله‌ها لرزه بر اندام شمر رو سیاه افتاده بود مرحوم @ostad_moayed
سکینه بانگ برآرد که: یا جوادُ اَبى!* سوار دشت بلا را چرا نیاوردى؟ کجاست راکبت؟ اى ذوالجناح! بابم را  چرا ز معرکه‌ی کربلا نیاوردى؟ میان این همه دشمن، نهادی‌اش تنها  چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردى؟ کس آب داد بر آن تشنه‌کام یا که نداد؟  بر این سؤال، جوابى چرا نیاوردى؟ به غیر کاکُل رنگین ز خون او دیگر  چرا نشانه ز خون خدا نیاوردى؟ تو شیهه می‌زنى و سر به خاک می‌کوبى  که آن ودیعه‌ی ما را به ما نیاوردى "مویدا" تو مباش از عطاى ما محروم اگر چه غیر گناه و خطا نیاوردى مرحوم @ostad_moayed